۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

من شارلی نیستم!

نویسنده: شلومو ساند، ترجمه تراب حق‌شناس جمعه ، ۲۶ دی ۱۳۹۳؛ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۵
چاپ
من شارلی نیستم!
شلومو ساند (نویسنده اسرائیلی)
به نقل از سایت انجمن یهودیان فرانسوی پشتیبان صلح
۱۵ ژانویه ۲۰۱۵

هیچ چیز نمی‌تواند یک قتل را و به طریق اولی یک کشتار جمعی را که با خونسردی تمام انجام شده توجیه کند. آنچه در آغاز ژانویه جاری در پاریس رخ داد بی گفت و گو جنایتی غیرقابل بخشش است. گفتن این سخن هیچ امر جدیدی نیست: میلیون‌ها نفر چنین فکر می‌کنند و احساسشان به‌درستی همین است.
باوجود این با توجه به این جنایت موحش، یکی از نخستین پرسش‌هایی که به ذهنم می‌زند این است:
آیا نفرت عمیق از قتل باید ما را اجباراً با اقدام قربانیان همراه و موافق نشان دهد؟
آیا من آن طور که رئیس جمهور فرانسه بیان کرد باید شارلی باشم زیرا آنان نماینده کامل آزادی بیان بوده‌اند؟alt
آیا نه تنها به این دلیل که خود لائیک و بی‌خدا هستم، بلکه به دلیل نفرت عمیقی که نسبت به اصول سرکوبگرانه سه مذهب بزرگ توحیدی موجود در کشورهای غربی دارم، باید شارلی باشم؟
برخی از کاریکاتورهایی که در "شارلی ابدو" منتشره شده و البته خیلی پیش از این دیده بودم، به نظرم بد سلیقه رسید. تنها چندتایی از آن‌ها مرا به خنده انداخت؛ اما این‌ها مسئله نیست! اغلب کاریکاتورهایی که درباره اسلام طی ده سال گذشته در این هفته نامه چاپ شده به نظر من سرشار از کینه‌ای ست که می‌کوشد زیرکانه خوانندگان بیشتری دست و پا کند، البته خوانندگان غیرمسلمان. چاپ مجدد کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی در "شارلی ابدو"، به نظرم نفرت انگیز رسید. همان زمان، سال 2006، این فقط عملی تحریک آمیز بود که کاریکاتوری از محمد بکشند با عمامه‌ای مانند نارنجک دستی. این نه کاریکاتوری علیه اسلام‌گرایان بلکه بیشتر تشبیه احمقانه‌ای بود از اسلام با ترور. همان‌طور که یهودیت را با پول پرستی تعریف می‌کردند!
چنین وانمود می‌کنند که "شارلی ابدو" به همه مذاهب بدون تمایز حمله می‌کند اما این دروغ است. البته مسیحیان را به مسخره می‌گیرد و گاهی هم یهودیان را. باوجود این نه روزنامه دانمارکی، نه "شارلی ابدو" به خود اجازه نمی‌دادند (و چه بهتر!) که کاریکاتوری از موسی بکشند با شب‌کلاه و پالتوی رسمی به منظور آنکه او را یک رباخوار زرنگ و مزور در یک دکه گوشه خیابان نشان دهند. در واقع خوب است که در تمدنی که این روزها به آن تمدن "یهودی – مسیحی" می‌گویند دیگر ممکن نیست که به‌طور علنی کینه ضد یهودی را اشاعه دهند، آن‌طور که در گذشته نه چندان دور رخ داد. من طرفدار آزادی بیان‌ام در عین حال مخالف اقدامات تحریک آمیز نژادپرستانه هستم. من اعتراف می‌کنم که از ممنوعیت انتشار حرف‌های "دی‌یو دونه" (dieudonné) راضی هستم؛ یعنی از ممنوعیت انتشار "انتقاد" و "متلک‌های" او علیه یهودیان؛ اما بر عکس، صریحاً مخالف کسی هستم که با او برخورد فیزیکی کرده است و اگر تصادفاً می‌دانستم که چه احمقی به او حمله کرده بسیار شوکه می‌شدم؛ اما تا آنجا جلو نمی‌رفتم که مقوایی در دست بگیرم و بر رویش بنویسم "من دی‌یو دونه هستم".
در سال 1886، کتاب فرانسه یهودی نوشته "ادوارد درومونت" (Edouard Drumont) در پاریس منتشر شد و در سال 2014، همان روزی که سه جنایتکار احمق دست به سوءقصد زدند "میشل ولبک" زیر عنوان "تسلیم" [رمان] فرانسه مسلمان را منتشر کرد! در پایان قرن 19 [کتاب] فرانسه یهودی پرفروش‌ترین بود حتی قبل از آنکه به کتاب‌فروشی‌ها برسد. چنانکه "تسلیم" از همین حالا یکی از پرفروش‌ترین‌هاست! این دو کتاب هر کدام در زمان خود با استقبال وسیع و گرم روزنامه نگاران روبرو شدند. چه فرقی بین آن‌هاست؟ "ولبک" می‌داند که در آغاز قرن بیست و یکم نمی‌توان پرچم تهدید علیه یهود را به اهتزاز در آورد، اما همه جا بدون اشکال می‌پذیرند کتاب‌‌هایی را که با تهدید علیه مسلمانان همراه است بفروشند. "آلن سورال" (Alain soral) که آنقدر زرنگ نیست هنوز این را نفهمیده و لذا در رسانه‌های عمومی چندان جایی ندارد؛ و چه بهتر! اما "ولبک" یک روز قبل از انتشار کتابش با افتخار تمام به برنامه اخبار ساعت 8 تلویزیون دولتی دعوت می‌شود. کتابی اشاعه دهنده کینه و ترس درست مثل نوشته‌های فساد برانگیز "آلن سورال".
باد گند نژادپرستی در اروپا وزیدن گرفته است. فرقی اساسی وجود دارد بین حمله به یک مذهب حاکم بر جامعه از یک سو، و سوء قصد یا تحریک علیه یک مذهب که اقلیتی تحت سلطه به آن ایمان دارد از سوی دیگر. اگر از بطن تمدن "یهودی – مسلمان" مثلا در عربستان سعودی یا امارات خلیج، امروز اعتراضاتی بلند می‌شود و نیز علیه مذهب مسلطی که هزاران کارگر و میلیون‌ها زن را تحت ستم گرفته هشدارهایی به گوش می‌رسد، ما موظفیم از معترضینی که تحت پیگرد قرار دارند حمایت کنیم. در حالی که می‌دانیم مقامات کشورهای غربی نه تنها به هیچ رو "طرفداران ولتر و روسو" در خاورمیانه را تشویق نمی‌کنند بلکه به‌طور کامل از رژیم‌های مذهبی بسیار سرکوبگر حمایت می‌نمایند.
در نقطه مقابل، در فرانسه یا دانمارک، در آلمان یا اسپانیا که میلیون‌ها کارگر مسلمان زندگی می‌کنند و غالبا کارهای دشوار و دردآور را بر عهده دارند و در سطوح پایین جامعه زندگی می‌کنند، قبل از اینکه اسلام را مورد انتقاد قرار دهیم باید بسیار مواظب و محتاط بود. به‌خصوص نباید به ریشخندهای وقیح دست زد. من امروز به ویژه پس از این کشتار وحشتناک، جانب مسلمان‌ها را دارم که در گتوهای حاشیه شهرها زندگی می‌کنند و با این خطر مواجه‌اند که قربانیان بعدی کشتاری باشند که در "شارلی ابدو" و در فروشگاه "هیپر کاشر" رخ داد. برای من همچنان مدل و مرجع اصلی چارلی چاپلین بزرگ است که هرگز فقرا و بینوایان را به مسخره نمی‌گرفت.
علاوه براین و با علم به این که هر نوشته‌ای متعلق به شرایط خاص خویش است، چطور می‌توان از خود نپرسید چه معنا می‌دهد که از یک سال پیش تعداد فراوانی از سربازان فرانسوی در آفریقا مستقر شده‌اند تا "علیه جهادیست‌ها بجنگند" در حالی که هیچ بحث عمومی و جدی درباره فایده یا زیان این مداخله‌های نظامی صورت نگرفته است؟ ژاندارم استعمارگر دیروز که مسئولیت غیرقابل انکار میراث فاجعه بار تعیین مرزها و رژیم‌ها را بر عهده دارد امروز برای استقرار "حقوق، به خدمت فراخوانده می‌شود" و با کمک نیروی مسلح نواستعماری‌اش همراه با ژاندارم آمریکایی که مسئولیت ویرانی عراق را بردوش دارد، بی هیچ تأسفی، به بمباران پایگاه‌های داعش می‌پردازد. فرانسه می‌کوشد دست در دست رهبران "آگاه" سعودی و دیگر طرفداران داغ "آزادی بیان" در خاورمیانه، مرزهایی را که یک قرن پیش به‌صورت غیرمنطقی، به منطقه تحمیل کرده بود، حفظ کند زیرا منافع امپریالیستی‌اش ایجاب می‌کند. از او [فرانسه] دعوت شده است کسانی که چاه‌های نفت مصرفی گران قیمت‌اش را تهدید می‌کنند بمباران کند، بدون اینکه بفهمد با این کار خطر ترور را در کشورهای متروپل بالا می‌برد.
اما در واقع شاید هم موضوع روشن باشد! غرب آگاه شاید قربانی ساده و معصومی نباشد که خود وانمود می‌کند! شک نیست که باید قاتل جنایتکار و مفسدی بود تا بتوان با خونسردی اشخاص بی‌گناه و بی‌سلاح را به قتل رساند اما باید ریاکار یا کودن بود تا بتوان بر واقعیاتی که این تراژدی در آن رخ داده چشم فرو بست.
کوری است اگر ببینیم و نفهمیم که اگر همگی از بی‌خدایان گرفته تا معتقدین به ادیان دست به دست هم ندهند و چشم اندازهای واقعی برای زندگی مشترک بدون کینه ورزی نسبت به یکدیگر نگشایند این وضعیت منازعه آمیز رو به وخامت خواهد گذشت.


ترجمه از عبری به فرانسه "میشل بی لیس" (Michel Bilies)
از فرانسه​ به فارسی تراب حق شناس

http://www.ujfp.org/spip.php?article3768

درحاشیه اشک تمساح امپریالیسم فرانسه


درحاشیه اشک تمساح امپریالیسم فرانسه

امپریالیستها هم از توبره می خورند هم از آخور

 
چند تروریست داعشی که از فرانسه به سوریه گسیل شده بودند تا بر ضد دولت مشروع و قانونی بشار اسد به عملیات تروریستی دست بزنند، در بازگشت از سوریه در ظهر روز چهارشنبه 7 ماه ژانویه 2015 به دفتر نشریه فکاهی "شارلی ابدو" حمله کرده و 12 نفر از کارکنان این نشریه را به قتل رساندند. دلیلی که آنها ارائه داده اند این است که این نشریه به پیامبر اسلام توهین کرده و مجازات مسئولانش  مرگ است. سپس این عده در طی یک عملیات جنگی و ماهرانه، حکومت پلیسی-نظامی را به فرانسه در پاریس تحمیل کردند و به همان مانورهائی دست زدند که در شهر حلب به آن دست می زنند. عملیات آنها عملیات تروریستها نبود، عملیات یک کماندوی نظامی تعلیم یافته بود که در مکتب همین امپریالیستها آموزش دیده بودند. اردوگاههای آموزشی آنها در اردن و ترکیه زیر نظر نظامیان آمریکاست. این اقدامات تروریستی-نظامی، سه سال پس از آغاز پشتیبانی و حمایت امپریالیسم فرانسه از تروریسم در سوریه است. آنها که از پوشاک ها و تجهیزات اهدایی “دوستان سوریه” برخوردار بودند و به نظر می رسید، به خوبی در اردوگاه های اردن، ترکیه و جبهه های سوریه و عراق آموزش آدمکشی دیده اند، ۱۲ نفر از شهروندان فرانسه- میزبان و عضو فعال گروه “دوستان سوریه” - را از پای در آوردند. امپریالیسم فرانسه بی جهت تلاش می کند تا سیاست تروریست پرور خود را در پس دفاع از "آزادی بیان" و "ارزشهای اروپائی" بپوشاند.

امپریالیستها در سراسر جهان یک نظام تروریستی دولتی بنیان گذارده اند که با تکیه بر آن هر جنایت و تبهکاری را حق خود جلوه می دهند. اتحادیه اروپا نیز در کنار آمریکا با یک تبلیغات لجام گسیخته و مملو از دروغ و جعل اخبار زمینه رشد تروریسم را فراهم کرد. یکی برای مقاصد خود القاعده را ساخت و پرداخت، دیگری در پی پروار کردن داعش است. این انگیزه به فرانسه اجازه داد که همان جوانان شورشی در اطراف پاریس را که سرکوب و تحقیرشان کرده بود، مورد تبعیض بوده و در فقر و فلاکت و آشفتگی و بی دورنمائی در دنیای ثروتمند سرمایه داری بسر می بردند، به خوراک تروریستهای "خوب" بدل شوند و با هدایت سازمانهای جاسوسی این کشورها از طریق ترکیه به سوریه بروند. اشک تمساح امپریالیسم فرانسه نباید موجبات همدردی را با امپریالیسم که تروریسم را از آستین خود می زاید فراهم آورد. امپریالیسم فرانسه که تروریسم محض دولتی است، اگر واقعا نگرانی اش از "نقض آزادی بیان و آزادی قلم" است، نباید موجی سازمانیافته از دروغپردازی برای شستشوی مغزی را در رسانه های خویش مجاز بشمارد، تا مردم تحریک شده و بر ضد مسلمانان بشورند. دروغپردازی در مورد ایران، سوریه، لبنان، اوکرائین و... نقض آزادی بیان نیست، نقض آزادی بیان حقایق است.

   

نام عاملان حمله تروریستی پاریس در فهرست مظنونان تروریسم آمریکا بوده و فرانسه نیز از آن اطلاع داشته است. بر اساس گزارش رسانه های گروهی این دو برادر همچنین در فهرست پرواز ممنوع به آمریکا نیز برای سال های زیادی قرار داشته اند. دولت فرانسه نیز قبل از رفتن این عده به سوریه از فعالیتها و افکار آنها خبر دار بوده و بعد از بازگشت آنها نیز از فعالیتهای آنها در سوریه و تعلیمات نظامی آنها و شرکتشان در آدمکشی ها اطلاع کامل داشته است. آنها به عنوان قاتل به فرانسه برگشته بودند، ولی سربریدن اتباع سوریه دلیلی برای دستگیری آنها نبود در خدمت منافع آنها بود. منافع راهبردی دولت فرانسه حکم نمی کرده که آنها را محدود و دستگیر کند. حتی یکی از آنها مدتها به خاطر فعالیتهای تروریستی در زندان به سر می برده است. این افراد می توانسته اند در موارد دیگر چه خود بدانند و یا ندانند به کار گرفته شوند. تروریسم کور و مهره هایش همیشه ابزار  و  آلت فعل ارتجاع جهانی می گردند. با دست آنها می شود همه کار کرد بویژه که نقاب اسلامی هم به چهره زده اند. دولت آلمان اعلام کرد که نام این عده در فهرست تروریستهائی که مطابق قرارداد "شنگن" تهیه شده قرار داشته است. گفته شده است که حتی دولت عراق، دولت فرانسه را از بازگشت این عده و قصد خرابکاری آنها واقف نموده است و معذالک دولت فرانسه نیازی ندیده است که این عناصر خطرناک را دستگیر کند و مانع شود که تجارب خود در سوریه را در پاریس به عمل در آورند. آقای اولاند مدعی است که 7 ژانویه 2015 فرانسه همان 11 سپتامبر آمریکاست. وی با این اشاره نگران کننده و یاد آور توجیهات تجاوزکارانه آمریکا، دست خود را برای تجاوز به سایر کشورها نظیر جرج بوش باز می گذارد.

 

فرانسه نیز باید همانند آمریکا افغانستان خود را پیدا کند. بعید نیست که امپریالیستها به بهانه مبارزه با تروریسم و خشکاندن منبع آن، با جعل اسناد که گویا حکومت سوریه بمب اتمی دارد و در مرز اسرائیل به ساختن نیروگاههای اتمی مشغول است، به کشور مستقل سوریه حمله کنند و مانع شوند که آنها در جنگ با تروریسم به پیروزی کامل برسند. هم اکنون برای اینکه تروریستهای داعش شکست نخورند، گروه های تروریستی دیگری که جدا از داعش به عملیات تروریستی در سوریه مشغول بوده اند از جمله گروه "گردان شهدای یرموک"، کارآمدترین بخش مخالفان مسلح سوریه مستقر در خاک اردن و نواحی مرزی سوریه و مامور برای سرکوب فلسطینی ها، با نیروی ۲۰۰۰ نفر نظامی کارکشته و آموزش دیده توسط نظامیان آمریکائی به "دولت اسلامی" به سرکردگی البغدادی پیوسته است. در عین حال داعش نیز از همه مسلمانان در ممالک غربی  توسط ارتباطات تبلیغاتی مدرنی که در اختیار دارند و یا در اختیارشان می گذارند، خواسته اند به سوریه آمده به آنها بپوندند و سایر مسلمانها که قادر به آمدن به سوریه نیستند به عملیات تروریستی برای نابودی کفار در خود اروپا دست بزنند. سپاه پاسداران ایران اعلام داشت که هواپیماهای آمریکائی تسلیحات مورد نیاز داعش را توسط هواپیمای نظامی خود در بالای محلهای تعیین شده تخلیه می کنند تا بدست ارتش داعش برسد. آنها موشکهای ضد تانک به داعش می رسانند. این ادعا را دولت عراق نیز تائید کرد. دولت آمریکا از بمباران لوله های صدور نفت توسط داعش از طریق ترکیه به بازارهای نفتی جهان پرهیز می کند. دولت سوریه نیز اعلام نمود که تا کنون اجساد 13 هزار نفر اتباع خارجی را به ممالکشان برگردانده است. بر اساس همین اطلاعات تعداد اتباع خارجی درگیر در سوریه که از اروپا و قفقاز گسیل می شوند خیلی بیشتر از این تعداد است. دول امپریالیستی که دستشان در مورد گسیل تروریستهای "خوب" کشورهای اروپائی به سوریه باز شده است، هر روز یک آمار جعلی جدید در مورد خروج تعداد آنها از اروپا ارائه می دهند. حتی بر اساس این آمار جعلی بیش از 3 هزار نفر فقط از آلمان، فرانسه و انگلستان از طریق ترکیه به سوریه اعزام شده اند که این آمار نیز صد در صد جعلی است. این وضعیت به صورت سابق هنوز ادامه دارد. دلایل شکست تروریستها و امپریالیستها در سوریه را باید در درجه نخست در حمایت مردم از بشار اسد دانست که علیرغم نارضائی و انتقاداتی که داشتند حاضر نشدند اجانب و آدمخورهای اعزامی از اروپا را به رژیم بشار اسد ترجیح دهند و از جانب دیگر باید از حمایت دولت ایران، حزب ﷲ لبنان و روسیه نام برد که به رژیم بشار اسد یاری می رسانند. اکنون که سیاست امپریالیستها در خاورمیانه با بن بست روبرو شده و برنامه های آنها نه در مورد فلسطین، نه ایران، نه سوریه و نه لبنان با شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" عملی گشته است، هر روز با مشکلات جدیدی روبرو می شوند. آنها افکار عمومی همه ملتهای مسلمان و بسیاری غیر مسلمانان را بر ضد خود برانگیخته اند و در داخل ممالک خویش نیز با بحرانهای عظیمی که در راه است روبرو هستند.  یک سونامی بزرگ در راه است و این امپریالیستها هنوز نتوانسته اند بر بحران سالهای قبل غلبه کنند. وضعیت یونان، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و حتی فرانسه و... گواه این امر است. این وضعیت بحرانی، آنها را وادار می کند که نه تنها در عرصه جهانی برای درگیری های وسیعتر و دامنه دارتر به یارگیری متوسل شوند، بلکه در درون کشورهای خویش نیز با تقویت فاشیسم و نیروهای دست راستی مانع شوند که زحمتکشان و نیروهای مترقی و اتحادیه های کارگری در مقابل فشارهای اقتصادی، بیکاری، فقر و عدم امنیت به اعتراضهای گسترده دست بزنند. بورژوازی امپریالیستی می داند و دراین زمینه تجربه دارد که رشد فاشیسم برای سرکوب جنبش انقلابی ضروری است و در عین حال با دشمن تراشی و دشمن نمائی مسلمانان با انواع مکر و حیله، در بسته بندی های دموکراتیک و حقوق بشری چند مزیت برای خود تهیه می کند، نخست فاشیستها را تقویت می کند، دوم اینکه برای انحراف افکار عمومی و غلبه بر بحران و آمادگی افکار عمومی برای دستبرد زدن به حقوق زحمتکشان، منافع ملی، همبستگی ملی فرانسویان را با بوق و کرنا تبلیغ می کند تا فضای خفقان مانع از هر گونه اعتراضات بعدی شود. سوم اینکه از مزدوران تروریست اسلامی می توانند برای انواع و اقسام مقاصد خود سود جوید و همیشه امر اسلام ستیزی را که بتدریج نفرت از مسلمانان را دامن می زنند به وسیله ای بدل کنند که به لشگر کشی به همه ممالکی که دارای مواد خام صنعتی هستند بپردازند. اسلام ستیزیِ امپریالیستها یک سیاست استعماری و توسعه طلبانه در شکل جدید آن است، وگرنه کجا این بانیان تروریسم مخالف خرافات و مبارزه با ادیان و مخالف با ترور هستند. کدام یک از این کشورها ترور دانشمندان اتمی ایران را محکوم کردند؟ هیچکدام. کدام یک از این کشورها فرمان ترور فیدل کاستر رهبر مردم کوبا را از جانب روسای جمهور آمریکا محکوم کردند؟ هیچکدام. جرج بوش حتی با تبلیغاتِ سیاست جنگ صلیبی و تقویت مسیحیان آمریکائی به افغانستان و عراق حمله کرد و با هواپیماهای نظامی مسیحیان آمریکائی را برای تبلیغات مسیحی به عراق گسیل داشت. در ترور کارمندان نشریه فکاهی "شارلی ابدو" نباید صرفا به محکومیت این اقدام دست زد و انزجار خود را از این اقدام تروریستی با صدای رسا اعلام کرد. تا این حد اعتراض، فقط آب به آسیاب امپریالیسم ریختن برای ادامه سیاست جنگ طلبانه اش است. این امپریالیستها به سرزمینهای دیگران تجاوز می کنند تا همه قلمها را بشکنند، همه حقوق انسانها را به زیر پا بگذارند و آزادی بیان را از همه کس بگیرند. ارزشهای آنها ارزشهای "نهادینه" و مطلق و ابدی و غیر قابل تغییر نیست، ارزشهائی است که به منافع مادی آنها وابسته است و بر اساس آن آنرا تفسیر می کنند. مگر کسانی که می خواساتند همین داعشی ها را در سوریه بر سر کار بیآورند خبر نداشتند که همه مطبوعات توقیف خواهد شد و همه قلمها شکسته و تیغ سانسور در همه جا جولان خواهد داد؟ دموکراسی خواهی آنها طبقاتی و مکر و حیله است. حتی نتانیاهوی تبهکار که همه کابینه اش تروریستهای سرشناس هستند در این کُر دستجمعی محکومیت اقدامات تروریستی در پاریس شرکت کرده است. اوباما که خودش دستور ترور با پهپادهای آمریکائی را امضاء می کند و هزاران نفر مردم عادی را کشته است انزجار خود را از این نوع ترور ابراز داشته است. بی اختیار حالت تهوع به انسان از این همه ریاکاری دست می دهد. در فرانسه به علت سابقه انقلاب بورژوائی و جنبش رنسانس  مبارزه با ادیان و خرافات آنها پیشرفته تر از سایر ممالک اروپائی است. ولی سایر ممالک اروپائی دو دستی به دین مسیحیت چسبیده اند. در ایالت باواریا در آلمان در کلاسهای درسی صلیب عیسی مسیح را قانونا آویزان کرده اند و آنرا نقض بی طرفی دولت در برابر ادیان نمی دانند و در سرود ملی خود از خدا و پروردگار که همان "ﷲ" باشد صحبت می کنند. در لهستان و اسپانیا تکه بزرگه هر کس که به مسیح انتقاد کند گوشش است و آنوقت این حضرات در مورد آزادی ادیان در اروپا داد سخن می دهند. اسلام ستیزی پوششی شده است تا مقاصد دیگری متحقق گردند. اگر کسی در پس این سیاست امپریالیستی ماهیت استعماری آنها راتشخیص ندهد در سونامی تبلیغاتی مغز شورانه آنها نابود می شود و از راه راست منحرف می گردد. و آنوقت خود قربانی تروریسم امپریالیسم است.

 

اشاره بیک نکته دیگر نیز ضروری است. تجربه القاعده و سازمانهای اسلامی مشابه نشان داده است نخست اینکه پیدایش این پدیده ها حتما زمینه مادی دارد و دیگر آنکه این سازمانها در طی تحول خود می توانند تغییر کرده و به ضد خود بدل شوند. القاعده و بسیاری سازمانهای اسلامی دیگر نیز این تجربه را به نمایش گذارده اند. اینکه امروز تروریسم دولتی امپریالیسم در سوریه شکست خورده است اوضاع را طوری کرده که بخشی از داعش به عربستان سعودی حمله کرده و یکی از ژنرالهای آنها را به قتل رسانده است. مطبوعات از نفوذ داعش در عربستان سعودی صحبت می کنند زیرا این تروریستها برای سربازگیری در عربستان سعودی و رفتن به سوریه از فعالیت کافی در عربستان یرخوردار بوده اند. حال آنها نیز در حال بازگشتند و برای دولت ارتجاعی عربستان سعودی دردسر ساز شده اند. مشکل داعش مشکل همه آنهاست که کوته بینانه فکر می کردند چاقو دسته خودش را نمی برد.     

 

حزب کارایران(توفان)

سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۳

www.toufan.org

۱۳۹۳ دی ۱۲, جمعه

یادی از رفیق حسین عزتی کمره ای

یادی ازرفیق حسین عزتی کمره ای

 رفیق حسین عزتی کمره ای در سال ۱۳۳۱ در تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دبیرستان در رشته ریاضی ادامه تحصیل داد. رفیق کمره ای در سال ۵۰ خورشیدی به سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان پیوست ودرمهر ماه همان سال توسط ساواک دستگیرشد.  رفیق حسین عزتی کمره ای ابتدا گرایش به اسلام و اندیشه التقاطی توحیدی داشت که سرانجام با نفی ایدالیسم و نفی مشی مسلحانه جدا از توده وموضع گیری علیه رویزیونیسم شوروی با پیوستن به توفان به مارکسیست لنینیست متحول شد.
 
رفیق عزتی مدتی در زندان ساری بسر برد و در زندان با زنده یاد تقی شهرام آشنا گردید و طبق اسناد منتشره تاثیرشگرفی برافکار تقی شهرام گذاشت. رفیق عزتی پس ازفرار اززندان ساری راهی خوزستان گریدید و طبق یاد داشتهای  تقی شهرام " حسین عزتی چند ماه بعد، در شهریور ۱۳۵۲ ، در قطار راه‏آهن بین اهواز و خرمشهر به طور مشکوک به دام افتاد و درساواک آبادان زیر شکنجه کشته شد."  و لطف‌الله میثمی د رابطه با رفیق عزتی می‌نویسد:

«حسین عزتی... از مارکسیست‌های تئوریک بود... با گروه توفان ارتباط داشت و جنبش مسلحانه را هم قبول نداشت. عزتی مارکسیسم را خوب مطالعه کرده بود و به‌نظر من تأثیر عمیقی بر تقی شهرام به لحاظ دیدگاه‌های مارکسیستی گذاشته بود. .....»
                                              یادش گرامی وراهش پررهرو باد.!

برگرفته ازکتاب مرغان پرکشیده توفان (کتاب جانباختگان توفان)
چاپ دوم ازانتشارات حزب کارایران(توفان) اردیبهشت ۱۳۹۳

نشریات جدید توفان دی ماه 1393 منتشر شدند

با درود
نشریه توفان ارگان مرکزی حزب کارایران و توفان الکترونیکی  نشریه الکترونیکی حزب کارایران دی ماه  1393
منتشر  شدند.
با احترام
...............
 
در توفان شماره 178 مقالات زیر را می خوانید:
 


******
در توفان الکترونیکی شماره 78 مطالب زیر را می خوانید:
 

گزارش تازه ای ازایران درمورد گسترش فقر وگرانی ودزدیهای کلان دولتی
 
***
سفره خالی درشب یلدا
 «گرانی کارخداست! »
***
 دوخبرمهم درمورددوپیروزی مهم
"رابطه آمریکا با کوبا و اتحادیه اروپا با سازمان حماس"
***
اطلاعیه حزب کارایران(توفان)
 حمایت کنیم  اززندانیان سیاسی اعتصابی ارومیه ومطالبات برحقشان
***
یادی ازرفیق حسین عزتی کمره ای
***
بی ضررکردن کارل مارکس وبازگشت به او
***
گزارش مختصری از بیستمین سالگرد کنفرانس بین المللی درترکیه