۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

حزب کمونیست آلمان: حمله به ایران به بهانه جلوگیری از اتمی شدن زنجیره ای منطقهچاپ
دولت اسرائیل تهدید می کند که به تاسیسات اتمی ایران حمله خواهد کرد. صحبت از امروز و فردا یا هفته های آینده نیست ولی صحبت چند سال بعد هم نیست. اینها سخنان نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در ماه مارس بود . تل آویو می گوید بیم دارد که رژیم شیعی ایران پنهانی به سلاح اتمی دست یابد و به آن تهدیدی که گویا کرده است جامه عمل بپوشاند و اسرائیل را نابود سازد . نتانیاهو ایران را متهم می کند به این که قصد نابود کردن میلیونها یهودی را دارد. ( فرانکفورتر آلگماینه ۲۵٫۰۴٫۲۰۱۲)
رهبری ایران این اتهام را که قصد تولید سلاح اتمی دارد مردود می داند و به فتوی خامنه ای تکیه می کند که تولید، نگهداری و بکار بردن بمب اتمی را حرام کرده است. سازمان های اطلاعاتی آمریکا و اخیرا «بنی گاتنس» سرفرمانده ستاد ارتش اسرائیل نیز تایید می کنند که ایران تصمیم به تولید بمب نگرفته است. این برنامه در سال ۲۰۰۳ متوقف شده است. ولی سازمان های اطلاعاتی در عین حال تاکید می کنند که ایران روی عناصر زیربنائی بمب کار می کند، به غنی سازی اورانیوم ادامه می دهد و فن آوری تولید راکت های چند مرحله ای را دنبال می کند، در حالی که تولید پر خرج این راکت ها فقط در صورتی قابل توجیه است که برای حمل کلاهک اتمی مورد استفاده قرار گیرد. اما ایران تولید کلاهک اتمی را از سر نگرفته است. در غرب اعتقاد بر این است که اگر خامنه ای تصمیم به تولید بمب بگیرد، ساختن یک بمب به نه تا دوازده ماه وقت نیاز دارد، ولی این به آن معنی نیست که پس از آن بمب را می توان بکار برد. مه ایر داگان ، رئیس سابق موساد معتقد است که ایران در بهترین حالت درسال ۲۰۱۵ به بمب دست خواهد یافت البته مشروط به آن که تا آنزمان از هیچ سو مشکلی پیش نیاید. پس از آن ایران باید سه سال دیگر وقت صرف ساختن یک کلاهک اتمی بکند. که در آن صورت رسیده ایم به سال ۲۰۱۸ .( اشپیگل ۷٫۱۱٫۲۰۱۱).
آیا ایران قصد ساختن بمب دارد ؟
آیا ایران با این بمب ضربه اول را به اسرائیل و یا هر کشور دیگر وارد خواهد آورد؟ اگر چنین کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آن کشوری که مورد حمله قرار گیرد ویران می گردد. ولی ایران در صورتی چنین خواهد کرد که قصد خود کشی داشته باشد. چون چنان حمله ای حمله اتمی کشورهای غربی را در پی خواهد داشت و در آن صورت دیگر ایرانی باقی نخواهد ماند. آیا ایران به اسرائیل حمله اتمی خواهد کرد؟ پاسخ روشن است : نه.
پس چرا دولت اسرائیل چنین برآشفته گشته است؟ چون اسرائیل از واکنش های زنجیره ای بیمناک است. به این معنی که عربستان سعودی رقیب سنی و سرسخت ایران تهدید کرده که اگر ایران به بمب اتمی دست یابد عربستان نیز خود را به بمب اتمی مسلح خواهد ساخت، ادعا می شود که پس از آن مصر و ترکیه نیز همین خواست را مطرح خواهند ساخت.
حاصل این روند آن خواهد بود که اسرائیل نه تنها امتیاز کنونی خود را بعنوان تنها قدرت اتمی در منطقه از دست خواهد داد بلکه خود نیز در محاصره کشورهای اتمی مسلمان قرار خواهد گرفت. سلاحهای اتمی اسلامی ادامه سیاست اشغالگرانه اسرائیل را در برابر فلسطین و سوریه که با زیرپانهادن حقوق بین المللی صورت می گیرد، بسیار دشوار خواهد ساخت. ولی اگر اسرائیل به ایران حمله کند و آنطور که تصور می کند در این جنگ موفق گردد می تواند رؤیاهای خود را برای ایجاد اسرائیل بزرگ حفظ کند.
افزون بر اسرائیل، آمریکا و اتحادیه اروپا نیز ادعا می کنند که ایران تلاش میکند تا به بمب اتمی دست یابد. بمب اتمی در دست مقامات مذهبی ایران نه تنها برای اسرائیل و خاورنزدیک خطرناک است، بلکه با تکامل یافتن سیستم های راکتی ایران، در دراز مدت، خود آمریکا و اروپا را نیز با خطر مواجه خواهد ساخت. اوباما، رئیس جمهور آمریکا، ایرا ن ر ا تهدید کرده است: در آن روزی که ایران به بمب اتمی دست یابد آمریکا وارد جنگ با ایران خواهد شد. اوباما یک سیاستمدار جهانی است و نه قاره ای و وقتی تاکید می کند که آنچه می گوید بلوف نیست باید دانست که خطر جنگ بسیار جدی است.
ایران خود را ازلحاظ نظامی در محاصره می بیند. اسرائیل یک دولت اتمی است و با ابزاری که در اختیار دارد می تواند به ایران دسترسی پیدا کند. نیروهای نظامی آمریکا در تمام کشورهای عربی خلیج فارس حضور دارند، بحرین پایگاه دریائی ناوگان پنجم آمریکاست. در قطر سرفرماندهی نیروی هوائی آمریکا در منطقه، که ایران نیز مشمول آنست، مستقر است. آمریکا نیروی هوائی و دریائی خود در خلیج فارس را تقویت می کند و دومین ناو هواپیما بر آمریکا نیز هم اکنون در آنجا حضور دارد. ترکیه همسایه ایران عضو ناتوست، همسایه دیگر ایران، افغانستان، مقر نیروهای نظامی ناتوست. آمریکا کشورهای عربی خلیج فارس را با هزینه ای برابر با ۱۲۰ میلیارد دلار مسلح می سازد، در حالی که بودجه نظامی ایران به سالی ۱۰ میلیارد دلار محدود است. پرسشی که اینجا مطرح می گردد این است : کیست آن که تهدید می کند؟ و کیست آن که تهدید می شود؟
دولت آلمان هم به سهم خود آتش را داغ تر می سازد. به این صورت که قصد دارد زیردریائی های بیشتری که می توانند سلاح اتمی بکار برند در اختیار اسرائیل بگذارد. افزون بر این حاضر است ۲۷۰ واحد تانک لئوپارد ۲ از نوع آ ۷ در اختیار عربستان بگذارد. این غولهای پولادین برای جنگ های خیابانی و سرکوبی شورش های شهری ساخته شده اند. شاهزادگان نفتی عربستان بیم آن دارند که اگر جنگی با ایران درگیرد شیعیان عربستان و بحرین سر به اعتراض بردارند. آنها که اندکی دقیق تر به صحنه می نگرند می دانند که: ارسال هر نوع سلاحی از غرب به این منطقه، بویژه از آلمان مشروط به موافقت قبلی اسرائیل است. از این رو هیچ کس باور ندارد که ارسال ۲۷۰ واحد تانک لئوپارد از آلمان به عربستان بدون موافقت قبلی اسرائیل صورت گرفته باشد. محور عربستان ــ اسرائیل یک محور تازه هوادار غرب است علیه ایران و به همین دلیل است که خطر شعله ور شدن جنگ بسیار جدی و بزرگ است.
تصادفی نیست که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا برای دومین بار اعلام می کنند که ایران مطلقا بمب اتمی نمی سازد. آنها که می دانند بازی از چه قرار است و می دانند که چنین جنگی چه خطرات عظیمی در بر دارد پا را از دایره مقررات اداری و حرفه ای آنسوتر می نهند، و ترمز احتیاط را فعال می سازند و این خود نشان می دهد که خطر تا چه حد حاد و وضع تا چه اندازه وخیم است. .
دولت ایران نه تنها خود را در محاصره نظامی بلکه در محاصره شدید اقتصادی نیز می بیند. از دیدگاه این دولت هدف تمام این اقدامات تغییر حکومت در این کشور است که بر اساس ارقام اثبات شده سومین منابع ذخائرنفتی و دومین منابع ذخائر گازی جهان را دارد.
خاویر سولانا دبیرکل سابق ناتو و مسئول سیاست خارجی و دفاعی اتحادیه اروپا در مقاله ای در روزنامه آلمانی دی ولت نوشت: اگر ما می خواهیم مطمئن شویم که ایران هیچگاه به سلاح های اتمی دست نخواهد یافت یک راه بیشتر برای تضمین آن وجود ندارد و آن این است که آرزوی ایران را برای دست یافتن به این نوع سلاح هاعوض کنیم . بهترین راه برای رسیدن به این هدف مذاکره است و نه بکاربردن زور.( ولت آنلاین ۲۳٫۰۴٫۲۰۱۲)
ولی اتحادیه اروپا و آمریکا محاصره اقتصادی را ادامه می دهند. با این هدف که یا رژیم ایران را از طریق مذاکرات به همکاری اتمی بکشانند یا آن کشور را از لحاظ اقتصادی چنان ضعیف کنند که در صورت حمله به آن مقاومتش کاهش یابد و راحت تر بتوان تسلط بر آن را ادامه داد.
Marxistische Blätter, Heft3 -2012
Iran und Syrien- Die Kriegsgefahr wächst.
Die Revolutio steht noch aus
اوراق مارکسیستی ( Marxistische Blätter) ارگان تئوریک حزب کمونیست آلمان

۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه


تشدید کنترل زنان "بد حجاب" یا کنترل سیاسی جامعه؟

هر ساله با فرارسیدن فصل تابستان خون جمهوری اسلامی به جوش می آید. حجاب زنان به یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی و مشغلهﻯ فکری خلفای اسلامی تبدیل می شود. مردم ایران با چهرهﮬﺎ و منش و رفتار کثیف این  مدافعان "عفت" عمومی آشنائی دارند. هر کس یکبار با آنهاروبرو شده و صحبت کرده باشد از لحن و شیوهﻯ بیان آنها پی به خاستگاه اجتماعی آنها برده، این را می فهمد که "حزب الله" چه درقالب نیروی سیاه پوش انتظامی همراه با چهرهﻯ پوشیده از ماسک و چه در قالب لباس شخصی پوشﮬﺎ و یا نیروی ثارالله.... چیزی جز جمع اخلاف قداره بندانی نظیر"حسین رمضان یخی" و "شعبان بی مخ" و"طیب خان" و انگلﮬﺎﻯ دیگری از این دست، نیست.


روزگاری آنها به اتفاق نوچهﮬﺎ و امثال شمس قنات آبادیﮬﺎ برای کاشانی و اسلامش سینه خالکوبی شدهﻯ خودرا چاک می دادند و امروز اینها که خود سوابق طولانی در ترویج فحشا و تغذیه از چنین لجنزاری را دارند برای احمدی نژاد و اسلامش و نظام "ناموس پرست" جمهوری اسلامی یقه درانده دست به ضرب و شتم زنان و جوانان می زنند. لمپن حزب الله که این روزها در هیبت نیروی انتظامی ظاهر گشته و با جامهﻯ سیاه  به ترکتازی مشغول است ، پوسیده ترین و عقب مانده ترین گروه اجتماعی در جامعهﻯ سرمایهﺪاری و محصول تعفن و گندیدن تدریجی تحتانی ترین لایهﮬﺎﻯ اجتماعی یعنی خرده بورژواهای ورشکست شده و کارگران از تولید جدا مانده و دهقانان مهاجر و به ولگردی کشیده شده است. کسانی که هیچ نقش ثابت اجتماعی در تولید و توزیع نداشته محل گذران زندگیشان غیر مشخص و مشکوک است و بسیاری از این جماعت به استخدام دولت لمپن جمهوری اسلامی در آمدهﺍند. این تیپ فاقد شخصیت اجتماعی، مستعد ترین گروه برای جمع شدن حول کیسهﻯ پول نفت، کثیف ترین و مرتجع ترین و فاشیست ترین جناح بورژوازی است. رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به راحتی می تواند آنها را بخرد و به خدمت گیرد. زیرا هر جا که دولت احساس خطر کند او آمادگی کامل برای دست زدن به هر جنایتی را دارد. زمانی به دست سرلشکر زاهدی و اشرف پهلوی و با وسوسهﻯ دلارهای آمریکائی عامل "قیام ملی" علیهﻯ مصدق و جنبش ملی و دموکراتیک مردم ایران می شود و زمانی دیگر به دست کسانی نظیر بهشتی، رفسنجانی  و امروز احمدی نژاد به انتقام کشی از مردم می پردازند. دزدها، جیب برها، قاچاقچیان، قوادان، باج خواران(نظیر ماشاالله قصاب)، دوره گردان و.... به این تیپ اجتماعی تعلق دارند. انقلابی که طبیعتاً می بایست به عمر چنین مشاغل و تیپﮬﺎئی خاتمه دهد با فروغلطیدنش به زیر رهبری بورژوازی تجاری بهترین زمینهﮬﺎ را برای رشد آنها فراهم ساخت. بحران عمیق اقتصادی، ناامنی سیاسی و فرهنگی  نه تنها پس از33 سال فروکش نکرد بلکه بر اثر سیاستﮬﺎ و عملکردهای ناگزیر نظام سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی، زمینهﻯ تقویت " لمپنیسم" را فراهم نمود.

سرکوب و بی حرمتی به زنان در خیابانﮬﺎ در قالب مبارزه با "بدحجابی" گوشهﺍﻯ از عملکرد ضد بشری جمهوری اسلامی علیهﻯ مردم به ویژه زنان است که  با فرارسیدن فصل تابستان به منظور کنترل سیاسی جامعه، تمرین و سان دادن نیروهای سرکوب نظام صورت می گیرد. رژیم لمپن اسلامی که ناامن ترین و اسفناک ترین شرایط اقتصادی و سیاسی را برای عموم مردم زحمتکش آفریده و هشتاد درصد را به زیر خط فقر رانده است، نمی تواند مدعی دفاع از"عفت و امنیت اجتماعی" باشد. فحشا، اعتیاد و همهﻯ مفاسد دیگر اجتماعی یک ریشه دارند و این روشن است که ریشهﻯ این پدیدهﮬﺎ بی حجابی و یا "بد حجابی" نیست. ریشهﻯ مشترک فحشا، دزدی و جنایت و کلاهبرداری در سیستم بحران زدهﻯ سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی است که با شیوهﻯ مافیائی و غارت و چپاول نفت کشور، فقر عظیمی در جامعه ایجاد کرده به طوری که از کشور"عفیف اسلامی" صدها  دختر زیر پانزده سال به ممالک شیخ نشین صادر می گردد و فحشا در چنین ابعاد گستردهﺍﻯ در صد سال اخیر در ایران بی سابقه بوده است. از سوئی مگر تعدد زوجات و صیغهﻯ موقت مشروعیت بخشیدن به فحشا نیست؟ حقیقت این است که برای روحانیت حاکم و آیتﺍللهﮬﺎ با شیوهﻯ تفکر اسلامی، زن چیزی جز پاسخگوی نیازهای جنسی مردان و تولید کنندهﻯ صرف فرزندان و بردهﻯ خانگی نیست. مبارزه با  فحشا در حرف اما مشروعیت  دادن به فحشا در قالب صیغهﻯ موقت چیزی جز انحصار دلالی معاملات پر رونق و پر درآمد در دست ملایان نیست. ملاهای ما حاضرند هر امر "حرامی" را با یک ورد حلال کنند. اما این نه نشانهﻯ محبت آنان به "مؤمنینی" هرزه بلکه نشانهﻯ حرص و ولع سیری ناپذیر آنها در کسب پول بیشتر حتا از طریق انحصار قوادی است.

رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی در انفراد کامل به سر می برد و از داخل و خارج، خود را در محاصره می بیند. سرکوب وحشیانهﻯ کارگران، دانشجویان، زنان، جوانان و همهﻯ محرومان جامعه ناشی از ضعف و ناتوانی اوست و بگیر و ببندهای اخیر آماده باش مجدد به دار ودستهﻯ جنایتکارش است که مبادا کنترل اوضاع را از دست دهند. لیکن گره رژیم با سرکوب زنان گشوده نخواهد شد. بحران رژیم با سرکوب و توهین و تحقیر جوانان حل نخواهد شد. سرکوب زنان و جوانان شعلهﻯ خشم و نفرت علیهﻯ خلفای حاکم را هنوزعمیق تر خواهد کرد. انقلابات و قیامﮬﺎﻯ معاصر ایران نشان دادهﺍند که زنان نقش  شایستهﺍﻯ در نبرد علیهﻯ ارتجاع و امپریالیسم داشتهﺍند و این بار نیز زنان ایران سهم بزرگی در سرنگونی رژیم زن ستیز اسلامی و استقرار آزادی به عهده خواهند گرفت. حزب ما سرکوب خشن و فاشیستی زنان را که در قالب مبارزه با "بد حجابی" صورت می گیرد شدیداً محکوم می کند و این اقدامات جنون آمیز و بربرمنشانه را نشانهﺍﻯ از ضعف و درماندگی کاربدستان جمهوری اسلامی که تنها راه بقای منحوس خویش را تشدید سرکوب و ارعاب مردم می بیند. جمهوری اسلامی در مقابل جنبش متحد کارگران و زنان و عموم زحمتکشان درهم خواهد شکست و جز این نیز نخواهد بود.

****



بن بست اقتصادی و فاز دوم حذف یارانه ها و افزایش فشار به کارگران و زحمتکشان



"باید جامعه نمونه اسلامی عاری از فقر و تبعیض در کشور ایجاد کنیم."

 احمدی نژاد انتخابات 84

"بازار آزاد و نظام سرمایهاری یک دروغ بزرگ به نفع دزدها و متخلفان است... اقتصاد سرمایهاری به سمت دره در حال حرکت است و نظام سرمایهاری پایان خوشی ندارد چون ذات آن بر عدالت نیست.".

 محمود احمدی نژاد در مراسم معرفی رئیس بانک مرکزی 15 مهر87



واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

حافظ



خوب است حافظ شاعر گرانقدر و زجر کشیده از واعظان و زاهدان ریائی در زمان ما حضور ندارد تا ببیند چگونه این زاهدان و واعظان در روز روشن و در مقابل چشم مردم آن کار دیگر را می کنند.

همهﻯ جناحﮬﺎ و باندهای مافیائی غالب و مغلوب و مغضوب در جمهوری اسلامی هر چند بر سر سهم بیشتر از غارت و چپاول مردم و یا نحوهﻯ حفظ نظام سرمایهﺪاری اسلامی با هم اختلاف نظر دارند ولی در اجراء سیاستﮬﺎﻯ نو لیبرالیستی دیکته شده توسط صندوق بینﺍلمللی پول و بانک جهانی با هم وحدت نظر دارند. سیاست خصوصی سازی صنایع ملی و معادن و راهﮬﺎ و کشت و صنعتﮬﺎ و بانکﮬﺎ و آب و برق و بهداشت و درمان و آموزش و سیستم حمل و نقل زمینی و هوائی و دریائی و غیره به یک مشت دزد سرمایهﺪار معمم و مکلا و تغییر قانون کار در جهت منافع سرمایهﺪاران و ممانعت از استخدام رسمی و گسترش شرکتﮬﺎﻯ پیمانکاری و رواج قراردادهای موقت و سفید امضاء، حذف تعرفهﮬﺎﻯ گمرکی و باز کردن مرزهای کشور برای واردات همه گونه کالای مصرفی و لوکس و بنجل و بالاخره حذف سوبسیدها و آزاد سازی قیمتﮬﺎ اگر در جهت گسترش شکاف طبقاتی و تبعیض به نفع طبقهﻯ سرمایهﺪار بخصوص سرمایهﺪاری تجاری و مالی و بوروکراتیک  و باندهای مافیائی نظامی و امنیتی نیست، پس چیست؟

سحام نیوز می نویسد:" با وجود ادعای دولت در ایجاد 1/4 میلیون فرصت جدید شغلی در سالﮬﺎﻯ 89 و 90، در این مدت از جمعیت فعال و شاغل کشور 500 هزار نفر نیز کاسته شد."

روزنامه جمهوری اسلامی از قول علیرضا محجوب دبیر تشکیلات فرمایشی خانهﻯ کارگر نوشت: "وضعیت واحدهای تولیدی کشور بحرانی است و طبق آمارهای رسمی طی سال گذشته 100 هزار کارگر در بیش از یک هزار واحد تولیدی اخراج شدهﺍند." او اضافه می کند:"زنان در بسیاری واحدهای بزرگ و قالی بافیﮬﺎ گاهی دو سوم دستمزد مصوب شورای عالی کار را دریافت می کنند، اما از ترس از دست دادن شغل از شکایت صرف نظر می کنند."

خبرگزاری ایلنا از تعطیلی 325 واحد تولید کود شیمیائی و ورشکستگی 90 درصد واحدهای نساجی کاشان و تعطیلی 40 واحد تولید قارچ و بیکاری کارگران خبر می دهد.

فتحﺍلله بیات رئیس اتحادیهﻯ کارگران قراردادی به خبرگزاری ایلنا می گوید: "85 در صد جامعهﻯ کارگری کشور با قراردادی سه ماهه در واحدهای تولیدی فعالیت می کنند."

روزنامهﻯ جام جم در گزارشی از سوء تغذیه صدها هزار کودک زیر 6 سال خبر می دهد و بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان بهزیستی و کمیتهﻯ امداد می نویسد دست کم 800 هزار کودک ایرانی از سوء تغذیه رنج می برند.

خبرگزاری ایسنا در گزارشی تحت عنوان 27 درصد کودکان کشور خارج از چرخهﻯ تحصیل، می نویسد بر اساس آمارهای آخرین سرشماری رسمی کشور بیش از 5/3 میلیون کودک خارج از چرخه تحصیل قرار دارند.

در چنین وضعیت اقتصادی و اجتماعی که بخصوص بعد از تحریمﮬﺎﻯ جنایتکارانهﻯ اقتصادی و تحریم بانک مرکزی به وسیلهﻯ قدرتﮬﺎﻯ امپریالیستی، اقتصاد کشور به بن بست رسیده است؛ دولت طرح فاز دوم هدفمندی یارانهﮬﺎ را با تقاضای 125 هزار میلیارد تومان به مجلس ارائه می دهد که نهایتاً مجلس با تصویب رقم 66 هزار میلیارد تومان با آن موافقت می کند.

در حالی که دولت در 15 ماه نخست اجرای طرح هدفمندی 25 هزار میلیارد تومان از محل افزایش قیمت حاملﮬﺎﻯ انرژی درآمد داشته با تصویب این طرح به وسیلهﻯ مجلس، دولت باید در ده ماههﻯ باقی مانده از سال 91، این مبلغ را با افزایش بهای بنزین، گاز طبیعی، آب، برق و گازوئیل و نفت کوره و نفت سفید کسب کند؛ و این به مفهوم افزایش قیمتی 70 درصدی است.

در این مرحله قرار است با حذف یارانهﻯ نقدی ده میلیون نفر، 48000 میلیارد تومان از درآمد 66000 میلیارد تومانی به خانوادهﮬﺎ پرداخت شود.

مرادی مدیر عامل سازمان هدفمندی یارانهﮬﺎ این طرح را بهترین شکل تقویت تولید ملی، حمایت از کار و سرمایهﻯ ایرانی دانست و احمدی نژاد در این مورد گفت: " ثروت طبقهﻯ برخوردار کشور 30 برابر مردم فقیر است. با درآمد حاصل از طرح هدفمند کردن یارانهﮬﺎ این فاصلهﻯ طبقاتی کاهش یافته است."

دکتر مهدی تقوی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی در گفتگو با فرارو می گوید: " طرح هدفمندی یارانهﮬﺎ مردم را فقیر تر می کند. در مصوبهﻯ مجلس صحبت از این نشده است که چند درصد مزد کارگران اضافه می شود یا چند درصد به حقوق کارمندان دولت اضافه می شود. یعنی با این مزدی که مردم می گیرند، افزایش قیمتﮬﺎ فشار زندگی را بر دوش آنها بیشتر می کند و مردم فقیرتر می شوند. دولت اکنون بنزین و گاز را به قیمت جهانی و بالاتر از آن به مردم می فروشد؛ در حالی که درآمد سرانهﻯ مردم ایران با درآمد سرانهﻯ کشورهای اروپائی و آمریکا اصلاً قابل مقایسه نیست.افزایش حقوق نیز با تورمی که اجرای فاز اول هدفمندی ایجاد کرد پائین بوده و به نوعی قلابی است. بنابراین مردم فقیر و فقیر تر می شوند و این کار برای هیچ دولتی هنر نیست که سیاستﮬﺎئی را به کار گیرد که مردمش روز به روز فقیر تر شوند.اجرای فاز دوم هدفمندی، فشار بر مردم را بیشتر می کند."

خبرگزاری ایسنا در گزارشی از وضعیت مسکن و شکاف طبقاتی در 28 اردیبهشت ماه می نویسد:" گرانی و تورم ﮬﺎﻯ امروز به علاوه بالا رفتن نرخ مسکن امری است که بر قشر متوسط و ضعیف اثر می گذارد و آن بالا نشینﮬﺎ هیچ فشاری از این اوضاع نا به سامان اقتصادی حس نمی کنند و همچنان به دنبال زندگی لوکس تر هستند. اما دهکﮬﺎﻯ پائین جامعه هر روز کمر خود را زیر بار فشار خم می کنند و از ترس و دلهرهﻯ گرانی نجومی نان و برنج و قطع ناگهانی یارانهﮬﺎ شب را به صبح می رسانند.




نقل از توفان الکترونیکی نشریه الکترونیکی حزب کارایران  شماره 71 خرداد ماه  1391

www.toufan.org


یورش وحشیانه به فعالین کارگری درکرج محکوم است
پیکار کارگران خاموش شدنی نیست


طبق اطلاعیه ای از «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری» جمعه 26 خرداد ماه ، نزدیک به 60 نفر از از فعالین کارگری در شهر کرج که جهت بحث و گفتگو برای منافع صنفی سیاسی خود گرد آمده بودند توسط مامورین اداره اطلاعات رژیم ضد کارگری سرمایه داری جمهوری اسلامی بازداشت شدند.اسامی برخی از بازداشت شدگان که تاکنون انتشار یافته بدین قراراست: میترا همایونی، وفا قادری، ریحانه انصاری، خالد حسینی، محمود صالحی، سعید مقدم، سیروس فتحی، غالب حسینی، محمد عبدی‌پور، جلال حسینی، علیرضا عسگری، مسعود سلیم‌پور، عباس اندریانی، صدیق امجدی، فتاح سلیمانی، مازیار مهرپور، محمد مولانایی، واحد سیده، جلیل شریفیان، صدیق خسروی، یوسف آب‌خراباد، فرامرز فطرت‌نژاد، جلیل محمدی، نظام صادقی، افشین ندیمی، حسین پیلوتی، رحمان ابراهیم‌زاده، عباس هاشم‌پور ، فردین میرکی، سعید مرزبان، شیرکو حسینی، جواد معصومی، جمیل راست‌خدیو، ریبوار عبداللهی، ابراهیم مصطفایی، علی آزادی و فرامرز احمدی در میان بازداشت شدگان هستند....

کارگران قهرمان ایران که به طور کلی مبارزات تاریخی گرانقدر و همپای آن تجارب تشکیلاتی و سندیکائی فراوانی را پشت سرگذاشته اند ، برای نیل به مطالبات و آرمانﻫﺎﻯ خود طی نسلﻫﺎﻯ گذشته متشکل و متحدانه مبارزه کرده و در این راه قربانیان بی شماری را در راه آمال و اهداف خود به جای گذاردهند. وضع وخیم اقتصادی ایران همراه با سرکوب هر نوع آزادیﻫﺎﻯ صنفی، سیاسی و اجتماعی بر دوش این طبقه که آفریننده ثروت و پیشرفت و ترقی است سنگینی می کند. با این حال کارگران ایران هرگز برای احقاق حقوق خود از تکاپو نیافتاده و با اعتصاب، تحصن، راهپیمائی و کم کاری هر چند غیر متشکل،هم اکنون در صف مقدم مبارزات اجتماعی در این برهه از تاریخ ایران قراردارند. صدها اعتصابات کارگری در سالهای اخیر نشان از رشد جنبش کارگری دارد که تشکیل سندیکاهای مستقل از دولت را در رأس برنامهﻫﺎﻯ خود قرار داده است. تأسیس سندیکای شرکت واحد، سندیکای هفت تپه و اتحادیهﻫﺎﻯ مشابه و پیکار متحد کارگران در این سندیکاها نمونهﻫﺎﻯ درخشان و گام ارزشمندی است که رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی را به وحشت انداخته است. سرکوب مستمر تشکلات نوپای کارگری و دستگیری رهبران آن تا کنون نتوانسته است خللی در ارادۀ این کارگران شریف و مبارزوارد سازد.

رژیم ضد کارگریسرمایه داری جمهوری اسلامی که در باتلاق بحران سیاسی اقتصادی فرورفته است چارهﺍﻯ جز بازداشت و اخراج و سرکوب کارگران مبارز نمی بیند. لیکن رژیم را توان خاموش کردن اعتراضات کارگری و تلاش برای ایجاد اتحادیه های مستقل کارگری نیست و این تلاشها سالهاست که به یک امر طبیعی برای کارگران تبدیل گشته و هر روز قدرتمند تر رژیم را به چالش می گیرند.دلیل یورش وحشیانه و بازداشت فعالین کارگری، هراس رژیم ارتجاعی و مستبد اسلامی از گسترش مبارزات سازمان یافته مزد بگیران است و رژیم سرمایهﺩاری راهی جز توسل به قهر و سرکوب بربرمنشانۀ کارگران پیش روی خود نمی بیند. تلاشﻫﺎﻯ رژیم برای مهار جنبش کارگری با شکست روبرو شده و دامنۀ اعتراضات کارگری هر روز گسترش می یابد.

رمزموفقیت کارگران همبستگی و حضور نیرومند تشکلات مستقل کارگری در صحنۀ جامعه است که با تلفیق آگاهی سوسیالیستی توسط حزب رزمندۀ طبقۀ کارگر سرانجام پیروزی نهائی را که همانا در هم شکستن ماشین سرکوب سرمایهﺩاری، الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و استقرار سوسیالیسم است، به ارمغان خواهد آورد.

 
حزب کارایران(توفان) بازداشت فعالین کارگری در کرج را قویا محکوم میکند و از سازمانها و احزاب مارکسیست لنینیست برادر و همه نیروهای ترقی خواه و انقلابی می خواهد که به هرطریق ممکن به اقدام افسارگسیخته رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که خدمت به امپریالیسم جهانی است اعتراض نمایند و خواهان آزادی فوری و بی قید شرط همه بازداشت شدگان گردند.

                                                آزادی فوری و بی قید و شرط همه کارگران زندانی!

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

زنده باد آزادی و سوسیالیسم!

حزب کارایران(توفان)

یکشنبه 28 خرداد ماه 1391 خورشیدی

۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعه

 سخنی پیرامون منافع ملی ایران و تحریکات امپریالیستی درمورد جزایر سه گانه

مبارزه با رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، نباید مبارزه با ایران باشد. غنی سازی اورانیوم حق مسلم مردم ایران است و به ماهیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیز ربط ندارد. کشورهای جهان صرفنظر از اینکه چه نوع حکومتهائی بر آنها حاکمند، از حقوق برابر در عرصه جهانی، در نشستهای بین المللی و مجامع عمومی برخوردارند و باید این حقوق از همه جانب و از همه جوانب مورد احترام و حمایت قرار گیرند.
تنها کشورهای قلدر و زورگو در جهان هستند، که این اصل اساسی منشور ملل متحد را برسمیت نشناخته و حقوق کشورهای تحت سلطه، ضعیفتر و نامطیع را به زیر پا می گذارند. این کشورهای متجاوز برای تامین منافع استیلاگرانه خویش، در حالیکه دستانشان تا آرنج به خون آلوده است، از اسلحه حقوق بشر برای پیشیرد مقاصد شوم خود و انحراف افکار عمومی بهره می برند. ایران از جمله چنین کشورهائی است که قربانی چنین سیاستی است و رژیم حاکم بر ایران نیز با نقض مستمر حقوق بشر در همه زمینه ها، با تقویت استبداد آشکار و خودکامگی ولی فقیه، زمینه چنین سوء استفاده هائی را فراهم می کند.
امپریالیستها و صهیونیستها کوشیدند و می کوشند که ممالکی نظیر ایران و سوریه و در سابق لیبی را از همه حقوق قانونی خود محروم کنند، استدلالی که آنها برای فریب افکار عمومی بیاری ایادی خود در جهان و در این ممالک مطرح می کنند، مستبد بودن و نادیده گرفتن حقوق بشر از جانب این کشورهاست. در حالیکه رژیمهائی نظیر کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی و... از رژیم ایران به مراتب مستبدتر و عقب مانده تر و ارتجاعی ترند. آنها حتی نیازی نمی بینند که این روش دورویانه خویش را توجیه کنند. هیلاری کلینتون یک بار در مصاحبه با بی بی سی به صراحت به این تناقض اشاره کرد، ولی آنرا موجه و ناشی از منافع امنیتی آمریکا دانست. 
عده ای که از نظر سیاسی عقب مانده و تفکرشان ارتجاعی است، با نقابهای "انقلابی" و حتی ماوراء انقلابی، خود را در جلوی کارزار تبلیغاتی امپریالیستها و صهیونیستها قرار می دهند، به اسب گاری آنها بدل شده و عربده می کشند، که هر پیشرفت و موفقیتی که نصیب کشور ایران شود، تنها به صرف بر مسند قدرت بودن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، که یک رژیم ارتجاعی و مستبد است، باید محکوم و بدور انداخته شود. هر موفقیت ورزشی باید تخریب شود، هر موفقیت هنری و ادبی و فرهنگی باید به سخره گرفته شود و محکوم گردد، هر موفقیت علمی باید تکذیب شده و یا بی اهمیت جلوه داده شود. این عده که در تخریب ایران و نه جمهوری اسلامی فعالند، در واقع نه به کشورشان و نه به مردم کشورشان اهمیت می دهند و نه علاقه ای نسبت به آنها در سینه دارند. آنها سخنگویان بیگانگان هستند. آنها حتی ارزیابی روشنی از امکانات مردم وطنشان و روحیات و فرهنگ آنها ندارند. دستآوردهای مردم ایران در هر زمینه ای برای آنها، دستآوردها جمهوری اسلامی جا زده می شود. این عده شاید در اثر جهالت و سفاهتشان نمی دانند، که با این کارشان برای جمهوری اسلامی امتیاز جلب می کنند و برای این رژیم تبلیغ می کنند. پیشرفتهای ایران علیرغم فشارها و سرکوبهای جمهوری اسلامی در تمام عرصه های علمی و فرهنگی و ادبی و هنری و نظایر آنها وجود داشته، بدست آمده و در آینده هم وجود خواهد داشت. رژیمی که از همان بدو پیدایشش مخالف دانشگاهها بوده و با انجام انقلاب فرهنگی ارتجاعی اسلامی، دانشگاهها را به پادگان بدل کرده و در آنها نماز میت برگذار می کند، این رژیم هوادار علم و دانش و پژوهش و پیشرفت نیست. این رژیم در پی ساختن امامزاده و چاه جمکران است تا با توسل به معجزات آنان کشورداری کند. پیشرفت با ماهیت رژیم جمهوری اسلامی در تناقض است. در حالی که آخوندها در اتومبیلهای ضد گلوله آمد و رفت می کنند، دانشمندان اتمی ایران در ماشینهای معمولی هستند، که بدست تروریستهای دست پرورده موساد با حمایت سازمان مجاهدین خلق به قتل می رسند.
تحریکات امپریالیستی درمورد جزایر سه گانه محکوم است
امروز با یاری عربستان سعودی و شیخ نشینهای عربی کرانه خلیج فارس، تحریکات وسیعی در تخریب سوریه و دست اندازی به منافع ملی ایران در منطقه صورت گرفته است. این منافع ملی ما همواره منافع ملی ایران باقی می ماند، چه جمهوری اسلامی بر سر کار باشد و چه نباشد. اینکه نام خلیج فارس از نظر تاریخی خلیج فارس بوده است و می ماند، اینکه سه جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به ایران تعلق دارد، هرگز ربطی به جمهوری اسلامی و یا هر حکومت حاکم بر ایران ندارد. فقط دشمنان ایران و عمال بیگانه هستند که با جعل مفهوم میهنپرستی و "انترناسیونالیسم" تلاش می کنند برای تجاوز عربستان سعودی و امپریالیسم در ایران افکار عمومی تهیه کنند. امروز جستجوگر گوگل نام خلیج فارس را در نقشه جغرافیا حذف کرده است. آیا این اقدام اتفاقی صورت گرفته است؟ طبیعتا چنین نیست.
وقتی مسئول رادیو بی بی سی از مسئول گوگل در این مورد پرسش کرد، وی مدعی شد که "قرار نیست هر بخشی از آب های جهان در نقشه گوگل نام داشته باشد". در مقابل پرسش مجدد که برخی از این محلهای بی نام را در نقشه گوگل نام ببرد، مسئولان گوگل حرفی برای زدن نداشتند. روشن است که خلیج فارس یک "لکه" معمولی بر روی کره زمین نیست. هزاران سال سابقه تاریخی دارد و تحریکات امروزی که صورت می گیرد صرفا جنبه سیاسی و سلطه جویانه دارد.
عربستان سعودی و شیخ نشینهای امارات متحده عربی که با مقاومت مردمشان بر ضد مستبدان حاکم روبرو شده اند، با واهمه فراوان تلاش می کنند به جای تحقق خواستهای مردم کشورشان، جنبشهای آنها را وابسته به ایران و حضور شیعیان در کشورشان جلوه دهند و آنها را سرکوب کنند. دامن زدن به جنگ شیعه و سنی یکی از شگردهای آنان است که با یاری آمریکا در عراق به رهبری نگروپونته سفیر سابق آمریکا در عراق، شروع کردند و امروز عربستان سعودی جایش را گرفته است. موج بزرگی از تبلیغات ارتجاعی را، در ممالک عربی برای تحریک علیه ایرانی ها به راه انداخته اند و با هزینه کردن مبالغ گزاف و چرب کردن سبیل سازمانها علمی، سیاسی و شرکتهای انتفاعی... تلاش می کنند، تا تاریخ جهان را تحریف کنند. وقتی گوگل حاضر می شود در ازای رشوه گیری نام خلیج فارس را از شبکه اینترنت حذف کند، ملاحظه کنید با سایر حقایق تاریخی چگونه برخورد می کنند.
این کنسرنهای جهانی با یاری ارتجاع جهانی، تاریخ جهان را بر اساس منافع مالی خود می نویسند. این اقدامات عربستان سعودی که از بمب گذاریهایش با یاری قطر و یاری تسلیحاتی عظیم امپریالیستها، در منطقه، در پاکستان و عراق و سوریه و لیبی و  شروع شده است، در همدستی با امپریالیسم در جهت نقض منافع ملی ایران در منطقه است. این مسلمانان دو آتشه در مورد جعل مرزهای اسرائیل در نقشه جغرافیای گوگل حرفی نمی زنند و اشغال سرزمینهای فلسطینی را می پذیرند، ولی حاضرند میلیاردها دلار خرج کنند، تا نام خلیج فارس تغییر کند، تا زمینه ای برای اقدامات بعدی باشد که در آینده تغییرات اساسی تری به نفع امپریالیسم آمریکا در خلیج فارس به نفع آنها ایجاد نمایند. آنها تلاش دارند همه را بر ضد ایران بشورانند. این امر اساسا ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، ایران با توانائی های معنوی، مردمی، علمی، فنی، تاریخی، جمعیتی، فرهنگی و امکانات عظیم انسانی که دارد، طبیعتا قدرتی بالقوه در منطقه است و این امر مورد خوش آیند همسایگان ایران، از ترکیه گرفته تا عربستان سعودی نیست. اگر جمهوری اسلامی هم بر سر کار نباشد، این مخالفت با اشکال دیگر با ایران ادامه دارد، برای آنها خلیج فارس، خلیج عربی است، خوزستان بخشی از عراق بوده و سه جزیره ایرانی خلیج فارس متعلق به امارات ساخته و پرداخته دست استعمار است. در این کُر ارتجاعی همه گروه های تجزیه طلب کُرد و آذری که مورد حمایت امپریالیستها و صهیونیستها برای تجزیه ایران هستند، دخالت آشکار دارند. آنها مدعی اند که ادعاهای شیوخ عرب به ما مربوط نیست. آنها بهر صورت نسبت به واژه "فارس" حساسیت دارند. با منطق آنها یک "فارس" کمتر بهتر. آنها ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم در ایران هستند و خودشان را پشت "ستم ملی" پنهان کرده اند. این تلاشها با رنگ کمتر، از زمانی که شاه بر سر کار بود صورت می پذیرفت. تضادهای آن روزها در کادر نوکری از امپریالیسم آمریکا دامنه بروزش کمتر بود و تاثیر این سر و صدای جهانی امروز را نداشت. عربستان سعودی به جزایر سه گانه ایران چشم دوخته است، زیرا این جزایر نه تنها از نظر راهبردی اهمیت فراوان دارند و کنترل نقل و انتقالات را در خلیج فارس زیر نظر خواهند داشت، سواحل آنها می نیز تواند چه از نظر توریستی و چه از نظر وجود ذخایر نفت و گاز که در این مناطق بسیار فراوان است، مورد بهره برداری قرار گیرد.
دولت متجاوز و گرگ صفت اوباما، سفر احمدی نژاد را که چه خوب و یا چه بد، بهر صورت رئیس جمهوری قانونی، چه تقلبی و چه غیر تقلبی ایران است، به جزیره ابوموسی محکوم کرده است. بی شرمی امپریالیست آمریکا حد و مرزی ندارد. احمدی نژاد حتی اگر فاسدترین و جنایتکارترین عنصر ایرانی باشد، حق دارد به عنوان یک ایرانی به هر گوشه کشورش سفر کند. اوباما با این اظهار نظر بی شرمانه اش که اپوزیسیون خودفروخته ایران در موردش سکوت کرده است، تلویحا اعلام می کند، که جزایر سه گانه به امارات متحده عربی و عربستان سعودی تعلق دارند و امپریالیست آمریکا برای تسلط بر این جزایر ایرانی، در سمت امارات ایستاده است. آمریکا به امارات می گوید، که باید به روی حمایت تسلیحاتی، تبلیغاتی، حقوقی و سیاسی وی حساب کند و تا می تواند، علیه ایران تحریک نماید. امپریالیست آمریکا با فراهم کردن تسلیحات لازم و اعزام خلبانهای آمریکائی که حتما تابعیت امارات را می پذیرند، می خواهد به تجزیه ایران بپردازد. اوباما از طرح مسئله سه جزیره در دادگاه لاهه سخن می راند. هیچ کشوری حاضر نیست که در دادگاهی شرکت کند که در مورد منافع ملی و حق حاکمیتش تصمیم بگیرد. البته اساس این خیانت به رژیم محمد رضا شاه بر می گردد که با یک زد و بند استبدادی و بدون شرکت دادن مردم در بحث ها، با استقرار سانسور، بحرین استان چهاردهم ایران را به امپریالیستها بخشید و حق حاکمیت ملی و تاریخی ایران را بر سه جزیره، بعد ازخروج انگلیسها از خلیج فارس، مستقر ساخت. شاه خودفروخته اقدامی نکرد تا در دوران حکومتش، از نفوذ خویش در آن دوران، برای تثبیت مالکیت ایران بر این جزایر در عرصه های جهانی استفاده کند.
دفاع از تمامیت ارضی ایران، ربطی به ماهیت سیاسی رژیم ندارد
اینکه اپوزیسیون سیاسی ایران باید از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران دفاع کند، ربطی به ماهیت رژیم حاکم در ایران ندارد. این اپوزیسیون خودفروخته در تمام عرصه های خودفروشی، چه در مورد جدائی از ایران و تجزیه ایران، و چه در عرصه غنی سازی اورانیوم که حق مسلم مردم ایران است، و چه در زمینه اشغال سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، توسط امپریالیستها و یا تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم به ایران و یا تحریم مواد غذائی و داروئی مردم ایران و محکوم کردن آنها به گرسنگی، با تئوریهای پوچ و من در آوردی، در سمت امپریالیستها ایستاده است و برای آنها دست می زند. بهانه این اپوزیسیون خودفروخته این است، که رژیم جمهوری اسلامی استبدادی و مذهبی است و در سرکوب مخالفان از هیچ جنایتی رویگردان نیست. این اپوزیسیون رنگهای گوناگون بخود می زند، ولی در ماهیت امر همه آنها چه بخواهند و چه نخواهند، در کنار امپریالیستها ایستاده اند. برخی خود را "انترناسیونالیست" جا می زنند و بر ضد میهنپرستی می نویسند، تا تجزیه ایران و اشغال جزایر سه گانه را توسط امپریالیستها بی اهمیت جلوه دهند. خنده دار است که این "انترناسیونالیستها" که خود را "کمونیست" جا می زنند، تا نیروهای سالم کمونیست را فریب دهند، یک دل و یک زبان از تمامیت ارضی اسرائیل و میهنپرستی صهیونیستی دفاع کرده و سرزمینهای اشغالی فلسطین را بخشی از خاک اسرائیل می دانند. قلمبدستان مزدور آنها فقط بر ضد میهنپرستی ملتهای در بند و ممالک زیر سلطه قلمفرسائی می کنند، برخی اسلام ستیزی را عمده می کنند، زیرا که در این صورت مبارزه ضد امپریالیستی تحت الشعاع مبارزه ضد مذهبی قرار گرفته و همه اپوزیسیون بالقوه ضد رژیمی را، در صورت حاد شدن خطر اشغال، در کنار امپریالیستها قرار می دهد. "حزب کمونیست کارگری ایران" و همه مریدان منصور حکمت از زمره این افراد هستند. آنها اسلام ستیزی و بی وطنی را بر فرق خود نوشته اند. در حالیکه جنگ فرسایشی در ایران در جریان است و تهدید به اشغال جزایر ایرانی در دستور کار است، عمال خودفروخته آنها راه می افتند و تبلیغ می کنند، که باید جنبش لختی ها براه انداخت. زیرا با لخت شدن گویا اسلام سرنگون می شود. آنها "انترناسیونالیست" اند، زیرا از لخت و عور شدن دختران مصری و همدردی دختران لخت اسرائیلی با آنها حمایت می کنند و خودشان نیز فرمان لخت شدن دختران ایرانی را صادر می کنند و تقویم لختی ها چاپ می کنند و آنرا به شرط عضویت در حزبشان بدل می سازند. کنگره حزب این لختیها و مبانی وحدتشان واقعا تماشائی است. اعضاء حزب لخت و عورهای منصور حکمت با تبلیغ این نظریات زن ستیزانه و مبتذل که زنان را مانند همه تبلیغات نیازمندیهای عمومی سرمایه داری، به کالا بدل می کند، افکار عمومی را از مسایل مهم جامعه ایران، منحرف می سازند و مانند خود جمهوری اسلامی که همه مشکلات جهان را مشکل جنسیتی جلوه می دهند، آنها نیز در همان عرصه با رژیم جمهوری اسلامی به رقابت می پردازند. کارزارهای آنها صرفا برای منحرف کردن افکار است، تا کسی به سخنان اوباما که دخالت آشکار در امور داخلی ایران بوده و صدور فرمان تجاوز محسوب می شود، توجه نکند. برای آنها مهم نیست که خلیج فارس خلیج عربی شود و سه جزیره به مالکیت امارات در آیند، مهم این است که یک رژیم مذهبی اسلامی صدمه بخورد و به زعم آنها تضعیف شود. این عده فقط نقش جاسوسی خویش را کم اهمیت جلوه می دهند، زیرا روشن است که رژیم جمهوری اسلامی در ایران نمی تواند تا ابد بر سر کار بماند، ولی ایران و خلیج فارس و جزایر سه گانه تا کره زمین باقی است، در این منطقه ماندنی هستند.
سازمان مجاهدین خلق البته به لخت و عور شدن متوسل نمی شود، ماموریت وی در عرصه دیگریست. آنها برعکس بر این نظرند که خواهران مجاهد باید رعایت حجاب اسلامی را بکنند و با برادران اسلامی دست ندهند. خانم رجوی بنام مریم نیز یک لحظه در ملاء عام روسری خود را از سرش بر نمی دارد تا مبادا، "خدائی نکرده"، اشعه ای که از موهایش ساطع می شود، برادران را از نظر جنسی تحریک کند. این سازمان که زمانی بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم می رزمید، بیکباره با وحی مُنزَل متوجه شده است، که کارش تا کنون بیهوده بوده و نه امپریالیسمی در جهان وجود دارد و نه صهیونیسمی. بناگهان همه امپریالیستها تغییر ماهیت داده اند. گانگسترها دیگر گانگستر نیستند. همه رژیمهای جنایتکار و ضد بشر بیکباره، به متحد این سازمان بدل شده اند. مدتهاست که منابع امنیتی در جهان با اسناد و مدارک مستند اعلام کرده اند، که اعضاء این سازمان با سازمانهای امنیتی آمریکا همکاری تنگاتنگ داشته و برای آنها در ایران به ترور مشغول بوده و جاسوسی می کنند. حتی دو قلم جاسوسی آنها را خودشان با افتخار!!؟؟ اعتراف کرده اند. این عده مانند پاره ای از سلطنت طلبان شاه اللهی و مزدور سازمان سیا و دارودسته حمید تقوائی جانشین خلف منصور حکمت، به صراحت بیان می کنند که امروزه باید در کنار آمریکا و اسرائیل به ایران حمله کرد و رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون ساخت. این عوامفریبان نمی گویند که حمله به ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی صورت نمی گیرد، برای ویرانی ایران و اسارت ایران صورت می گیرد. تجاوز آشکار به ایران توسط مبشران آزادی نیست، توسط استعمارگران آزموده و جنایتکار است که ما دست پخت آنها در کره ، هندوچین، عراق و افغانستان و لیبی و امروز در سوریه می بینیم. امپریالیست اگر روزی قادر شود بر ایران چیره گردد، طبیعی است که نوکران خود را بر سر کار می آورد و قراردادهای استعماری به مردم ایران تحمیل کرده و پایگاههای نظامی در ایران مستقر ساخته و منابع طبیعی ایران را بدون حساب و کتاب می دزدد و می برد و به کسی هم حساب پس نمی دهد. چقدر باید کسی ذلیل و کور باشد، چقدر باید کسی به ننگ خیانت تن داده باشد که چشمش را بر این حقایق زنده ببندد و نفهمد که ایران رژیم جمهوری اسلامی نیست. ایران ماندنی و رژیم جمهوری اسلامی رفتنی است.  
 برخی مضحک تر از همه آنها می خواهند، در صورت اشغال جزایر سه گانه با کشتیها و ناو هواپیمابر ارتشهای موهومی خودشان، هم علیه رژیم جمهوری اسلامی یک تنه بجنگند و هم اعراب متجاوز و امپریالیست آمریکا و انگلیس و فرانسه را از سه جزیره بیرون بریزند. این عده مظهر سردرگمی در ایرانند و در عمل، زمینه لازم برای جنگ روانی امپریالیستی را در ایران فراهم می کنند. آنها توصیه می کنند که بر ضد تجاوز نباید مقاومت کرد، زیرا بی فایده است و این امر به نفع جمهوری اسلامی تمام می شود، پس بهتر است همه ما در روز تجاوز خانه نشین شویم و به حفظ نیروهای خود بپردازیم. اگردر تبلیغات آنها کنکاش کنید، در تمام زمینه هائی که منافع ملی ایران مطرح است، در سمت امپریالیسم قرار می گیرند. این سمتگیری امپریالیستی را با البسه مندرس می پوشانند و شعارهای بی محتوی انقلابی سر می دهند، ولی حاضر نیستند سخنان اوباما را محکوم کرده و بر این اصل مهر تائید بزنند که مسئولان رژیم ایران حق دارند، به هر نقطه ایران که بخواهند سفر کنند. اگر کسانی باشند که باید زبان انتقاد داشته باشند، مردم ایران هستند و نه شیوخ خلیج فارس و آقای اوباما که از آن سر دنیا به بحرین آمده است. آنها مدافع اصولیت نیستند، بر اساس مصلت گروهی داوری می کنند. ولی شورای مصلحت آنها به مردم ایران خدمت نمی کند.
اینکه بیکباره موجی پیدید آمده که نام خلیج فارس را حذف می کند، به امارات اسلحه می فرستد و ادعاهای مالکیت امارات را بر جزایر ایرانی تائید می کند و... هیچکدام اتفاقی نیست. جستجوگر گوگل زیر سلطه صهیونیستهاست. ما در توفانهای گذشته فاش ساختیم که چنانچه شما اطلاعاتی در مورد بمب اتمی اسرائیل بخواهید و در گوگل به جستجوی آن بپردازید، بجای دریافت اطلاعات واقعی، شما را به بمب موهومی ایران که نه به بار است و نه به دار حواله می دهند.
خطاب به نیروهای میهندوست و انقلابی
روی سخن ما با همه ایرانی های میهندوست است. نیرویهای انقلابی در ایران و نه خود فروختگان و فریب خوردگان و سردرگمان از قماش بالا،  باید به این تفاوت ماهوی توجه کنند وگرنه به آلتی در دست تبلیغات امپریالیستها بدل می شوند و بسیاری از آنها متاسفانه شده اند. امروز ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم تلاش می کند، در میان نیروهای چپ سرباز گیری کند. کافی است شما به موضعگیریهای آنها توجه کنید، برایشان مهم نیست که نام خلیج فارس چه باشد، جزایر سه گانه متعلق به ایران باشند و یا نباشند، ایران حق مسلمی برای غنی سازی اورانیوم داشته باشد یا نداشته باشد، قطعنامه های غیر قانونی در شورای امنیت علیه ایران را تصویب کنند یا نکنند، صهیونیستها و امپریالیستها مغایر منشور ملل متحد ایران را به تجاوز و جنگ و قتل عام مردم تهدید کنند یا نکنند، ایران را با مصوبه کنگره آمریکا بطور یکجانبه و غیر قانونی و قلدرمنشانه، تحریم کنند یا نکنند. این اپوزیسیون خود فروخته و به ظاهر "چپ" سرنوشت ایران برایش بی تفاوت است. آنها با برافراشتن یک پرچم قلابی انقلابی و سنگرگیری در پس جنایات جمهوری اسلامی به هر خیانتی تن در می دهند. این عده جاده صاف کن معنوی تجاوزکاران به ایران هستند.
امروز دیگر روزی فرا رسیده است که باید این تضادها را تشدید کرد تا معلوم شود کی در کجا ایستاده است. نکاتی که حزب ما در بالا بر شمرد ملاکهائی برای تمیز سره از ناسره هستند. امروز نیز مسئله اتخاذ موضع دقیق در مورد این همه مسایل مطروحه، در مقابل ما قرارگرفته است. یا با مردم ایران بر ضد تجاوز و تحریم علیه سرزمین ما، یا با مردم ایران برای دفاع از دستآوردها و منافع ملی ایران و یا ایستادن در کنار امپریالیسم و صهیونیسم به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی ایران. راه دیگری وجود ندارد. مردم ایران از کشورشان بهر قیمت دفاع خواهند کرد.
بر گرفته ازتوفان شماره 7۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۱  ژوئن  ۲۰۱۲،  ارگان مرکزی حزب کارایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت.        www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                                                       toufan@toufan.org

۱۳۹۱ خرداد ۱۵, دوشنبه

همه مشکلات گردانندگان رژیم، ظاهرا بر محور مسایل جنسی می گردد
ایران در محاصره اقتصادی امپریالیستها قرار دارد. ایران در محاصره نظامی امپریالیستها قرار دارد، ایران در محاصره فرهنگی و تبلیغاتی امپریالیستها قرار دارد، ایران از اعزام تروریست و جاسوس موساد و یا ایرانی تبارهای موسادی رنج می برد، ایران از خودفروختگی ایرانیان خودفروخته  و یا سازمانهای سیاسی خود فروخته که از اجانب برای فراهم کردن زمینه اسارت فکری مردم ایران پول می گیرند، رنج می برد، ایران از تبلیغات وطنفروشانه مشتی ضد کمونیست، کمونیست نما، رنج می برد، ایران از دست مشتی ایرانی خود فروخته که گویا همه مشکلات جهان را ناشی از حضور اسلام در جهان می دانند، رنج می برد و ایران از صدها بلاهای آسمانی و زمینی دیگر نیز رنج می برد.
ما در اینجا از رنجی که ایران ما با استقرار جمهوری اسلامی در آن پدید آمده است، که به نقض مستمر حقوق بشر، به نقض آزادیهای دموکراتیک، به نقض شخصیت و کرامت انسانی و... منجر شده است، سخن نمی رانیم. ما از رنج مادران و خانواده هائی که حتی نمی دانند گور فرزندانشان کجاست، سخن نمی رانیم. ما از کشوری سخن نمی رانیم که آدمکشان حرفه ای و دارو دسته های مافیائی در ماشینهای ضد گلوله به غارت اموال عمومی مشغولند و هر کدامشان با دارا بودن تابعیت دوگانه بعد از چپاول و دزدی ثروتهای ملی به خارج فرار می کنند. ما از ایرانی سخن می رانیم، که همه این مشکلات و نتایج فجایع را بر دوش خود تحمل می کند. در چنین ایرانی مشتی بیمار روانی، مشتی آدمهائی که به عقده حقارت گرفتار آمده اند و در بحران روحی و جنسی به سر می برند، بر ارکان قدرت دست انداخته و مدعی اند، که همه مشکلات جامعه ما را باید بر اساس توضیح المسایل جنسی و بر محور مسایل و کشش جنسی میان زن و مرد حل کرد. وقتی آنها از جنسیت سخن می رانند، سخن آنها فقط درک فیزیکی آنها است و نه وجود دو فرصت، دو استعداد، دو گنجینه، دو منبع ثروت و معنویت، دو وجود لازم و ملزوم برای پیشرفت اجتماع، برای ادبیات، برای معنویات برای علوم و برای بقاء یک جامعه انسانی... در مغز این دیوانه ها و درنده خوهای جنسی، گویا هیچ مشکلی در ایران و جهان به جز واقعیت وجود آلت تناسلی زن و مرد موجود نیست و گویا همه مشکلات جهان بر محور این مسئله می گردد. آنها برای تئوری گردش جهان، روی دست گالیله بلند شده اند. یک کاریکاتوریست معروف آدمی را به تصویر آورده بود، که همه اجزای بدنش به شکل آدم بود، بجز سرش. به جای سر برای این اندام انسان  نما، یک آلت تناسلی مرد ترسیم کرده بود. انسان نمائی که بجای مغز، آلت تناسلی اش کار می کند، مغزش در حد و  اندازه یک آلت تناسلی فعل و انفعال دارد و اندیشه هایش از حد آن خارج نمی شود. این کاریکاتوریست گویا از آخوندهای جمهوری اسلامی الهام گرفته بود.
طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها نیز از این تفکر عالمانه نشات می گیرد. "... علی کریمی فیروزجایی عضو کمیسیون آموزش مجلس امروز دوشنبه 30 خرداد ماه [90] در گفتگو با خبرنگار مهر عنوان کرد که وزیر علوم، تحقیقات و فناوری بر عملی شدن تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها از مهر ماه سال جاری و با آغاز سال تحصیلی تاکید دارد. وی اضافه کرد: بحث تفکیک جنسیتی مورد موافقت اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است و با آغاز سال تحصیلی از مهرماه، تفکیک جنسیتی در دانشگاههای کشور صورت میگیرد. این نماینده مجلس افزود: در این خصوص تمام سلفسرویسها، اتوبوس ها، فضاهای تازه تاسیس و حتی کلاس های درسی تفکیک جنسیتی خواهند شد. [...] به باور کریمی، حتیالامکان باید از اختلاط بی‌مورددانشجویان دختر و پسر جلوگیری شود و این سیاستی است که خانواده ها، مجلس، روحانیت و علاقهمندان به نظام و مراجع تقلید بر روی اجرای آن تاکید دارند."  آقای کریمی عضو کمیسیون آموزش مجلس است و در بیانات بی سر و ته اش کوچکترین استدلالی نیست، که چرا باید دانشجویان را بر اساس جنسیت در دانشگاهها از هم جدا کرد. وی معتقد است: "حتیالامکان باید از اختلاط بی‌مورد دانشجویان دختر و پسر جلوگیری شود"(تکیه از توفان). اینکه بی مورد به چه مفهوم است و چه کسی مورد داشتن و یا مورد نداشتن را تعیین می کند، سخنی از زبان ایشان خارج نمی شود. با این تفسیر راه هرگونه اعمال خودسری و فشار در عرصه دانشگاه باز است. البته آقای کریمی وظیفه تفسیر بی مورد بودن اختلاط را بر عهده مراجع تقلید گذارده است. وی می گوید: "این سیاستی است که ... روحانیت و علاقهمندان به نظام و مراجع تقلید بر روی اجرای آن تاکید دارند".
برای اینکه ببینید چه فاجعه ای از نظر حداقل اقتصادی و از نظر جنبه عملی در پیش است به گفته زیر توجه کنید:
"سعدالله نصیری قیداری دیگر عضو و سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس در گفتگو با خبرگزاری مهر به شرح کامل ماجرای بررسی تفکیک جنسیتی در این کمیسیون اشاره کرد و گفت: وزیر علوم در انتهای جلسه هفته گذشته کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس که در ارتباط با بررسی دانشگاه ایرانیان برگزار شده بود به سوال یکی از اعضای این کمیسیون در خصوص تفکیک جنسیتی اینگونه پاسخ داد که "اگر تعداد دانشجویانی در یک کلاس به 60 نفر برسد و ما این کلاس را در موارد ممکن به دو گروه دختر و پسر تقسیم کنیم، آیا اشکالی دارد؟" که اعضای کمیسیون با گفتن یک "نه" جواب مثبت به سوال وزیر علوم دادند. [...] این عضو کمیسیون آموزش مجلس در پاسخ به سوال خبرنگار مهر که اگر تعداد دانشجویان یک کلاس کمتر از این تعداد بود تکلیف چیست تاکید کرد: منظور وزیر علوم این نبود که کلاسها از اول مهر ماه به طور کامل تفکیک شود بلکه تنها کلاسهایی که با تعداد بالای دانشجویان برگزار می شود نظر وزیرعلوم بود و اگر کلاسی باشد که در آن به طور مثال 5 دانشجوی دختر و 40 دانشجوی پسر وجود دارد اصلاً نمی توان تفکیک انجام داد زیرا کلاسی با 5 دانشجو را به هیچ عنوان نمی توان برگزار کرد و تفکیک جنسیتی در این مواقع معنا ندارد."
ولی اگر تفکیک جنسیتی در این مواقع معنا ندارد، یعنی مراجع تقلید در مواقعی حرفهای بی ربط می زنند. از نظر جنبه عملی، وضعیت به صورتی مضحک در می آید، که یا باید از آموزش دختران جلو گرفت و یا باید برای یک دختر دانشجو، چند استاد زن استخدام کرد و یک عمارت زنانه بنا نهاد. مشتی مفتخور نشسته اند و برای اقدامات غیر عملی تئوری درست کرده و مصوبات می گذرانند.
اصلا معلوم نیست که این تفکیک جنسیتی بر چه اساسی صورت می گیرد. فتوای مرجع تقلید است و یا جنبه قرآنی دارد؟ و اگر جنبه قرآنی دارد چرا این تفکیک در سطح کل جامعه انجام نمی شود؟ چرا زنان از یک طرف خیابان و مردان از طرف دیگر حرکت نمی کنند؟ جامعه ایکه زنان و مردانش را که به زندگی مشترک و طبیعی با یکدیگر "محکومند" با قهر و سرکوب از هم جدا کند، این جامعه با ایجاد شکاف و دوگانگی مصنوعی از همان بدو تولد انسانها، اساس زندگی مشترک یک خانواده را بر هم می زند. اگر قرار باشد زن و مرد قبل از ازدواج و آشنائی، موفق به دیدار و تماس و اختلاط با هم نشوند، چگونه می توانند تصور یک زندگی با سعادت و موفق آینده را داشته باشند. جامعه ایکه بر اساس این "تابوها" برپا شود، نمی تواند یک جامعه آزاد و سالم باشد. رژیم جمهوری اسلامی در پی آن است که از شیرخوارگاه ها دختر و پسر را از هم جدا کند، جامعه را با درک بیمارگونه خویش تجزیه کند و آنهم نه بر اساس مدارک و شواهد علمی و یا حتی دینی، بلکه بر اساس مزاج متلون مراجع تقلید.
«آیت‌الله ‌علم‌الهدی(امامجمعه مشهد) دلیل تفکیک دختران از پسران را بیاری واژه عربی صیانت که نگهداری و حفظ باشد، توضیح داده است. وی می گوید: "طرح "تفکیکجنسیتی در دانشگاه‌ها" به طرح "صیانت از خواهران"‌ تغییرکند"." تو گوئی مشکل بر سر واژه است.‌
"آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی در گفت‌وگو با فارس در مشهد در ارتباط با طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌های کشور و اجرایی‌شدن این طرح اظهار داشت: در حال حاضر این طرح در شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها مورد بررسی قرار گرفته است که بر این اساس هفته آینده این طرح به تصویب قطعی می‌رسد. [...]این مسئله به عنوان نخستین موضوع در شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها در حال بررسی است که با قطعی‌شدن این طرح در شورای اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و شورای انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها موظف به اجرای این طرح در دانشگاه‌ها هستند.
این عضو خبرگان رهبری در ادامه به عنوان این طرح، با عنوان تفکیک جنسیتی انتقاد کرد و گفت: این عنوان برای اجرای این طرح مناسب نیست، چرا که ما انسان هستیم و نام‌گذاشتن این طرح با این عنوان مناسب نیست. [...] بر این اساس باید عنوان‌ طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها به طرح صیانت از خواهران در دانشگاه‌ها تغییر کند."
این عالم بی علم، نمی گوید که محافظت از خانمها، در مقابل کیست؟ باید خانمها از دست آقایان محافظت شوند؟ مگر زنی که کبیر است نیازی به قیم دارد؟ مگر نگاه آقایان به خانمها چگونه است، که دل این عالم بی علم به شور افتاده است؟. این نوع بیانِ این عضو مجلس خبرگان تنها توهین به آقایان نیست، توهین به خانمها نیز هست.
تئوریسینهای دینی البته در قالب سخنان کلی و "مودبانه" و در واقع برای فرار از کنه مطلب و دور زدن نوع تفکرشان که از بیانش شرم دارند، به این نوع عبارات زیر متوسل می شوند: "... ما میخواهیم کرامت انسانی را در دستگاهها بالا ببریم، ما میخواهیم جوانان و دانشپژوهانمان در محیطهای دانشگاهی احساس امنیت اخلاقی داشته باشند، ما میخواهیم دانشگاههایمان محل پرورش ایمان و تقوا باشد، ما با علم و تحصیل دختران مخالف نیستیم، بلکه با بیاخلاقی مخالفیم و ...". به مصداق ضرب المثل "کافر همه را به کیش خود پندارد" نوع درک و دید آخوندی را از جنس زن، به همه جامعه تسری می دهد و همان درکی را القاء می کند که خودش "شرم" دارد بر سر زبان آورد. وی جامعه بی آخوند را جامعه "سدوم و گمورا" می بیند و برای انسان به عنوان انسان ارزشی قایل نیست. آخوند می خواهد در زندگی خصوصی همه دخالت کند و نوع و روش زندگی هر کس را آخوند تعیین کند. در جامعه دینی زندگی خصوصی معنا و مفهوم ندارد. این همان نوع درکی است که کاریکاتوریست نامبرده ترسیم کرده بود. عباراتی نظیر "صیانت از خواهران"، "کرامت انسانی"، "امنیت اخلاقی"، "پرورش ایمان و تقوا"، "بی اخلاقی" ریاکاری آخوندهاست، زیرا وقتی در زندان کهریزک به دختران و پسران مردم تا سرحد مرگ تجاوز کردند و جسدشان را سوزاندند از این "امنیت اخلاق" سخنی نبود. مشکل آخوندها نه کرامت است، نه انسانیت، نه اخلاق و نه ایمان و تقوا. وقتی ولی فقیه و رئیس جمهور دروغ می گویند نه اخلاق دارند و نه ایمان و نه تقوا. وقتی آخوندهای بیمارصفت از روابط جنسی و طبیعی انسانها هیولائی می سازند که باید از ترس آن در دانشگاهها را بست، مشکل آخوندها ترس از دانشگاه هاست و نه از روابط جنسی. وقتی عمال رژیم در لباس دیپلماتیک نیز به اطفال دست درازی می کنند و در این عرصه تجاوز جنسی را افتخار اسلام محسوب می کنند، نمی توان از ترس آنها از آمیزش جنسی سخن گفت. آنها می خواهند جلوی تحصیل دختران سرزمینمان را که اینک اکثریت دانشجویان را تشکیل می دهند، بگیرند. مادرانِ تحصیل کرده، فرزندان فهمیده به اجتماع تحویل می دهند و رژیم جمهوری اسلامی بر جهالت بنا می کند و نه بر دانائی. آنها خود را فقط پشت آمیزش جنسی پنهان کرده اند.

بر گرفته ازتوفان شماره 7۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۱  ژوئن  ۲۰۱۲،  ارگان مرکزی حزب کارایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت.        www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                                                       toufan@toufan.org