۱۴۰۳ فروردین ۱۹, یکشنبه

مقالات توفان الکترونیکی شمار ۲۱۳ نشریه الکترونیکی حزب کارایران فروردین ماه ۱۴۰۳

 

مقالات توفان الکترونیکی شمار ۲۱۳ نشریه الکترونیکی حزب کارایران فروردین ماه ۱۴۰۳

 آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

دراین شماره می خوانید:

 

نقش پنهان وآشکارآمريکا درترور مسکو وکرمان

تصويب قطعنامه شوراي امنيت براي آتشبس فوري درغزه شکَست ارتش متجاوزاسرائيل است

بيانيه مطبوعاتي

پيام شادباش نوروزي حزب کارايران(توفان)   به مناسبت فرا رسيدن سال نو

ضايعهاي براي جنبش کمونيستي

سخني پيرامون «انتخاباتي» که از طرف اکثريت مردم ايران تحريم شد

سرکوب بيسابقه حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳و تشديد مبارزه طبقاتي

نئوليبراليسم و تبعات آن در ايران 

در جبهه نبرد طبقاتي

مشکلات كارگران يک شهرداري، پارس جنوبي هفتتپه و مهمانداران قطار

کنفدراسيونهاي جعلي و طبقه کارگر ايران (بخش اول)

«چپ» و راست از يک قماشند

سوئد در نسل کشي فلسطين شريک است

يکي از دستاوردهاي مهم "طوفان الاقصي"

تظاهراتهاي ضد صهيونيستي و ضد اشغالگري و در همبستگي با خلق فلسطين ادامه دارد

گزارش دريافتي از سوئد بهمناسبت ۸ مارس روز جهاني زن

ضرورت همبستگي زنان مبارز ايران با زنان منطقه بويژه زنان فلسطين

نکاتي پيرامون کمکهاي»بشردوستانه»امپرياليسم آمريکا بهبشريت !؟

بهمناسبت چهارده مارس روز دانشمند

ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده

گشت و گذاري در فيسبوک، پاسخ به يک پرسش

پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام                                         

***

نقش پنهان وآشکارآمریکا درترورمسکووکرمان


حمله تروریستی به سالن کنسرت شهر کروکوس، توسط افراد مسلح مزدور، در شامگاه جمعه ۲۲ مارس ۲۰۲۴ یکی از شنیع ترین و وحشیانه ترین تروردر سال های اخیر بوده است. دولت آمریکا یکی از نخستین دولت هایی بود که فورا حمله تروریستی مسکو را محکوم کرد! ؟

 باید به این پرسش پاسخ داد چه کسانی پشت این ترور قراردارند واین ترور دربستر کدام شرایط جهانی رخ داده است.برای پاسخ به این پرسش‌ها به نکات مهم زیر توجه فرمائید:

یکم، جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی دررابطه با تروز تالار مسکو فوری به اظهار نظرپرداخت وگفت:
"هیچ نشانه‌ای» مبنی بر ارتباط این حمله با اوکراین وجود ندارد"


گزارش‌های منتشره نشان می‌دهد که پس از تیراندازی افراد مسلح در محل برگزاری و انفجار مواد منفجره که باعث آتش‌سوزی ساختمان شد، دست ‌کم ١۴٣ نفر در حمله به تالار شهر کروکوس کشته و بیش از١٣٠ نفر زخمی شدند.
اما پرسش این است آمریکا بر چه اساسی درباره بی گناهی مداخله اوکراین در میان یک فاجعه نتیجه گیری می کنند؟ اگر آمریکا اطلاعات موثقی در این زمینه داشته یا داشته باشد، باید فورا به طرف روسیه منتقل شود.
و اگر چنین اطلاعاتی وجود نداشته باشد، پس کاخ سفید حق ندارد کسی را تبرئه کند. آمریکا به احتمال یقین در این عملیات تروریستی دست داشته وغیر مستقیم آن را ازراه دور مدیریت کرده است. آمریکا برهمین اساس ترور کرمان را فوری به داعش نسبت داد وگفت این ترور ربطی به اسرائیل ندارد!!

دوم، درمورد فاجعه ترور کرمان نیز روزنامه آمریکایی وال‌استریت ژورنال روز پنجشنبه مورخ ۲۵ ژانویه به نقل از مقامات بلند پایه آمریکایی ادعا کرد که "ایالات متحده مخفیانه به ایران هشدار داده بود که داعش درحال آماده شدن برای انجام حمله تروریستی است". به عبارت دیگر آمریکا می دانسته که تروری درحال وقوع است اما به هیچ وجه مانع آن نگردید زیرا سرنخش دردست خودش وصهیونیست ها بود.مسئولیت اصلی این ترور های شنیع در روسیه و کرمان به عهده کسانی است که سال‌هاست وضعیت خاورمیانه وجهان  را با تروریسم دولتی درچهارچوب نظم روبه زوال قدیم جهانی متشنج کرده، داعش و آزوف را در واشنگتن و تل آویو پرورانده، دولت نازی اوکراین ورژیم اشغالگروجعلی اسرائیل را خلق کرده و به جان مردم اوکراین وخاورمیانه افکنده‌اند.

 

 سوم ، برهمگان روشن است  پیمان نظامی ناتو وتمام زیر مجموعه هایش درجبهه اوکراین متحمل شکست‌های سختی در چند ماه اخیر شده است. حملات ارتش دست نشانده اوکراین به بلوگراد با تلفات سنگینی همراه بوده است.

 از طرفی حضور گسترده مردم روسیه پای صندوق‌های رأی یک شکست کامل برای اوکراین وکل بلوک غرب به سرکردگی آمریکا بود. ازاین رو ودربستر شکست های پی درپی غرب در جنگ با روسیه سرویس‌های اطلاعاتی  آمریکا برای روحیه بخشیدن به اوکراین ً این عملیات تروریستی هیبریدی را برنامه‌ریزی کرده‌اند.

 وزارت امورخارجه آمریکا دو هفته قبل از ترور مسکو اعلام کرد که شهروندانشان از روسیه خارج شوند و بعد از آن انگلیس نیز اعلام نمود که شهرونداناین کشور از مناطق پر جمعیت مانند کنسرت‌ها و فروشگاه‌ها خارج شوند و حتی «ویکتوریا نولاند» زمانی که سخنرانی بازنشستگی خود را انجام می‌داد گفت که روس‌ها باید منتظر یک اقدام غیرمنتظره ناخوشایند باشند، تمام اینها دلایل روشنی است که سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و غرب از این موضوعات خبر داشتند.

.

چهارم ، این مهم نیست که امپریالیسم آمریکا با دست کدام یک از ابزارش، داعش یا آزوف به این اقدام دست زده است ،روسیه را متشنج ومتزلزل می‌کند و یا عناصر تروریست چچنی را به خاک روسیه می‌فرستد، مهم این است که در پشت این خرابکاری‌ها و سیاست شکست خورده‌ی  تجزیه روسیه، امپریالیسم آمریکا وناتو به عنوان مبتکران اصلی این امر پنهان شده‌اند و صحنه گردان این معرکه‌اند.آنها بطورهدفمند وبا توسل به رسانه های  قوی تبلیغاتی واقدامات تروریستی افکار عمومی را درهاله ای ازابهام قرارمی دهند وزیرکانه مغزهای ناراضی را با ترفند کارخودشان است، بسوی اهداف خود سوق  میدهند! با عادی سازی تروریسم وتوسل به دکترین "کارخودشان"(سرویس اطلاعات ارتش اوکراین در واکنش به حمله تروریستی در روسیه، مدعی شد که حمله به سالن کنسرت کروکوس، اقدامی تحریک‌آمیز و عمدی است که توسط نیروهای ویژه روسیه انجام شده است!) است می کوشند حلقه محاصره را ازدرون برروسیه تنگ کنند.

 
 
جنگی که اکنون در اوکراین جریان دارد، جنگی کلاسیک و پیاده کردن هزاران نیروی نظامی در خاک اوکراین علیه روسیه نیست،جنگی نامتقارن نظامی وغیر نظامی،که شاملِ اقدامات اطلاعاتی، اخلاقی، روانی، ایدئولوژیک،فرهنگی، ورزشی،  دیپلماتیک و اقتصادی ، تحریمات بین المللی در چارچوب بخشی از یک پروژه سیاسی برای ایجاد یک نظم  سیاسی، اقتصادی و نظامی مطلوب  برای جهانی است که درآن شکاف افتاده است وهرروز این شکاف افزایش می یابد.جهت گیری روشن روسیه بسوی شرق وجاده ابریشم  واتحاد با چین درتناقض با نظم قدیم قرار دارد، لذا  باید مورد ضرب وریزش قرارگیرد. عملیات ویژه برای گمراه کردن  مردم  وتزلزل  درمیان رهبران سیاسی و نظامی از طریق اقدامات هماهنگ انجام شده توسط کانال های دیپلماتیک، رسانه ها و سازمان های دولتی و نظامی عالی از طریق افشای داده ها، دستورات، دستورالعمل ها و اطلاعات نادرست است برای  گیج کردن افکارعمومی  ودشمن  و بی  ثباتی جامعه ازطریق تبلیغات برای افزایش نارضایتی در میان مردم روسیه از جمله اهداف جنگی هیبریدی ترکیبی برای به زانو درآوردن حریف است.تروردر مسکو و همینطور درکرمان و اظهارات آمریکا مبنی بر اشراف داشتن به این ترورهای جنایتکارانه را باید درچهارچوب چنین جنگ بیرحمانه ای  مورد تبیین قرارداد....

 

***

 

 

 

 

تصویب قطعنامه شورای امنیت برای آتش‌بس فوری درغزه شکَست

ارتش متجاوزاسرائیل ودرراسش دولت فوق فاشیستی نتانیاهواست


 
سرانجام قطعنامه آتش‌بس فوری در غزه، پس از چند ماه جنگ ونسل کشی در غزه در شورای امنیت سازمان ملل  روز دوشنبه ۲۵ مارس به تصویب رسید.

 ۱۴ عضو از ۱۵ عضو شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامه ارائه شده توسط اعضای غیردائم این شوای برای برقراری آتش بس فوری در غزه رای مثبت دادند و از آن حمایت کردند و آمریکا به عنوان عضو دائم این شورا، رای ممتنع داد و به این ترتیب قطعنامه برقراری آتش بس در غزه به تصویب رسید.

اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در ابتدای این نشست، ابتدا به یاد جانباختگان حادثه تروریستی تالار کروکوس در مسکو یک دقیقه سکوت کردند و سپس سفیر موزامبیک در سازمان ملل به نمایندگی از سایر کشور‌ها پیش نویس قطعنامه آتش بس در غزه را ارائه کرد.

پدرو کومیساریو آفونسو، سفیر موزامبیک در سازمان ملل گفت:

ما از همه اعضای این شورا به خاطر تلاش‌ها و نظراتشان در مورد این پیش نویس قطعنامه و پایان دادن به وضعیت فاجعه بار در نوار غزه قدردانی می‌کنیم.

 او تصریح کرد: «وضعیت غزه برای کل جامعه جهانی نگران کننده است. در واقع، تشدید درگیری در نوار غزه و پیامد‌های فاجعه‌بار آن، تهدیدی آشکار برای صلح و امنیت بین‌المللی است. در این زمینه، ۱۰ کشور منتخب شورای امنیت سازمان ملل خود را ملزم به ارائه این پیش نویس قطعنامه در برابر شما کرد.»

آمریکا قبلن قطعنامه پیشنهادی الجزایر را وتو کرده بود. اما این بار مجبور به دادن رأی ممتنع  شد.
عمار بن جامع، سفیر الجزایر در سازمان ملل پس از رأی‌گیری به اعضای شورای امنیت گفت:
«مردم فلسطین آسیب‌های زیادی دیده‌اند. این حمام خون برای مدت طولانی ادامه داشته است. این وظیفه ماست که به این حمام خون پایان دهیم، پیش از آن که خیلی دیر شود».

امپریالیسم جنایتکار آمریکا پیش از این در طول نبرد نابرابر نزدیک به شش ماهه در نوار غزه از واژه آتش‌بس دوری جسته و از حق وتوی خود به عنوان سپر متحدش اسرائیل متجاوز وصهیونیست استفاده کرده بود.

اما در بحبوحه فشار فزاینده جهانی برای آتش‌بس در جنگی که تاکنون به کشته شدن بیش از ۳۲ هزار فلسطینی انجامیده، نماینده آمریکا روز دوشنبه به قطعنامه آتش‌بس رأی ممتنع داد و بدین ترتیب شورای امنیت امکان درخواست آتش‌بس را البته نه به طور دائم بلکه تا پایان ماه رمضان را پیدا کرد.

بنیامین نتانیاهوی قصاب ، نخست وزیر رژیم اشغالگر اسرائیل، در اعتراض به تصمیم روز دوشنبه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش‌بس فوری در غزه شد، سفر برنامه‌ریزی شده خود در رأس هیئتی بلندپایه را به واشنگتن لغو کرد.

اندکی پیش از آغاز نشست امروز شورای امنیت، رادیو ارتش اسرائیل گزارش داد نتانیاهو بنا دارد در صورتی که آمریکا این قطعنامه را وتو نکند، سفر خود را به واشنگتن لغو کند.

نتانیاهو آمریکا را به «عقب نشینی» از آنچه که به گفته او یک «موضع اصولی» بود، متهم کرد. موضع اصولی به باور او عبارت از این بود که پیشنهاد هر گونه قطعنامه آتش‌بس، مشروط به آزادی گروگان‌های اسرائیلی از دست  سازمان جنبش مقاومت فلسطینی حماس باشد.

اسرائیل در نبرد غزه شکست خورده است و اربابش آمریکا باتوجه به فشارهای بین‌المللی بیش ازاین نمی تواند از یاغی گری و کشتار ونسل کشی ارتش اسرائیل در غزه حمایت کند.

 

این آتش‌بس سوا از اینکه یک ضرورت بشردوستانه و انسانی است، در عمل به معنی شکست همه‌جانبه اسرائیل است. شکستی که در این ۷۵ سال نظیرش را تجربه نکرده و هرگز تصورش را هم نمی‌کرد. شکستی که تبعات بلندمدت برگشت‌ناپذیری - چه در داخل، چه در منطقه و چه در صحنه بین‌المللی - برایش رقم خواهد زد:


یکم- در این عملیات ارتش اسرائیل زمین بازی را تعیین نکرد، بلکه مجبور شد در زمین سازمان حماس بازی کند؛ به عبارتی هم زمان و هم مکان را جنبش مقاومت فلسطین تعیین کرده است.ورود زمینی ارتش اسرائیل در غزه و همزمان ادامه بمباران اماکن غیر نظامی و کشتار هزاران کودک بیگناه وحمله به بیمارستان‌ها واز طرفی دام گذاری عملیات شهری و افزایش تلافات نظامی ارتش اسرائیل وفشارهای بین المللی، اسرائیل را وادار به مذاکره کرد.

دوم- سازمان حماس توانست برای اولین بار در تاریخ ۷۵ ساله اسرائیل، بنیان اسرائیل را به لرزه در آورد و هیمنه ای که در طول سال‌ها تحت عناوینی چون چهارمین ارتش جهان، اولین ارتش در غرب آسیا، و ابرقدرت اطلاعاتی - امنیتی منطقه به دست اورده بود را یکجا فرو بریزد وآن را کاملا بی اعتبار سازد.

سوم- دنیا شاهد است سازمان حماس که بارها از طرف اسرائیل تحقیر شد، تروریست نامیده شد که دیگر خطر جدی برای اسرائیل محسوب نمی‌شود کاملا تحت کنترل ارتش اسرائیل قراردارد.... اما یک «گروه افراطی» کوچک یک قدرت ادعاییِ نظامی-امنیتی را اینگونه ذلیل می‌کند،دیگر در این حوزه حیثیتی برای اسرائیل باقی نمی‌ماند و حتی حکام مرتجع کشورهای عربی نیز خواهند فهمید اسرائیل واقعا آن چیزی که ادعا می‌کند نیست.

چهارم - هدف اصلی اسرائیل آنطور که بارها اززبان نتانیاهو مطرح شد، «نابودی وخلع سلاح سازمان‌های حماس و جهاد اسلامی وسایر سازمان‌های سباسی نظامی» که تعداد آنها بیش از ١٨ گروه اعلام شده است بعنوان هسته‌های مقاومت در غزه بود، ولی اکنون که بیش از صد وهفتاد روز از جنگ می گذرد، هنوز هیچ خطری جدی آنها را تهدید نمی‌کند و حتی هر روز ابتکارات جدیدتری از خود بروز می‌دهند.


پنجم - آتش بس در چنین شرایطی که یک گروه کوچک با ابتکارات خود و صبر بی مانند مردمش توانسته از اسرائیل در اذهان ملت‌های جهان منفورترین رژیم دنیا را بسازد، آمریکا را حامی نسل کشی آنها جلوه دهد، ملت‌های آزاده جهان را بویژه ممالک مسلمان عربی و آفریقایی علیه بربریت وفاشیسم اسرائیل صهیونیسم متحد کند وقدرت نظامی و امنیتی اش را به سخره بگیرد و در عین حال توان مقاومت هیچ آسیب جدی نبیند، یعنی اسرائیل در حالی بدون هیج دستاوردی تن به پذیرش آتش بس داده که نه در آغاز جنگ نقش تعیین کننده ای داشته و نه در پایان آن موفق به تحقق خواسته هایش شده است!

جنبش مقاومت فلسطین درچنین شرایطی همچنین می‌تواند حاکمیت اسرائیل را به جان هم بیاندازد و اختلافات داخلی آنها را تشدید کند.دریک کلام آتش بس از طرفی به عمر سیاسی نتانیاهو و دولتش پایان می‌دهد و برای اولین بار در ۷۵ سال گذشته فلسطینی‌ها می‌توانند در حاکمیت رژیم اخلال، و یک کابینه فاشیستی صهیونیستی را سرنگون نماید.

ششم- این شکست یک شکست استراتژیک برای اسرائیل غیر قابل ترمیم است دقیقا یعنی اسرائیل علاوه بر فرو ریختن هیمنه ساختگی اش، اگر ادامه دهد با فرسایشی شدن بیشتر جنگ، علاوه بر زیان های عمیق اقتصادی و روانی آن،همینطور فشار ملت‌های صلح‌خواه جهان بر ضد اسرائیل افزایش می‌یابد......وازاین رو در هرحال شکستش محتوم است

***

بیانیه مطبوعاتی

 

جبهه خلق برای آزادی فلسطین درمورد قطعنامه آتش بس فوری توسط شورای امنیت سازمان ملل:
 

 تصویب قطعنامه آتش بس فوری توسط شورای امنیت گامی در جهت توقف پایدار تجاوز به مردم غزه است
جبهه خلق برای آزادی فلسطین تاکید می کند که تصویب امروز شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه ای برای یک آتش بس فوری باید گامی در جهت توقف پایدار تجاوز به نوار غزه و شکستن محاصره بدون محدودیت یا شرایط، بازگشت همه آوارگان به خانه های خود که از آنجا آواره شده اند و انعقاد یک معامله مبادله گروگان از طریق آن باشد. که زندانیان ما از زندان‌های اشغالگر آزاد خواهند شد و از همه مهمتر الزام اشغالگران به اجرای این قطعنامه است.
جبهه خلق براین نظراست که شورای امنیت سازمان ملل سرانجام توانست محتوای قطعنامه و پیوند آن با یک آتش بس موقت و نه پایدار توسط دولت آمریکا و متحدانش،را تصویب کند و تمام جهان دراین رابطه از مردم در نوار غزه دفاع می کنند. دولت آمریکا پس از تشدید خشم افکار عمومی نتوانست عواقب رای وتو دیگری را تحمل کند،. این بر همگان آشکار است.

جبهه خلق از تلاش های برادران و خواهران الجزایری قدر دانی می کند.

 ما در کنار تعداد زیادی از کشورهای حامی این موضوع، برای رسیدن به این تصمیم و ادامه فشار آن برای توقف تجاوزات و جنگ و نسل کشی به شکلی پایدار تاکید می کنیم.

جبهه خلق درپایان تاکید می کند که باید بر اجرای تصمیم شورای امنیت پافشاری کرد .اکنون توپ در زمین سازمان ملل است تا با اتخاذ تصمیمی روشن برای توقف کامل و پایدار تجاوز، اشغالگران را مجبور به پایبندی به قطعنامه کند، به خصوص که اشغالگران در طول تاریخ خود حتی یک قطعنامه بین المللی را اجرا نکرده اند.


 
جبهه خلق برای آزادی فلسطین بخش  روابط بین‌المللی

  ۲۵ مارس۲۰۲۴

 ترجمه وتکثیر ازحزب کارایران(توفان )

***

 

 

 

پیام شادباش نوروزی حزب کارایران(توفان) به مناسبت فرا رسیدن سال نو

 

پیشاپیش نوروزتان فرخنده!

سال نو مبارک، نوروزتان پیروز!

 

هموطنان گرامی، مردم شریف ایران!

بزودی سال نو فرا می‌رسد. نوروزهمیشه بهارازبلندای تاریخ پرفرازونشیب ایران هرسال با تازه شدن طبیعت همچون رزمنده ای ازراه می رسد و با تاریکی؛ سرمای زمستانی وتاریک اندیشی می رزمد وپیروزمی شود.شکست ظلمت وتاریکی وکهنگی دراین نبرد محتوم است. نوروزنمادی ازنوروامیدواری وشادی ست؛ شکوه روزهای تازه وآینده زیبا را نوید می دهد.به امید پیشروی مبارزه متحد کارگران وزحمتکشان وپیروزی برنظام سرمایه داری حاکم ودشمنان رنگارنگ خارجی، سالی مملوازموفقیت ،تندرستي وشادابي برای همه مردم ایران آرزو می‌کنیم!


درعید نوروز،عیدی که طبیعت جامه نو برتن می کند و شما نیز باید خود را با آن هماهنگ سازید، متاسفانه درشرایط بس اسفناک ودردناکی بسر می برید.امسال نیزمانند سال‌های پیش،با توجه به گرانی سرسام آور وغول تورم تحمیل شده به جامعه وطرح افزایش ۳۵ درصدی دستمزد برای کارگران درسال ۱۴۰۳ ، نه تنها یک دهن ‌کجی به خواسته‌های جامعه بلکه اعلان یک جنگ و دشمنی آشکار به میلیون‌ها نفرازکارگران وزحمتکشان ایران است.

 سالی که گذشت سال ادامه سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی، افزایش سرسام آورگرانی کالاهای ضروری وتشدید بحران اقتصادی وژرفش شکاف طبقاتی بود.امسال نیزنوروزدرایران درشرایطی فرا می­رسد علیرغم وعده و وعیدهای توخالی دولت ابراهیم رئیسی سفره‌ نوروزِ امسال مردم میهن ما نیزاز وجود رژیم چپاولگر سرمایه‌داری جمهوری اسلامی،که تارو پودش را فساد ودزدی واختلاس ورانت‌خواری وفامیل بازی، قانون ستیزی، بی­احترامی به­حقوق مردم فراگرفته است،خالی‌ترازگذشته است ونوروزشان همانند هرروزشان شده است.امروزنیزهمانند دهه­های گذشته ازسفره زحمتکشان برمی­دارند وبه سفره طبقه مرفه جامعه می­افزایند. کوه ثروت های بادآورده وافسانه­ای این مافیا ازقله کوه دماوند قابل رویت است.این رژیم هیچگاه به­مردم ایران درهیچ زمینه­ای پاسخگو نبوده است ،زیرا مردم ایران را خودی نمی­داند.

بحران اقتصادی کنونی محصول حاکمیت سرمایه داری ودرهارترین شکل آن سیاست اقتصادی نئولیبرالی است که با یاری اصلاح‌طلبان ومافیای رفسنجانی وحمایت رهبر جمهوری اسلامی و دستبرد به  بندهای  قانون اساسی است که در فضای پس از انقلاب به تصویب رسید.این سیاست غارت اموال عمومی که سرمنشاء فساد، رانتخواری، دزدی و راهزنی ثروت‌های ملی ایران است وبه شکل خصوصی‌سازیِ اموال عمومی با توصیه‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول است،وابستگی به بانک جهانی وصندوق بین‌المللی پول را سبب گشته که در مغایرت کامل با منافع مردم ایران قرار دارد. باید این سیاست ارتجاعی و استعماری حاکم درایران با دست پرتوان کارگران وزحمتکشان  ونه نیروی بیگانه تغییر کند. درغیر این صورت ممکن نیست، فقروفاقه ازبین برود. نئولیبرالیسم اقتصادی، سیاست‌های تعدیل اقتصادی دشمن مردم ایران است وحاکمان براقتصاد کشور از این سیاست تا کنون دراشکال مختلف پیروی کرده وهنوز هم می‌کنند.این شرایط وخیم اقتصادی داخلی که درعین حال محصول تحریم‌های جنایتکارانه و ضدبشری خارجی وتشدید کننده آن نیز می‌باشد، درکنار سرکوب حقوق انسانی کارگران، مخالفت با هرگونه تشکل مستقل کارگری وپائین نگاه داشتن دستمزد،وضعیتی انفجاری درجامعه ایجاد کرده است. قدرت های امپریالیستی غرب وستون پنجم آنها درایران نیز با سوء استفاده ازاین سرکوب ونارضایی عمومی مردم جان به لب رسیده به.بی‌ثباتی و ناامنی وازهم گسیختگی دامن می زنند. زمامداران اسلامی مدام از" امنیت ملی" سخن می گویند لیکن "امنیت ملی" بدون تامین امنیت معیشتی وشغلی طبقه کارگران وزحمتکشان مقدور نیست.عدم شرکت بخش بزرگی ازمردم در"انتخابات" اخیر مجلس وتحریم آن نشانه روشن نارضایی مردم بویژه کارگران و مزدبگیران محروم  جامعه ایران است.  مردم میهن ما به حق امیدی به­ بهبودی وضعیت خود درچارچوب سیاست‌های نئولیبرالی ووعده وعید دولت ابراهیم رئیسی وباندهای دزد وفاسد اتاق بازرگانی نمی‌بیند وراهی جزادامه مبارزه متحد صنفی - سیاسی علیه کارفرمایان ودولت حامی آنها پیش‌روی خود نخواهد داشت.

 

به­امید نوروزی سرشارازاتحادویگانگی وپیکاری متحد ومتشکل علیه ظلمت نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی ودشمنان رنگارنگ خارجی سال نومبارک ،نوروزتان پیروز!

***

 

 

 

ضایعه‌ای برای جنبش کمونیستیی ای

 

رفیق منوچهر کشاورزی در تاریخ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳ شمسی برابر با ۲۷ ماه مارس ۲۰۲۴ میلادی پس از یک دوران طویل بیماری پارکینسون ما را ترک کرد.

رفیق منوچهر در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۵ مارس ۱۹۴۰ میلادی در اصفهان  در یک خانواده زحمتکش به دنیا آمد و  دوران تحصیلات ابتدائی خویش را در همان شهر به پایان رسانید. وی چهار سال در ایران کار کرد و سپس برای ادامه تحصیل به کشور آلمان شهر مونیخ آمد. منوچهر از همان بدو امر به علت وضعیت طبقاتی خانوادگی دارای نظریات چپ را پذیرفته وشاهد زنده مبارزات کارگران حزب توده ایران در اصفهان بود. وی کودتای ۲۸مرداد۱۳۲۸ و سرکوب جنبش کارگری در اصفهان را با چشم خود دیده بود.

وی از همان بدو ورود به آلمان تا پایان تحصیلش کوچکترین کمک مالی از ایران دریافت‌ نکرد و با کار فراوان چه درتعطیلات و چه در زمان تحصیل، هزینه زندگی خویش را شخصا تامین می‌کرد. وی نخست به کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی پیوست ودر این سازمان برای مبارزه با استبداد سلطنتی و حمایت از مبارزات دموکراتیک و عادلانه مردم ایران فعال شد. در جریان فعالیت‌های خویش با نظریات سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان آشنا گشت و درمبارزه عظیم ایدئولوژیک که بر سر بروز رویزیونیسم در جنبش کمونیستی جهانی و در حزب توده ایران در گرفته بود در کنار مارکسیسم لنینیسم ایستاد و به عضویت سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان در همان سال‌ها نخست فعالیتش درآمد.

وی چه در دوران تحصیل و چه بعد از اتمام آن به عنوان متخصص ماشین‌های روبات کار خود را در خدمت سازمان قرار داد واز نظریات آن دفاع کرد. سرانجام به عضویت هیات مرکزی سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان درآمد و فعالیت خویش را حتی بعد از انقلاب در کادر حزب کار ایران (توفان) تا روز آخر ادامه داد. منوچهر به یکی از کادرهای درجه اول سازمان توفان در کنفدراسیون جهانی بدل شد و مسئولیت‌های فراوانی را دراین سازمان به عهده گرفت به طوریکه دولت محمدرضا شاه امر کرده بود وی را در صورت مسافرت به ایران در همان دم مرز دستگیر کرده و کت بسته به تهران بفرستند. این پرونده قطور باعث شد که حتی مورد توجه مقامات امنیتی رژیم جمهوری اسلامی نیز به عنوان «آدم خطرناک» قرار گیرد بطوریکه وی را در سفرش بعد ازانقلاب به ایران در همان فرودگاه بازداشت کردند. در مقابل اعتراض وی که پرونده‌های مورد استناد وی مربوط به دوران مبارزه با دستگاه استبداد سلطنتی است و به شرایط فعلی ایران بعد از انقلاب ربطی ندارد به طعنه به وی گفتند که اتفاقا همان پرونده‌ها برای وی مشکل‌آفرین شده‌اند، زیرا دولت کنونی نیز باید درجه خطرناک بودن وی را با توجه به قطر و مطالب پرونده‌هایش بررسی کند. وی را ماه‌ها در ایران نگاه داشتند و ممنوع‌الخروج بود. وی مسئول روابط خارجی تشکیلات در خارج از کشور با سازمان در درون از کشور بود. وی سال‌ها پیش یک همسر آلمانی اختیار کرده بود که درعرصه سیاسی به وی یاری می‌رسانید.

در آلمان علیرغم این که سال‌ها در زمینه تخصص خود کار کرده بود، دارای همسر آلمانی بود و تمام شرایط لازم و قانونی را برای اخذ تابعیت دوگانه داشت از دادن تابعیت آلمانی به وی خودداری می‌کردند و از بیان دلایل این امر نیز امتناع می‌نمودند. سال‌ها مبارزه حقوقی با مخارج سنگین لازم بود تا سازمان امنیت آلمان در مقابل فشار دستگاه قضائیه عقب نشینی کند. در روند کشمکش‌های قضائی معلوم شد که منوچهر بعد از دستگیری گروه «بادر ماینهوف» در آلمان که تحت نام «فراکسیون ارتش سرخ» مبارزه می‌کرد در اعلامیه‌ای نوشته بود که اگرچه زور آلمان‌ها به ارتش سرخ نرسید ولی زورشان به «فراکسیون ارتش سرخ» رسید. همین کنایه و ثبت آن در پرونده‌های امنیتی آلمان موجب شده بود که سازمان امنیت آلمان در مغایرت کامل با قوانین این کشور از دادن تابعیت دوگانه به وی خودداری کند. پانزده سال کشمکش قضائی لازم بود تا وی توانست بر اساس قوانین جاری تصویب شده تابعیت آلمانی نیز دریافت کند.

منوچهر به علت بیماری سخت پارکینسون قادر نبود در بسیاری فعالیت‌های عملی حزبی شرکت نماید ولی در تمام بحث‌ها در حد توانائی‌اش شرکت داشت.

حزب کار ایران (توفان) یکی از کادرهای مومن، معتقد و پایدار خویش را از دست داد و این ضایعه‌ای برای جنبش کمونیستی ایران نیز محسوب می‌شود. نگرشی به زندگی وی و تلاشش برای حمایت از حزب و فعالیت حزبی در شرایط سخت تندرستی الهام بخش ماست تا از این پایداری بیآموزیم و آن را به نسل جوان کمونیست منتقل کنیم. یادش گرامی باد.

یاد رفیق گرانقدر ما، منوچهر کشاورزی جاودان وراهش پررهروباد!

***

سخنی پیرامون "انتخاباتی" که از طرف اکثریت مردم ایران تحریم شد

انتخابات اخیر مجلس در ایران را می‌توان بعنوان محک و سنجه ای برای تعیین عیار ادعای مردمی بودن جمهوری سرمایه داری اسلامی مورد بررسی قرارداد. چرا که فارغ از نحوه تائید صلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان و امکان مشارکت همه نحله‌های فکری غالب در جامعه که جای بحث بسیار دارد ،در بهترین حالت برگزاری یک انتخابات به سبک مالوف جوامع سرمایه داری نه تنها متضمن برآورده شدن خواسته اکثریت نیست که تنها وسیله ای است برای توجیه مشروعیت حکومت اقلیت سرمایه دار بر اکثریت جامعه یعنی همان طبقه کارگر. از این روی می‌توان گفت برگزاری انتخابات در ایران طی چهار دهه گذشته به طریق اولی نمی‌تواند معیاری برای مشروعیت بخشیدن به نحوه زمامداری حاکمان باشد ،زیرا نه تنها از این قاعده کلی در جوامع سرمایه داری پیروی می‌کند بلکه از حداقل های دموکراتیک نیز بهره مند نبوده و متولیان آن همواره به روش‌های غیر دموکراتیک در تنگ تر کردن فضای مشارکت نقش داشته اند. در مواردی نیز که خروجی انتخابات علیرغم تعلق داشتن به اردوگاه اصلی حاکمیت شاید زاویه ای در برخی زمینه ها با منویات آن داشته از طریق دخالت دستگاه‌های قضایی و امنیتی پس از انتخاب شدن به مسیر اصلی باز گردانده شده است . مثلا انتخاب محمد خاتمی در خرداد هفتاد و شش و اتفاقات دو سال ابتدایی ریاست جمهوری وی که به اقرار خودش اورا به مقام تدارکات چی تنزل داد.


با این پیش فرض تنها از منظر میزان مشارکت مردم و اينکه آیا از دید عموم جامعه طلیعه یا حتا کورسوی امیدی در رسیدن به خواسته های اساسی شان در پیش رو احساس می‌کنند یا خیر می توان چنین گفت که تقریبا پس ازقضایای آبان نود و شش بخش بزرگی از جامعه ایران علی الخصوص کارگران به این نتیجه رسیده اند که شرکت در انتخابات گوناگون از مجلس گرفته تا ریاست جمهوری تغییر مثبتی در وضعیت زندگی آنها به وجود نخواهد آورد زیرا که هر دو جناح اصلی حاکمیت موسوم به اصطلاح طلبان و اصول گرایان در یک هدف متفق القول اند و آن اجرای سیاست‌های مالی بازار آزاد و پیروی از تجویزات صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در لغو سیاست‌های حمایتی از کارگران و آزاد سازی قیمت هاست.


فشار کمر شکن هزینه های زندگی کارگران و کارمندان که اکثریت خانوارهای ایرانی را شامل می‌شوند در کنار تنگنا های ایجاد شده درسبک زندگی مدرن آنها توسط واپس گرایان شرایطی را به وجود آورده که به تعدد شاهد اعتراضات گسترده در این سال‌ها بوده ایم. چنین به نظر میرسد که جامعه نه تنها نور امیدی در مشارکت در انتخابات نمی‌بیند بلکه کنش اعتراضی را برگزیده است. به بیانی تصمیم به تحریم انتخابات وعدم مشارکت یا انداختن رای سفید و مخدوش که از تعداد قابل توجهی برخوردار بود را نیز می‌توان کنشی اعتراضی قلمداد کرد.


عدم استقبال شصت درصدی در دو انتخابات اخیر با وجود درخواست های مکرر رهبر و دیگر مقامات حکومتی به مشارکت را می‌توان بعنوان نشانه عمق بحران دانست. بحرانی که اگر با تغییر مناسب در عرصه سیاسی واقتصادی جهت رفع مشکلات جامعه به خصوص کارگران پاسخ داده نشود بی شک دیر یا زود تبدیل به یک طغیان خواهد شد.
با این وجود نظام حاکم فارغ ازهرگونه نمایش دموکراتیک ظاهری همواره کمترین نشانه ای از تغییر را از خود بروز می دهد. بعنوان مثال سیاست‌های اقتصادی دولت ابراهیم رئیسی در قطع پرداخت ارز به نرخ حمایتی به کالاهای اساسی وافزایش غیر متناسب حقوق کارگران نسبت به نرخ تورم سالانه و یا عدم عقب نشینی حاکمیت از قانون حجاب اجباری و وضع مقررات سخت گیرانه توسط مجلس در این خصوص را شاهدیم. پیگیری چنین خط مشئی در کنار فساد روز افزون صاحبان قدرت و وابستگان آنها و تعارض ادعای مبلغانی چون امامان جمعه و مداحان با سبک زندگی اقتصادی آنها در بستری از بی اعتمادی جامعه به شدت طبقاتی در ایران فضایی را فراهم کرده که رسانه‌های امپریالیستی در همراهی با عوامل سر سپرده درون مرزی خود به آسانی جهت گیری اعتراضات مردمی را رهبری نمایند، که نمونه بارز آنرا دراعتراضات موسوم به جنبش به اصطلاح زن ،زندگی، آزادی شاهد بودیم.
در چنین پس زمینه ای امید بستن به تغییرات مثبت از راه اینگونه "انتخابات" خیال موهومی بیش نیست و تحریم آن از جانب کارگران کاملا به جا و برحق است، اما آنچه جای دقت نظر دارد این است که کارگران ایران به قولی از بغض علی به دامن معاویه نیفتند و فریب ادعاهای پوشالی امپریالیست‌ها و هم پالکان خارجی و داخلی شان را نخورند و راه سعادت خود و جامعه ایران را در اتحاد و تشکل یابی خویش جستجو کنند و در نهایت با اتکا به حزب سیاسی واحد طبقه خود،حزب کارایران(توفان) ابتکارعمل ورهبری تغییرات را در دست گرفته وجامعه نوینی را نوید دهند. به امید آنروز.

***

 

سرکوب بی‌سابقه حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳و تشدید مبارزه طبقاتی

هزینه ماهانه سبد معیشت کارگران بدون تورم، حدود ۲۲ میلیون تومان می‌شود. ( البته این رقم طبق آمارهای برخی منابع رسمی است. از نظر کارشناسان مستقل سبد هزینه‌های خانوار بیشتر از این ارقام است)صولت مرتضوی، وزیر کار دولت سیزدهم بدون توجه به این موضوع حداقل حقوق کاگری را حدود ۱۰ میلیون تومان اعلام کرد،. یعنی نصف هزینه سبد معیشت. حداقل دستمزد یک دستمزد «قانونی» تنظیم شده ‌است که حداقل دستمزد برای استخدام را نشان می‌دهد. مقدار حداقل دستمزد اغلب نزدیک به شاخص دستمزد پایین است.. از اواخر دهه ۱۹۸۰،بخش دستمزدهای پایین به‌دلیل تغییرات جهانی و تعرض نئولیبرالیسم اقتصادی،یعنی افزایش تجارت بین‌المللی و تقسیم کار جهانی، به‌طور قابل توجهی گسترش یافته‌ است. مشاغل بازار محور و کم بهره‌وری به‌طور فزاینده‌ای با واردات جایگزین شدند. در نتیجه، مشاغل کم مهارت درکشورهای صنعتی کاهش یافت، در حالی که افراد بیشتری به‌دنبال چنین مشاغلی بودند، زیرا زنان بیشتری می‌خواستند کار کنند و کارگران بیشتری مهاجرت کردند. از سوی دیگر، روز به‌روز به‌دنبال کارگران با تخصص و صلاحیت بالا می‌رفتند. در نتیجه، دستمزد مشاغل کم مهارت بشدت کاهش یافت در حالی که دستمزد مشاغل با مهارت بالا به‌دلیل تقاضای مازاد افزایش یافت. سرمایه‌داری با تعرض به اتحادیه‌های کارگری، لغو قراردادهای جمعی و ایجاد شرکت‌های پیمانکاری و عدم امنیت شغلی در سراسر جهان و از جمله در ایران بشدت نقش دولت در جامعه را تضعیف کرد و به‌دست آوردهای طبقه کارگر یورش برد. مخالفت دولت با افزایش دستمزد مطابق با سطح تورم و سبد معیشت جامعه کارگری یعنی موافقت با تشدید درجه استثمار و غارت و چپاول کارگران و بنفع سرمایه‌داران است و جز این نیست..

در ایران تعرض به‌حقوق کارگران تحت نام تعدیل اقتصادی و جراحی اقتصادی در زمان هاشمی رفسنجانی و با حذف سوبسیدها در دوره احمدی نژاد، زندگی‌ مزدبگیران شاغل و بازنشسته و توده‌های وسیع مردم را با افزایش فقر و فلاکت و تشدید شکاف طبقاتی بیسابقه ویران کرده است. سالهاست که نظام سرمایه‌داری ایران با تعرض به‌حقوق کارگران و کاهش دستمزد زندگی زیر خط‌فقر را بر جامعه تحمیل کرده است. در مقابل موجی از گرانی‌های بیسابقه که کل جامعه را ملتهب و متشنج کرده است، دولت با افزایش حلزونی و پایین حداقل دستمزد را بشکلی حقیرانه و توهین‌آمیز فقط ٣۵ درصد اعلام کرده است. در مورد بازنشستگان تامین‌اجتماعی حتی به‌میزانی که در شورای عالی مزد مصوب کرده‌اند علیرغم اینکه جوابگوی چنین وضعیتی از گرانی‌های کمرشکن نیست، با اینحال دولت از تائید مصوبه مربوطه امتناع کرده و آشکارا با زیرپا گذاشتن قوانین و مصوبات خود باعث اعتراضات گسترده‌تر و خشمگین‌تر بازنشستگان خواهد شد..

اتخاذ سیاست‌ها و برنامه‌های نئولیبرالی با خصوصی‌سازی‌های گسترده آنهم بشکل رانت و رابطه در میان صاحبان نفوذ و دایره قدرت، حذف سوبسیدها و دستاوردهای مبارزات کارگران در حوزه خدمات عمومی و کالائی شدن خدمات اجتماعی ، مقررات زدایی بویژه در قوانین و قراردادهای کار، سرکوب احزاب و تشکل‌های کارگری و معیشتی مستقل، نتیجه‌ای جز فلاکت عمومی را در بر نداشته است. سیاستی که در طول عمر دولت‌های سرمایه‌داری پس از انقلاب بوضوح اعمال شده و ناتوانی این دولتها در پاسخ دادن به‌مطالبات کارگران و سایر مزدبگیران هر بار آشکار تر شده است. در نتیجه مقاومت و اعتراض به این شرایط را هم اکنون در خیابانهای ایران شاهدیم.کارگران راهی جز تشکل واتحاد علیه سرمایه‌داران ندارند.کارگران غیر متشکل و پراکنده حتی قادر نیستند طرح حداقل دستمزد ١۵ میلیونی را به‌کرسی بنشانند چه‌رسد به‌مطالبه برحق ٢٠٠ درصدی را. سرانجام قدرت تشکل مستقل کارگری و توازن قوا در مبارزه طبقاتی می‌تواند حاکمیت سرمایه‌داری را وادار به‌عقب نشینی نماید

***

نئولیبرالیسم و تبعات آن در ایران 

نوام چامسکی اندشمند و نظریه‌پرداز آمریکایی اخیرا در یک مصاحبه تلویزیونی با یکی از شبکه‌های داخلی ایران به‌طور ساده، نئولیبرالیسم را توضیح می‌دهد و این که این اندیشه چگونه در اختیار ثروتمندان برای چپاول طبقه پایین در جوامع سرمایه‌داری به‌خدمت گرفته شد و شکل افراطی و خشنی از لیبرالیسم را به‌منصه ظهور گذاشته است به‌تفصیل بدان می‌پردازد.

نوام چامسکی در خصوص اینکه «نئولیبرالیسم» چه پدیده‌ای است و تبعات باز گذاردن دست موسسات مالی و نفوذ هرچه بیشتر سرمایه‌مالی در دولت و پس کشیدن دولت از امور مربوط به‌تنظیم ساز و کار بازار، کدام‌اند؟ به‌نکات مهمی اشاره می‌کند که خود ما در ایران شاهد رشد سریع این سیاست از زمان رفسنجانی به‌این سوی هستیم. یکی از چندین عامل تخریب اقتصاد کشور همین اجرای «نئولیبرالیسم» در ایران است که ما با آن در قالب تغییر اصل چهل و چهارم قانون اساسی و طرح خصوصی‌سازی صنایع مادر، آب و برق و زیرساخت‌ها از جمله راه‌ها، رودخانه‌ها، دریاچه‌ها، بنادر، خطوط ارتباطی ریلی و هوایی و زمینی و همچنین منابع طبیعی کشور از نفت و گاز و معادن گرفته و غیره .. است. و این هم هیچ ربطی به‌این ندارد که در دست کدام جناح است. هر دو جناح، اگرچه با تفاوت‌هائی، سیاست‌های نئولیبرالی را به اجرا در آورد‌ه‌اند و هنوز چنین می‌کنند. کابینه دولت احمدی نژاد همان‌قدر به اوامر و توصیه‌های «بانک جهانی» و «صندوق بین‌المللی پول »عمل کرد که دولت‌های رفسنجانی و خاتمی و روحانی. حتی در دولت رئیسی نیز، علیرغم ادعاهای مطرح شده، هیچ اقدامی برای جلوگیری از ادامه این سیاست انجام نگرفته است. این میرساند که در نظام اقتصادی و سیاسی ایران قوانین طبقاتی عمل می‌کنند و اگر به‌این حقیقت و به‌عمق این تحولات توجه نکنیم، نتیجه این می‌شود امروز شاهد آن هستیم. ما قادر نیستیم سره را از ناسره تشخیص دهیم و همین موجب شده است تا نوک تیز شمشیر را متوجه عامل اصلی بدبختی مردم نکنیم. و همواره در سطح پدیده‌ها بلغزیم و از یک خطا به خطای سیاسی دیگر درغلتیم.

مشکل ایران آنگونه که متاسفانه مردم کوچه و خیابان بیان می‌کنند و این اپوزیسیون قلابی خارج از کشور، که مسبب آن فاجعه ملی «زن زندگی آزادی» بود و آن را تئوریزه کرد، تنها در وجود اسلام و آخوند و از این حرفها نیست. آنها به‌مسأله نظم بازار کار و سرمایه و اقتصاد سرمایه‌داری در ایران هیچ اشاره‌ای نمی‌کنند چه بسا از جریانات نئولیبرال درون حکومتی به‌نحوی پشتیبانی می‌کنند و این نشان می‌دهد که این بخش از مردم کوچه و خیابان شدیداً تحت تأثیر رسانه‌های داخل و خارج هستند. اپوزیسیون قلابی به‌لحاظ ایدئولوژیک هیچ تفاوت و اختلافی با نظام ایران ندارد و این واقعیتی است که باید آن را دید و فهم درستی از آن داشت. نتیجه این سردرگمی این می‌شود که شماها را می‌فرستند به‌دنبال نخود سیاه کارزارهای «سلیطه» گری و امثالهم ولی از آنطرف حداقل پایه حقوق کارگران را می‌رسانند به ۶ میلیون تومان و بی‌توجهی عامدانه به‌سبد معیشت این بخش عمده و ثروت ساز جامعه.

***

در جبهه نبرد طبقاتی

اخبار، گزارشات و اعتراضات کارگری در اسفند ماه۱۴۰۲

 

از قرن‌ها پیش همواره مردم عزیز ایران در اسفند ماه با خانه تکانی و تمیز کردن وسایل خانه و تهیه البسه نو و آجیل و شیرینی به‌پیشواز نوروز، بهار و سال نو رفته‌اند و اگرچه بسیاری از فقرا توان نوکردن بسیاری از داشته‌های خود را نداشتند ولی با تمیز کاری و تهیه حداقل‌ها، شادی هر چند اندکی را به‌خانه خود می‌آوردند و با گفتن صد سال به این سال‌ها به‌دیدن یکدیگر می‌رفتند. ولی به‌یمن اجرای سیاست‌های ضد مردمی، فقیر سازی و چپاول گرانه نئولیبرالی غاصبان انقلاب بهمن، این مغول‌های امروز، سالهاست که کارگران و زحمتکشان شاغل و بازنشسته، اسفند و فروردین را با نگرانی، فشار روحی و شرمندگی از سر می‌گذرانند و از آنچه بر سرشان می‌آید خشمگینانه زبان به‌شکایت باز می‌کنند. امسال در حالی به‌استقبال سال جدید می‌رویم که دولت اصولگرای رئیسی همچون دولت‌های اصلاح‌طلب، اصولگرا و اعتدالگرا بر اجرای سیاست‌های ضد کارگری اصرار دارد و طرح و برنامه به‌غایت ضد مردمی «برنامه هفتم توسعه» را آماده اجرا می‌کند. کارگران و زحمتکشان که تا به‌حال زندگی را با سختی گذرانده‌اند، کابوس سالی سخت‌تر را در نوروز همراه دارند. با تصویب حداقل دستمزدی که حتی کفاف یک هفته زندگی معمولی را نیز نمی‌دهد و افزایش سن بازنشستگی و … و ادامه خصوصی‌سازی‌ها که بیشتر به‌غارت اموال دشمن می‌ماند، در چهل و پنج سالگی انقلاب بهمن، کارگران و زحمتکشان  می‌دانند که برای حفظ دستاوردهای مبارزاتشان بدون مبارزه برای به‌عقب راندن نئولیبرال‌های نظام راهی برای حل مشکلات روزمره وجود ندارد.

حداقل دستمزد مصوبه شورایعالی کار (تو بخوان سرمایه) و تورم پیش‌بینی شده بالای ۴۵ درصدی باز هم توان اکثریت مردم زیر خط‌فقر را کمتر خواهد کرد و باز هم گروه بزرگی از مردم این دیار را به‌زیر خط‌فقر پرتاب خواهد کرد. واقعیت این است که تا زمانی که مسئولین نئولیبرال، سمبه پر زور کارگران و زحمتکشان متشکل در سازمان‌های صنفی و سیاسی را نبی‌نند در بر همین پایه خواهد چرخید و عقب نخواهند نشست. از همین رو وزیر کار (تو بخوان سرمایه) برای سال آینده نوید یک بی‌قانونی دیگر را هم داد که دیگر شورایعالی کاری در کار نخواهد بود و دولت سرمایه‌داران هرگونه که بخواهد و البته بدون نمایش و ظاهر سازی به «آب رفتن» حقوق کارگران و «کوچک سازی» قدرت خرید زحمتکشان دست خواهد زد و دست در جیب زحمتکشان خواهد کرد. البته نظام سرمایه‌داری اسلامی مستقر در ایران ، در سال نو هدیه مضاعفی هم به عده‌ای از کارگران با نپرداختن حقوق و مزایا داد و عده‌ای را هم از کار اخراج ساخت.

هر آنچه جبهه سرمایه علیه کارگران و زحمتکشان انجام می‌دهد فقط از حرص و آز و قدرت ساز و کار آنان نیست بلکه بیشتر از آن جهت است که لشکر کارگران و زحمتکشان پراکنده، نا متشکل و بی‌رهبر است. ما کارگران و زحمتکشان برای تأثیرگذاری بر سرنوشت خود می‌بایست به‌یک طبقه متشکل و دارای رهبری تبدیل شویم و راهی به‌جز آن متصور نیست. در اسفند ماه مبارزات کارگران و زحمتکشان ادامه یافت و برگی زرین بر صفحات مبارزاتی جبهه کار اضافه شد. در ادامه بخشی از رویدادهای مبارزاتی می‌آید.

 

نفت، گاز و پتروشیمی

۴ اسفند

کارگران عملیاتی شرکت فلات‌قاره در «لاوان» در اعتراض به‌بی‌توجهی مسئولان به‌‌مطالبات خود در محل کار خود تجمع کردند.

اهم مطالبات «برکناری مدیران نالایق و بی‌کفایت، حذف سقف‌حقوق، اصلاح کف‌حقوق، حذف محدودیت حق‌سنوات بازنشستگی، اجرای کامل ماده۱۰، پرداخت بک-پی ماده۱۰، عدم تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی و عدم دست‌درازی به‌صندوق بازنشستگی نفت» می‌باشد. تجمع کارگران عملیاتی در لاوان در اسفند ماه همانند گذشته هر جمعه برگزار شد.

۱۲ اسفند

جمعی از کارگران پیمانکاری پالایشگاه ششم مجتمع گاز پارس جنوبی عسلویه (استان بوشهر) دست از کار کشیده و مجددا بعد از توقف دو هفته‌ای در «شنبه‌های اعتراضی متوالی»، مقابل ساختمان اداری پالایشگاه‌های مجتمع گاز تجمع اعتراضی برگزار کردند. تعدادی از کارگران نیز در پالایشگاه‌های دیگر تهدید به جابه‌جایی و یا حذف اضافه‌کاری شدند. در پالایشگاه سوم نیز کارفرما راننده‌ای را به‌دلیل اعتراض به حقوق ۸ میلیون تومانی خود بعد از ۱۳ سال، اخراج کرد. کیفیت غذای کارگران پالایشگاه هفتم نیز به‌قدری وخیم شد که این کارگران مجبور شدند اواخر هفته‌ی گذشته از خوردن غذا خودداری کنند.

۱۹ اسفند

چهارصد کارگر شرکت پترو نیرو صبا (پی ان اس) رامشیر در پتروشیمی مارون ۵، سومین روز از اعتصاب خود را در اعتراض به عدم پرداخت ۴ ماه دستمزد و بیمه‌های خود، پشت سر گذاشتند. کارگران مشکلات خود را در اول اسفند به‌هنگام بازدید «فرماندار، نماینده مجلس شهر و ریاست پتروشیمی» از این شرکت، با آنان مطرح نمودند اما مثل اینکه همگی این افراد کر و کور و لال شده‌اند. سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران اعلام داشت که پیگیر مشکلات این کارگران بوده و باز هم به‌مسئولین شهر برای حل مشکلات این عزیزان فشار خواهد آورد.

کارگران حفاری ارکان ثالث شاغل در دکل‌های نفتی شماره ٤٧، ٢٧، ٨٦ و ٣١ در اعتراض به عدم رسیدگی به‌مطالبات برحق خود در محل کار، تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار تحقق مطالبات خود شدند.

کارگران پیمانکاری مجتمع‌های گاز پارس جنوبی (پالایشگاه‌های ۶، ۷، ۱۰، ۱۲) به‌روال هفته‌های گذشته مقابل ساختمان اداری پالایشگاه‌های پارس جنوبی تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار بازنگری طرح طبقه‌بندی مشاغل، تغییر سیستم اقماری نیروهای اداری پشتیبانی به (دو- دو) یا همان ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت، ساماندهی وضعیت رانندگان استیجاری و ... شدند. این اعتراضات ماه‌ها ادامه داشته است و با وجود وعده وعید مسئولان، هنوز هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده است. پیشتر «علیرضا میرغفاری»، رئیس هیئت مدیره کانون انجمن‌های صنفی کارگران پالایشگاه‌های گاز استان بوشهر، از تهدید برخی از کارفرمایان به‌تغییر خوابگاه کارگران و اخراج کارگران و گرفتنِ تست اعتیاد بدون رعایت کرامت انسانی، خبر داده بود و اعلام کرده بود که در جواب به‌اعتراضات، کارفرمایان چنین واکنشی نشان داده‌اند!

۱۴ اسفند

کارگران کارخانه‌ (ام دی اف) هفت‌تپه در اعتراض به عدم پاسخگویی به‌مطالبات برحق خود دست به‌تجمع اعتراضی زدند و خواستار مشخص شدن وضعیت مطالبات صنفی خود شدند. خواسته اصلی کارگران واحد‌ «ام دی اف» که از هفته گذشته در اعتراض به‌سر می‌برند، افزایش حقوق با اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل، پاداش و سایر مزایای شغلی است. حذف قراردادهای حجمی، پرداخت معوقات، اصلاح عناوین شغلی در لیست بیمه و افزایش تعداد نیروی کار بخش دیگری از مطالبات کارگران کارخانه «‌ام دی اف» هفت‌تپه است که بر اجرای آن تاکید دارند. دلیل استمرار و طولانی شدن اعتراضات صنفی کارگران این کارخانه بی‌توجهی مسئولان به‌خواسته‌های کارگران می‌باشد.

۱۸ اسفند

کارگران اخراجی پروژه زمزم ۳ مجتمع فولاد خوزستان مقابل ورودی اصلی شرکت تجمع اعتراضی برگزار کردند. بیش از ۱۰۰ نفر از کارگرانی که از سال ۱۳۹۸ تحت پوشش شرکتهای پیمانکاری در احداث این پروژه مشغول بکار بوده‌اند، اکنون و در آستانه افتتاح طرح از کار اخراج شده‌اند. طرح زمزم ۳ بزرگترین پروژه احیا مستقیم مگامدول تولید آهن اسفنجی در خاورمیانه است که قرار است امروز افتتاح و آغاز بکار کند.

کادر درمان و بهداشت

۹ اسفند

جمعی از پرستاران بیمارستان شهید رجایی شیراز برای دومین بار در روزهای اخیر در اعتراض به‌تعرفه‌گذاری ناعادلانه خدمات پرستاری، تبعیض در نظام پرداخت و اضافه‌کار اجباری و تقریباً رایگان در داخل بیمارستان دست به‌تجمع اعتراضی زدند و خواستار بهبود وضعیت معیشتی و شغلی خود شدند. پرستاران شیرازی می‌گویند: «همان سیستمی که برای تعرفه گذاری خدمات پزشکان استفاده می‌شود باید برای پرستاران نیز اعمال گردد.»

.

شهرداری

۱۳ اسفند

کارگران نگهبان پروژه متوقف شده قطار شهری اهواز در اعتراض به‌تعویق در پرداخت مطالبات مزدی خود (۱۲ ماه دستمزد به‌همراه سنوات و ۱۴ ماه حق بیمه مربوط به‌سال گذشته و جاری برای ۱۱۳ کارگر)، در نهمین روز از دور جدید اعتراضات خود، بعد از تجمع مقابل ساختمان استانداری، شهرداری و قطار شهری اهواز، مقابل ورودی کارگاه تجمع اعتراضی برگزار کردند.

۱۵ اسفند

کارگران آب و فاضلاب شهرستان شوش در اعتراض به‌معوقات مزدی و حق بیمه چند ماهه خود، چندمین روز متوالی تجمع اعتراضی در محدوده اداره آبفای شوش را پشت‌سر گذاشتند و خواستار رسیدگی مسئولان استانی به‌وضعیت پرداخت مطالبات عقب افتاده خود شدند.

۱۹ اسفند

شماری از کارگران آب و فاضلاب شوش در پنجمین روز از اعتراض برای وصول مطالبات مزدی و بیمه‌ای، در محوطه محل کار خود تجمع اعتراضی برگزار کردند ولی هنوز هیچ مسئولی پاسخگوی مطالبات کارگران نیست. حدود ۳۷ کارگر قرارداد مستقیم و ۵۰ کارگر پیمانکاری اداره آب و فاضلاب شهرستان شوش با عناوین شغلی مختلف دو تا سه ماه از مطالبات مزدی مربوط به‌دی، بهمن و اسفند ماه سال جاری خود را به‌همراه عیدی و پاداش طلبکارند و پاسخی به آنان داده نمی‌شود.

جمعی از کارکنان اجرائیات شهرداری اهواز در اعتراض به‌شرایط استخدامی و وضعیت معیشت خود مقابل فرمانداری این شهر دست به‌تجمع اعتراضی زدند و خواستار رسیدگی مسئولان به‌مطالبات صنفی و همچنین حقوق و مزایای معوقه، شرایط استخدامی و وضعیت معیشت خود شدند.

شهرداری اهواز به‌دنبال «تحمیل پیمانکار مافیایی» به‌کارگران با ۲۰ سال سابقه‌کار است.

بازنشستگان

۱ اسفند

جمعی از بازنشستگان تأمین‌اجتماعی، کشوری و فرهنگی در شهرهای اهواز و کرمانشاه مجددا در اعتراض به‌وضعیت بد معیشتی و عدم تحقق خواسته‌هایشان در اهواز مقابل ساختمان استانداری خوزستان و در کرمانشاه مقابل صندوق بازنشستگی کشوری استان کرمانشاه دست به‌تجمع اعتراضی زدند. این تجمع اعتراضی هر سه‌شنبه توسط بازنشستگان برگزار می‌شود. «کارگر زندانی آزاد باید گردد!»، «معلم زندانی آزاد باید گردد!»

۱۴ اسفند

جمعی از بازنشستگان مخابرات در استانهای آذربایجان‌غربی، اردبیل، اصفهان، خوزستان، لرستان (خرم آباد و بروجرد)، هرمزگان، تهران، آذربایجان‌شرقی، کردستان (سنندج، قروه، بیجار و مریوان)، مازندران، فارس، چهارمحال و بختیاری، گیلان، زنجان، کرمانشاه، همدان، مرکزی و … در اعتراض به عدم‌ رسیدگی به‌مطالباتشان از جمله اجرای کامل آئین‌نامه پرسنلی و استخدامی سال ۸۹ و رفع مشکلات بیمه درمانی و ... مطابق تجمعات دوشنبه‌های اعتراضی، مجدداً مقابل شرکت مخابرات مناطق مربوطه خود دست به‌تجمع زدند. در شیراز سه تن از بازنشستگان به‌نام‌های «رحیمی، اولیایی و علی پور» دستگیر شدند و در تهران جمعی از بازنشستگان تهرانی در اتحاد با بازنشستگان مخابرات به‌سردار جنگل رفته و اتحاد و همبستگی خود را به‌نمایش گذاشتند. بازنشستگان مخابرات سراسر کشور هر هفته در روز دوشنبه تجمع اعتراضی خود را برگزار می‌کنند.

 

۲۰ اسفند

جمعی از بازنشستگان صنعت فولاد در اصفهان در اعتراض به‌وضعیت معیشتی خود تجمع کردند و خواستار پاسخ به‌مطالبات و خواسته‌های «اجرای طرح تکمیلی همسان‌سازی، تسریع در پرداخت کامل معوقات، بازگشت جایگاه واقعی صندوق فولاد در برنامه هفتم توسعه، تضمین اجرای تعهدات درمانی مطابق با آیین‌نامه فولاد و اجرای آیین‌نامه و قوانین خاص فولادی و احیای جایگاه آن و همچنین افزایش حقوق سال ۱۴۰۳ خود بر اساس نرخ تورم» خود شدند و عنوان کردند که باید مستمری بازنشستگان در سال جدید بالاتر از خط فقر باشد.

جمعی از بازنشستگان تامیناجتماعی و کشوری شهرهای اهواز، اراک، کرمانشاه و شوش یک‌شنبه‌های هر هفته در اسفند ماه نیز دست بهتجمع زدند. بازنشستگان شهر شوش با امضای طوماری خطاب به‌وزارت‌کار، خواستار برآورده شدن مطالبات قانونی خود شدند. بازنشستگان شوش و هفت‌تپه با بیان اینکه باید مستمری‌ها به‌اندازه خط‌فقر واقعی افزایش یابد، تاکید کردند: «واگذاری سهام پرسپولیس به‌تامین‌اجتماعی، خلاف منافع جمعی کارگران و بازنشستگان است.»

.

کارگران دیگر

 ۹اسفند

کارگران شرکت ماشین‌سازی تبریز در اعتراض به‌عدم پرداخت حقوق و مزایای خود دست به‌اعتصاب زدند.

۲۰ اسفند

جمعی از کارگران کارخانه کاشی تبریز در اعتراض به‌عدم پرداخت معوقات مزدی و مزایای شغلی خود و پایین بودن سطح دستمزدهایشان و خلف وعده کارفرما دست به‌اعتصاب زدند و در محیط کارشان دست به‌تجمع زدند و اعلام داشتند که تا رسیدگی کامل به‌مطالباتشان حاضر به‌رفتن به‌سر کار نمی‌شوند.

شماری از کارگران خطوط ابنیه فنی راه آهن ناحیه آذربایجان در اعتراض به‌وضعیت حقوقی و شغلی و بندهایی از قرارداد کار جدید با پیمانکار، برای چند روزی دست از کار کشیده و اعتصاب کردند و خواستار نظارت شرکت راه‌آهن به‌عنوان کارفرمای مادر بر عملکرد پیمانکار شدند. برخی از کارگران نیز به‌نمایندگی از سایر کارگران به‌صورت حضوری به‌استانداری و فرمانداری آذربایجان‌شرقی مراجعه کرده‌اند که متاسفانه علیرغم وعده‌ها هنوز هیچگونه پیگیری صورت نگرفته است.

۲۱ اسفند

کارگران پیمانی ابنیه فنی راه‌آهن نواحی لرستان و زاگرس در اعتراض به‌ادامه بی‌توجهی کارفرما و عدم وصول مطالبات معوقه خود، دومین روز از اعتراض خود را پشت سر گذاشتند. پرداخت حقوق اسفند به‌همراه مابقی عیدی و پاداش و همچنین برخی مزایای مناسبتی و عرفی کارگران در آستانه نوروز ۱۴۰۳ به‌تاخیر افتاده و درخواست کارگران، تسریع در پرداخت این مطالبات است.

همسران و اعضای خانواده کارگران کارخانه ذغالشویی زرند کرمان در اعتراض به‌عدم پرداخت حقوق معوقه «بهمن، اسفند و همچنین عیدی» همسران خود مقابل کارخانه دست به‌تجمع اعتراضی زدند. معترضان در این تجمع به‌بیان مشکلات معیشتی ناشی از بی‌پولی و دغدغه‌های زندگی خود در آستانه ماه مبارک رمضان و سال جدید پرداخته و خواستار پرداخت مطالبات معوقه همسرانشان شدند که سال‌ها به‌صورت شبانه‌روزی در این واحد تولیدی در حال خدمت هستند.

۲۲ اسفند

نیروهای پیمانکاری مگفا «مرکز گسترش فناوری اطلاعات» در اعتراض به‌تأخیر در پرداخت حقوق بهمن ماه خود دست از کار کشیدند. روز قبل برگه‌ای مبنی بر اینکه قرار است بخش کوچکی از حقوقِ بهمن‌ماه به‌صورت علی‌الحساب پرداخت می‌شود، برای امضا به‌نیروهای پیمانی داده شد اما کارکنان آن را امضا نکردند. نیروهای پیمانی می‌گویند: یک هفته مانده به‌تعطیلات عید و همه‌ی ما به‌حقوقمان نیاز داریم. حقوق ما کمتر از ۱۰ میلیون تومان است و حتی همین حقوق را هم نمی‌خواهند به ما پرداخت کنند.

جمعی از کارگران شرکت معادن زغالسنگ کرمان وابسته به‌صندوق بازنشستگی فولاد واقع در شهرستان زرند و راور، در اعتراض به‌عدم پرداخت دو ماه حقوق، عیدی و پاداش پایان سال و در اعتراض به‌عدم رسیدگی و توجه مسئولین به‌مشکلات خود مقابل ساختمان فرمانداری راور دست به‌تجمع اعتراضی زدند. طی روز‌های گذشته کارگران برخی معادن شرکت ذغال سنگ کرمان تجمعات مشابهی داشتند اما تاکنون نسبت به‌حل این مشکلات اقدام موثری انجام نشده است.

 

۲۵ اسفند

کارگران گذرگاه مرزی پرویزخان قصرشیرین به‌دلیل اعتراض به‌ساعات طولانی کار اخراج شدند. آنها از ساعت 7 صبح تا 12 شب در گرما و سرما و گرد و غبار کار می‌کردند. اما حالا در آستانه نوروز اخراج شدند.

۲۶ اسفند

جمعی از کارگران راه‌آهن یزد در اعتراض به‌حقوق پایین و بیمه ناقص و ناکافی برای دومین بار طی یک هفته، با فراخوان قبلی مقابل استانداری یزد تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار انجام دادن درست و صحیح طرح طبقه‌بندی بدون استفاده از زور و تهدید، دادن بن‌های مناسبتی امسال، به‌روز شدن حقوق، امنیت شغلی، بیمه تکمیلی شدند.

شماری از کارگران ابنیه فنی راه‌آهن قزوین در اعتراض به‌نامشخص بودن وضعیت مطالبات معوقه خود و بی‌توجهی کارفرما دست به‌اعتراض زدند.و خواستار «پرداخت مطالبات سنواتی، حقوق و بیمه، تسریع در اجرای صحیح طرح طبقه‌بندی مشاغل، به‌روز شدن حقوق‌ها و تامین امنیت شغلی» خود شدند.

حکم قطعی پرونده فوت ۶ کارگر معدن طزره دامغان در حادثه انفجار در ۱۲ شهریور در یکی از تونل‌های فرعی معدن، صادر و لازم‌الاجرا شد. کارفرما به‌اتهام قتل غیرعمدی ناشی از حوادث کار ۶ کارگر معدن، ناشی از بی‌احتیاطی و بی‌مبالاتی در حین کار در معدن طزره، محکوم به ۳ سال حبس تعزیری شد.

در سالی که گذشت کارگران، پرستاران، بازنشستگان، زنان و جوانان  ظلم و ستم روزافزون را با پوست و گوشت و روح و روان خود حس کردند و می‌دانند که برای مبارزه با سیاست‌های ضد مردمی و ضد ایرانی، راهی برای زحمتکشان باقی نمانده است غیر از متشکل شدن و مبارزه مستمر برای بدست آوردن حق زندگی انسانی.چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است

***

 

مشکلات كارگران یک شهرداری، پارس جنوبی هفت‌تپه و مهمانداران قطار

روايت رنج كارگران قراردادي(بخش دوم-پایان)

گزارشی که از نظر خوانندگان گرامی توفان الکترونیکی می‌گذرد توسط خبرنگار روزنامه اعتماد، بنفشه سام‌گيس مورخ دوشنبه ۲۵ دي ۱۴۰۲ به‌رشته تحریر درآمد که ما بخاطر اطلاعات مهم آن از وضعیت کارگران پیمانکار چه از نظر شکل استخدامی وچه در شکل حقوق معیشتی و حقوق ایمنی کار و رابطه با کارفرما بسیار حائز اهمیت است و در دوشماره نشریه به‌چاپ می‌رسانیم، به امید آن که برای مدافعان حقوق کارگر مفید افتد.

هیات تحریریه توفان الکترونیکی

***

 

استاني در شمال شرق كشور

اغلب قطارهاي منطقه خراسان، مثل اتوبوس، ايستگاه به‌ايستگاه مي‌ايستد و ده‌ها مسافر سوار مي‌كند. بين اين ده‌ها مسافر، گاهي يك نفر مي‌خواهد بدون بليت به‌مقصد برسد. عليرضا مهدي‌نژاد؛ مهماندار قطار راهي سمنان، چند هفته قبل مچ يكي از همين مسافران قاچاقي را در ايستگاه محلي «آزاد وار» گرفته بود كه طرف، چاقو از جيبش مي‌كشد و زخمي عميق به‌دست مهماندار مي‌اندازد و خلاص. همكار مهماندار چاقو خورده، فيلم كوتاهي برايم فرستاده از كف خون‌آلود راهروي ورودي واگن قطار و مهمانداري كه روي نيمكت يكي از كوپه‌ها درازكش شده و مشغول پانسمان زخمش هستند و صداي مردي شنيده مي‌شود كه مي‌گويد: «محكم نبندش، خون ديگه لخته شده.»

 

مهمانداران قطار، اوايل امسال به دو نفر از همكاران‌شان وكالت دادند كه حرف‌شان را به‌گوش كارفرما برساند. در هر استان هم يكي از مهمانداران، نقش رابط با نماينده‌ها را بر عهده گرفت. حالا، هم بعضي از رابط‌ها از كار معلق شده‌اند به‌جرم اينكه با نمايندگان‌شان همراهي كرده‌اند و هم قرارداد شغلي هر دو نماينده فسخ شده و همگي خانه‌نشينند.

«از پنجم آذر، كارفرما براي من حكم عدم نياز زده و به‌من ميگه به‌دليل ازدياد نيرو ناچاريم از تعداد مهماندارا كم كنيم.»

 

و اين دليل، واقعيت داره؟

 

«روال كار اين‌طوره كه مهماندار بايد به‌ميزان ساعت اعزامش استراحت داشته باشه و اگه 24 ساعت اعزام داشت، بايد 24 ساعت استراحت بگيره. الان قطارهايي داريم كه بيش از 24 ساعت در مسيرن ولي تعداد مهماندار به‌حدي كمه كه وقتي قطار به‌مبدا برمي‌گرده، مهماندار بايد بعد از 20 ساعت استراحت، دوباره اعزام بشه.»

مهمانداران قطار، نيروهاي پيمانكاري هستند كه مثل باقي كارگران كشور، با قراردادهاي موقت سه ماهه و 6 ماهه و با قابليت فسخ يك‌طرفه از سوي پيمانكار مشغول به‌كارند و در برابر بهانه‌هايي همچون «عدم نياز و ازدياد نيرو و پايان مدت اعتبار قرارداد» هيچ حربه‌اي براي دفاع از خود ندارند و پيمانكار هم به‌ارزش اين برگ برنده‌اي كه در دست دارد، واقف است، چون از حمايت كارفرماي قدرتمندي به نام «دولت» برخوردار است.

 

«عدم نياز و ازدياد نيرو بهانه بود كه ساكت بشيم و از اعتراض دست ‌برداريم. اين رو زماني فهميدم كه پيمانكار به‌من گفت ببين، تو از الان، يك ماه براي شكايت به اداره كار فرصت داري كه هيچ معلوم نيست راي اداره كار بابت اين شكايت چي‌باشه ولي اگه پسر خوبي باشي و تا آخر برج، به اداره كار شكايت نكني، ميرم با مسوولان صحبت مي‌كنم و ميگم اين آقا بابت اخراجش شكايت نكرده و آدم خوبيه و دنبال حاشيه نيست و اگه امكانش هست، دوباره به‌كار برگرده.»

 

اين مهماندار، 13 سال سابقه كار دارد، اما فعلا و بعد از 45 روز خانه‌نشيني، هنوز جرات شكايت ندارد و گزينه دومي هم براي تامين مخارج خانواده‌اش ندارد و خيلي اميدوار است كه با سكوتي كه در پيش گرفته و به‌قول پيمانكار، نقش «پسر خوب» را بازي كرده، دل «رجا» به‌رحم بيايد و او را به‌شغل سابقش برگرداند.

 

«اگه اخراج كنن، كاري از دستم برنمياد جز اينكه شكايت كنم.»

 

نماينده مهمانداران وضعي بدتر از همكارش دارد؛ مردي كه به‌مدت 21 سال با قرارداد موقت كار مي‌كرد و بهار امسال از كار معلق شد و اواخر آبان شنيد كه قراردادش به‌دليل «عدم نياز» به‌طور كامل فسخ شده است.

 

«دليل تعليق من، كارزاري بود كه براي مطالبه حق مهمانداران ايجاد كردم و براي اين كارزار 19 هزار امضا جمع شد. بچه‌ها در حال انفجار بودن. اگه اين كارزار ايجاد نمي‌شد، هزينه اعتراضات ممكن بود خيلي سنگين‌تر باشه. ممكن بود قطار بخوابه، ممكن بود كسي خودش رو بكشه، ممكن بود كسي، متصدي يا مسوول اعزامش رو با اسلحه بزنه. ما اين كارزار رو راه انداختيم كه به‌طريق قانوني حقمون رو مطالبه كنيم. ولي در جلسه كميته انضباطي به‌صراحت به من گفتن تو با اين كارزار، آبروي ما رو بردي.»

 

كارزاري كه اين نماينده راه انداخت، متني خطاب به‌سازمان بازرسي كل كشور و درخواستي براي اجراي قانون بود. امضا‌كنندگان كارزار از سازمان بازرسي كل كشور مي‌خواستند كه پيمانكار به‌ثبت كد بيمه شغلي مهمانداران قطار ملزم شود، چون در سرفصل مشاغل سازمان تامين‌اجتماعي، حداقل 34 عنوان شغلي مرتبط با كاركنان قطارهاي مسافربري است، اما سال‌هاست كه مهمانداران قطار، به‌چشم كارفرما «كارگر ساده» محسوب مي‌شوند در حالي كه درج كد بيمه شغلي، اجبارهاي ديگري براي كارفرما دارد؛ اجبار به اجراي طرح طبقه‌بندي مشاغل، اجبار به‌پرداخت حقوق و مزايا مطابق عنوان شغلي درج شده، اجبار به‌رعايت الزامات مربوط به‌ساعت كار و مرخصي و سنوات و عيدي و پاداش و ميزان اضافه كار طبق عنوان شغلي و كد بيمه‌اي و... نماينده مهمانداران مي‌گويد بعد از ايجاد اين كارزار، برخوردهاي «پلكاني» شروع شد؛ در مرحله اول، اعزام‌هاي او و همكارش را لغو كردند، در مرحله دوم، هر دو نفر به‌مدت دو ماه تعليق از كار شدند، در مرحله سوم، به‌هر دو نفر اعلام شد كه قراردادشان به‌دليل عدم نياز فسخ شده است.

 

«ما طبق وكالت ثبتي و قانوني، نماينده 1200 مهمانداريم و بايد مطالبه همكارانمون رو پيگيري كنيم. مهماندار يك نيروي آموزش ديده است و در فهرست اداره كار، عنوان شغلي و رديف بيمه مشخص داره، اما پيمانكار به‌مدت 20 سال، حق بيمه مهماندار رو با عنوان كارگر ساده رد كرده كه سختي كار به ما تعلق نگيره در حالي كه كارگر ساده هم فقط 250 ساعت در ماه كار مي‌كنه ولي ساعت كار ماهانه مهماندار قطار از 250 ساعت هم بيشتره و اين اختلاف مزدي و بيمه‌اي، به‌جيب پيمانكار ميره. رقم حقوق ما بايد طبق قانون كار باشه، پيمانكار به ما بن‌كارت نميده و حاضر به اجراي طرح طبقه‌بندي مشاغل و تبديل وضعيت نيروها نيست. ما به‌عنوان نماينده همكارانمون بايد اين كاستي‌ها رو به‌صورت قانوني پيگيري كنيم ولي بعد از اعلام مطالبات به ما انگ اخلال در نظم سازماني زدن و كميته انضباطي تشكيل دادن و گفتن تو آدم بي‌نظمي هستي و به درد اين شغل نمي‌خوري در حالي كه من در اين 21 سال سابقه مهمانداري، حتي يك گزارش تخلف و توبيخ نداشتم ولي در جلسه كميته انضباطي به من گفتن؛ دستت رو كردي توي لونه زنبور.»

 

سخنگوي جامعه كارگري كشور: دولت‌هاي ايران اعتقادي به‌تشكل و نهاد رابط ندارند

 

علي خدايي؛ سخنگوي جامعه كارگري و نماينده كارگران در شوراي عالي كار در گفت‌وگو با «اعتماد» تاييد مي‌كند كه دليل تمايل پيمانكاران براي عقد قرارداد موقت با اعتبار يك ماهه و 3 ماهه و 6ماهه همين است كه اگر نمي‌توانند بر مطالبه‌گري كارگران، مُهر «ممنوع» بزنند، اما با تحميل ناامني شغلي به‌جامعه كارگري كشور، مسير هموارتري براي «حذف معترض» پيش پا دارند. خدايي تاييد مي‌كند كه به‌گواه اخبار منتشر شده ظرف ماه‌ها و سال‌هاي اخير، تشديد برخوردها با برخي نمايندگان كارگران يا كارگران معترض، به‌سكوت اجباري منجر شده و مي‌گويد: «هم گزارش‌هايي درباره حذف برخي نمايندگان كارگران و كارگران معترض دريافت كرده‌ايم و هم شاهديم كه با برخي نمايندگان كارگران به‌واسطه مطالبه‌گري برخورد مي‌شود و هم از اين وضع انتقاد كرده‌ايم، اما دليل اصلي تداوم اين وضع، اين است كه دولت‌ها، اعتقاد به‌تشكل كارگري و نياز به‌يك نهاد ميانجي در جامعه كارگري ندارند اگرچه اين ضعف در باقي حوزه‌ها هم مشهود است چنانكه حتما شاهديد كه باقي فعالان اجتماعي هم در طرح مطالبات جامعه هدف با مشكل مواجه مي‌شوند، چون نقش نهادهاي واسط بين حاكميت و مردم به‌خوبي شناخته نشده و بنابراين، فعاليت اين نهادها با تهديد مواجه مي‌شود. فعالان كارگري هم از اين وضع مستثني نيستند و تاييد مي‌كنم كه طرح مطالبات كارگري هم در مواردي با تهديد مواجه است. امروز نه‌تنها بسياري از بنگاه‌ها و كارگاه‌ها، فاقد تشكل رسمي و مورد تاييد دولتند، حتي در برخي بنگاه‌ها و كارگاه‌هايي كه تشكل كارگري رسمي هم فعال بوده، شاهد تهديدها به‌واسطه طرح مطالبات كارگري بوده‌ايم كه نمونه بارزش، اخراج نمايندگان كارگران در شركت داروگر تهران بود در حالي كه مسائل و تخلفات اين شركت براي همگان محرز شد و اعتراض كارگران به‌مشكلات موجود، پاي نهادهاي مختلف را به اين پرونده باز كرد، اما دو عضو شوراي كارگري در اين شركت كه مثل ما از فيلترهاي مختلف گذشتند تا به‌عنوان نماينده كارگران، تاييد صلاحيت دريافت كنند، به‌دليل طرح مطالبات كارگران اخراج شدند و با گذشت 4 ماه از اين اتفاق، هنوز نتوانسته‌ايم اين دو نفر را به‌كار برگردانيم.»

 

خدايي در آسيب‌شناسي وضع موجود به‌ضعف‌هاي قانوني اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «در كارخانجات بزرگ و كوچك شاهديم كه با اعتراض و طرح مطالبات كارگري، برخورد مي‌شود و علت اصلي اين اتفاق، فقدان امنيت شغلي در حوزه كارگري است. فقدان امنيت شغلي در حوزه كارگري باعث شده كه كارگر به‌محض ادعا بابت حق و حقوقش، بلافاصله با تهديد عدم تمديد قرارداد روبه‌رو شود، چون قراردادهاي يك‌ماهه و سه‌ماهه، كارفرما را از اقدام به‌اخراج بي‌نياز كرده و در سايه ناامني شغلي، هر موقع بخواهد، به‌واسطه عدم نياز و پايان اعتبار قرارداد، كارگر معترض را حذف مي‌كند و متاسفانه، نهادي هم براي پيگيري و اصلاح اين رويه وجود ندارد. كارگر اخراجي، براي پيگيري مشكل خود بايد به‌هيات‌هاي تشخيص و حل اختلاف اداره كار برود كه كارشناسان اين هيات هم در علت‌يابي اخراج كارگر، به‌انقضاي قرارداد فيمابين استناد مي‌كنند و استدلال كارفرما در مورد عدم نياز را به‌رسميت مي‌شناسند. سال‌هاست كه نمايندگان كارگري در مورد حل اين مشكل بحث مي‌كنند و هشدار مي‌دهند كه به‌واسطه اين مشكل، فعاليت نمايندگان كارگري در ايران، كم اثر و حتي بي‌اثر شده به اين معنا كه تعداد بسيار اندكي از جمع فعالان كارگري به‌مرحله فعال كشوري مي‌رسند. من به‌عنوان نماينده كارگران كشور، هيچ‌گاه معتقد نبودم كه بهترين نماينده كارگران هستم، بلكه همواره با خودم فكر كردم كه من نماينده كارگران كشور شدم، چون توانستم از فيلترهاي تاييد صلاحيت عبور كنم در حالي كه بسياري از فعالان كارگري كه مي‌توانستند نمايندگان بهتري براي جامعه كارگري كشور باشند، متاسفانه در مرحله‌اي از مسير تاييد صلاحيت‌ها حذف شدند. اغلب فعالان كارگري، معمولا به‌واسطه طرح مطالبات در همان محيط شغلي خودشان، آسيب مي‌بينند و هر چه سطح مطالبه‌گري افزايش يابد، برخوردها با طرح مطالبات هم تشديد مي‌شود. نمونه‌اش را هم به‌كرات شاهد بوده‌ايم كه نماينده كارگران به‌واسطه طرح خواسته‌هاي همكارانش، به‌تحريك و ترغيب كارگران براي توقف كار و آسيب زدن به‌كارفرما متهم مي‌شود و البته در مراحل بالاتر، تهديدها عليه نماينده كارگران شدت مي‌گيرد. ما كه امروز نماينده كارگران كشور هستيم، زير سايه چنين اتهاماتي مشغول به‌طرح مطالبات كارگرانيم و البته اين يك ضعف ساختاري بزرگ است كه تكرار مي‌كنم ريشه در فقدان امنيت شغلي در محيط كار و فقدان باور به‌لزوم وجود تشكل‌هاي واسطه‌اي بين حاكميت و مردم دارد. ما براي رفع اين ضعف، مدت‌هاست در تلاشيم تا از طريق اصلاح قانون كار، امنيت شغلي را به‌محيط كارگري بازگردانيم. در صورت برقراري امنيت شغلي در محيط كارگري، كارفرما نمي‌تواند به‌بهانه انقضاي اعتبار قرارداد با كارگر قطع همكاري كند، بلكه براي اخراج بايد ادله درستي داشته باشد كه البته پيگيري حق و حقوق كارگر، نمي‌تواند به‌عنوان ادله اخراج ثبت شود. بيش از 8 سال است كه از طريق اصلاح قانون شوراها، تلاش كرده‌ايم شرايطي ايجاد شود كه نمايندگان كارگران، حداقل در همان دوره‌اي كه به‌عنوان نماينده همكاران خود انتخاب شده‌اند، از مصونيت اخراج برخوردار باشند ولي پيگيري ما حتي در مجلس هم به‌نتيجه نرسيده، چون كارفرما به‌جاي لفظ اخراج، قطع همكاري به‌دليل پايان اعتبار قرارداد شغلي را جايگزين كرده و با وجود مصداق‌هاي فراواني كه از اخراج نمايندگان كارگران به‌دليل پيگيري حق و حقوق همكاران‌شان داريم، نمايندگان مجلس و حتي مسوولان دولت، به‌ما مي‌گويند كه تا به‌حال هيچ كارگري به‌عنوان فعال صنفي و طرح مطالبات همكارانش، از كار اخراج نشده، چون درك درستي از محيط كارگري ندارند و به اين نكته توجه نمي‌كنند كه هيچ كارفرمايي، تا وقتي مسير هموار تمديد نكردن قرارداد شغلي و عدم نياز را در اختيار دارد، از لفظ اخراج استفاده نمي‌كند. بارها اين انتقاد را مطرح كرده‌ايم كه بسياري از نمايندگان كارگران در حالي به‌دليل طرح مطالبات همكاران‌شان اخراج مي‌شوند كه صلاحيت‌شان به‌عنوان فعال كارگري و رابط كارگر و كارفرما، در هيات‌هاي تشخيص صلاحيت شوراهاي اسلامي كار و توسط نماينده كارفرما و حتي نماينده وزارت كار تاييد شده و بنابراين، كارفرما به‌صورت قانوني پذيرفته كه اين كارگر به‌مدت دو سال سخنگوي باقي كارگران باشد و مطالبات‌شان را به‌گوش كارفرما برساند ولي جالب است كه مصداق‌هاي متعدد داريم از اينكه همين نماينده كارگران، سه ماه بعد از دريافت تاييد صلاحيت به‌عنوان رابط كارگر و كارفرما، از محل كار اخراج مي‌شود و كارفرما مي‌گويد كه به‌دليل عدم نياز، قرارداد اين نماينده را تمديد نكرده در حالي كه دليل واقعي اخراج اين نماينده، مطالبه حق و حقوق كارگران است. چنين شرايطي باعث مي‌شود كه فعالان كارگري؛ آن افرادي كه به‌معناي واقعي يك فعال كارگري هستند، از اين چرخه حذف شوند، چون در عبور از فيلترهاي تاييد صلاحيت حتما رد مي‌شوند و آنچه شاهديم، همين است كه امروز، من نماينده كارگران كشور هستم.»

خدايي، صحبتش را با يك جمله به‌پايان مي‌برد وقتي مي‌گويم: «پس مخالفت دولت‌ها با صداي واحد و مستقل جامعه كارگري، ربطي به‌منش و تفكر سياسي دولت‌ها ندارد.» جمله خدايي، جواب به اين فرض است و مي‌گويد: «معتقديم كه جناح‌هاي سياسي مختلف در كشور ما، بر سر اينكه اجازه ندهند كه جامعه كارگري به‌حق و حقوقش برسد با هم اتفاق‌نظر دارند و اختلافات، در باقي حوزه‌هاست.»

فتح‌الله بيات، رييس اتحاديه كارگران قرارداد موقت: كارگري كه به‌مدت 25 سال در بخشي از يك كارخانه مشغول به‌توليد است و در تمام اين 25 سال با قرارداد موقت 6 ماهه و يكساله كار كرده و در تمام اين 25 سال به‌جاي اينكه با كارفرماي اصلي طرف قرارداد باشد، به‌پيمانكار سپرده شده، آيا حق اعتراض ندارد؟ آيا اين كارگر امنيت شغلي دارد؟ چرا اين كارگر بعد از سه‌ماه و 6 ماه و يك‌سال، تبديل به‌كارگر رسمي نشده؟ چرا در يك بنگاه واحد با توليد مستمر، كارگران شقه شقه مي‌شوند در حالي كه ماهيت شغل‌شان دايم بوده؟

علي خدايي، سخنگوي جامعه كارگري كشور : هم گزارش‌هايي درباره حذف برخي نمايندگان كارگران و كارگران معترض دريافت كرده‌ايم و هم شاهديم كه با برخي نمايندگان كارگران به‌واسطه مطالبه‌گري برخورد مي‌شود و هم از اين وضع انتقاد كرده‌ايم، اما دليل اصلي تداوم اين وضع، اين است كه دولت‌ها، اعتقاد به‌تشكل كارگري و نياز به‌يك نهاد ميانجي در جامعه كارگري ندارند اگرچه اين ضعف در باقي حوزه‌ها هم مشهود است چنانكه حتما شاهديد كه باقي فعالان اجتماعي هم در طرح مطالبات جامعه هدف با مشكل مواجه مي‌شوند

***

کنفدراسیونهای جعلی و طبقه کارگر ایران (بخش اول)

 

مقالهای که از نظر همراهان گرامی می‌گذرد به‌قلم حسین اکبری، فعال سابقه‌دار کارگری است که در افشای یک تشکل جدید کارگری تحت نام «کنفدراسیون کارایران» که به‌تازگی سر از تلویزیون «ایران اینترناشنال» که تحت حمایت مالی رژیم‌صهیونیستی اسرائیل است در آورده و اعلام موجودیت کرده ،منتشرشده است. آقای حسین اکبری با احساس مسئولیت نسبت به‌سرنوشت و مبارزه کارگران ایران و ضرورت تاسیس اتحادیه مستقل کارگری دست به‌نقد و افشای این جریان ناسالم و مشکوک زده و نقاب از چهره این دشمنان قسم خورده کارگران که سر در آخور امپریالیسم دارند برداشته است. خواندن این مقاله در افشای توطئه عوامل بورژوازی علیه کارگران ایران خالی از فایده نیست. این مقاله روشنگرانه را در چند بخش بصورت مسلسل انتشار می‌دهیم .اینک به‌بخش نخست آن توجه فرمائید :

 

اخیرا اخباری از رسانه ایران اینترنشنال مبنی بر تشکیل «کنفدراسیون‌کار ایران» منتشر شد و طی آن خبرنگار این رسانه با رویا موید گفتگویی کوتاه داشت. مصاحبه شونده اعلام داشت این کنفدراسیون را برای تجمیع نیروهای کارگری که اخیرا از ایران خارج شده‌اند و همچنین کسانی که قبلا در خارج از ایران بوده‌اند، تشکیل داده‌ایم تا هم صدای کارگران و معلمان ایران باشیم. هم ارتباط بین مبارزات کارگری را در محل کار و خیابان وجود دارد، برقرار کنیم و می‌خواهیم سازمان‌های جهانی ما را به‌رسمیت بشناسند. به‌همین خاطر میهمان یکی از بزرگترین سندیکاهای آلمان DGB هستیم تا با مجمع عمومی کنفدراسیون‌کار ایران آنرا رسمیت بخشیم و موجودیت آن را اعلام کنیم .

متعاقب آن از سوی دو تن از فعالان دانشجویی اعلامیه‌ای صادر شد که ضمن گزارش اعلام موجودیت این «کنفدراسیون» به‌گونه‌ای افشاگرانه موجودیت آن را در نسبت با «اتحادیه آزاد کارگران ایران » و یکی از اعضای هیات‌مدیره آن توضبح دهند و اشاره داشتند به‌اینکه "امثال این تشکیلات موهوم، با امثال این تشکل‌سازی‌های جعلی انواع و اقسام اتحادیه‌ها و کانون‌ها و شوراهای نامتعارف و ضداجتماعی را در لیست‌ها و بیانیه‌ها به‌جنبش کارگری قالب کرده‌اند تا در بزنگاه خاص، تشکل‌های کاغذی را ضامن جهانی‌سازی رهبران پوشالی کنند".

به‌دنبال این اعلام موجودیت، اساسنامه‌ی نهایی و مصوب این کنفدراسیون‌کارگری خودساخته منتشر می‌شود و یکی از اعضای هیات مدیره «اتحادیه آزاد کارگران ایران» به نام فواد کیخسروی که در خارج از ایران زندگی می‌کند و از کارشناسان کارگری مورد وثوق تلویزیون ایران اینترنشنال است در مصاحبه با خبرنگار رادیو زمانه به‌چگونگی و هدف از تشکیل « کنفدراسیونِ‌ کار ایران » می‌پردازد. وی کوشش می‌کند تا از هرگونه نمایندگی مستقیم این کنفدراسیون از سوی کارگران در داخل ایران بپرهیزد و این نهاد را صرفا در چهارچوب یک پلاتفرم سیاسی و در حمایت کارگران و انعکاس صدای آنان معرفی کند. اما در پی پرسش های رادیو زمانه،در پاسخ هایش دچار تناقضات فراوان می‌شود که باور به‌اظهارات او را دچار تردیدهای جدی می‌کند. همچنین مفاد اساسنامه مصوب هم نشان از آن دارد که ادعاهای کیخسروی که «کنفدراسیون کار ایران» تنها به‌کارگران ایرانی خارج از کشور تعلق دارد و تنها آنها را در بر می‌گیرد نیز نادرست است که جلوتر به آن خواهم پرداخت.

سابقه کنفدراسیون‌های جعلی و دلایل شکل گیری آنها:

این بار دوم است که نهادی با این نام برای کارگران ایران و به‌قول مدعیان اتحادیه آزاد کارگران ایران "از بالای سر کارگران" شکل می‌گیرد . پیش از این «خانه کارگر» به‌ریاست علیرضا محجوب این افتخار را داشته است که صدای کارگران ایران در جهان باشد و با اتکا به‌قدرت دولتی این نهاد حزبی و دولتی را به‌عنوان کنفدراسیون کارگری ایران معرفی و خود نمایندگی آن را در سازمان جهانی کار و نهاد های کارگری منطقه و جهان به‌عهده گیرد و در زد و بند های سیاسی با اتحادیه‌های‌ کارگری‌ کشورهایی چون سوریه، لیبی و عراق با توصیه حکومتی به‌فدراسیون جهانی سندیکایی راه یابد. ماجرا تا به‌آنجا پیش رفت که در هجدهمین کنگره فدراسیون اتحادیه‌های کارگری جهان (WFTU) به‌میزبانی اتحادیه کارگران ایتالیا از ششم تا هشتم ماه مه در رم برگزار شد؛ علیرضا محجوب (دبیرکل خانه کارگر جمهوری‌اسلامی) با رای اعضای هجدهمین کنگره فدراسیون اتحادیه‌های کارگران جهان (wftu) ، به‌عنوان نایب رییس این نهاد کارگری جهانی انتخاب شد.

حالا پس از «مدافعین» دولتی کارگران در داخل نوبت به‌وابستگان به‌حزب دست راستی به‌ظاهر چپ حزب کمونیست کارگری در خارج رسیده است که با برنامه ریزی کاملا حساب شده و پنهان از همه کارگران و فعالان کارگری داخل و خارج از ایران با تجمیع تعدادی از کادرها و وابستگان سیاسی و حزبی که آنها را فعالین جنبش کارگری نوین ایران می‌خوانند افتخار قیمومیت کارگران ایران را در رقابت با «خانه کارگر» به‌چنگ آورد به‌ویژه آنکه طی دو دهه اخیر با توسل به‌شعار های انحرافی جنبش مجامع عمومی حداقل در تبلیغات وسیع خود و ایادی‌شان در داخل و حمایت رسانه‌ای در خارج از ایران مانع از شکل‌گیری هرگونه تشکل آزاد و مستقل و پایدار و دموکراتیک گردند. وه که چه طبقه کارگر ایران خوشبخت است که چنین مدافعان قدرتمندی را در "بالای سر"خود دارد !!

زمینه‌های جعل تشکیلات کارگری طی دو دهه اخیر :

طبقه کارگر ایران همواره دستخوش انواع جعل و دروغپردازی و شبیه‌سازی‌هایی در عرصه تشکیلات بوده است . این ویژگی و استعداد جعل در جنبش کارگر معلول شرایط سرکوب و دیکتاتوری است. آنجا که هرگونه فعالیت آزاد و مستقل از کارگران برای ایجاد نهادهای صنفی طبقاتی از بین برود و انواع ممنوعیت‌های قانونی و فراقانونی مانع ایجاد و گسترش فعالیت‌های کارگران در سازمان‌های صنفی طبقاتی گردد؛ زمینه و بستر رشد فریبکاری و فرصت طلبی با انواع انگیزه‌های شخصی و سیاسی و اقتصادی فراهم می‌گردد و از آنجا که عوامل دولتی حافظ سرمایه از وجود هر نهاد دروغین استقبال می‌کنند تا به‌ آنجا که دایرکنندگان و جاعلین چنین نهادهایی در پراکندگی کارگران موثر افتند مزاحمتی برای آنان ندارند.

در شرایط کنونی کشور ما وجود چنین نهادهای جعلی کارگری از سوی قدرت‌های رقیب نظام سیاسی حاکم در کشورهای دیگر اهرم فشاری برای مقابله با سیاست‌های خصمانه رقیب خواهد بود به‌همین سبب شاهد هستیم که رسانه‌های پرو غرب به‌واسطه نوع مخاصمات با حاکمیت ایران به اینگونه سازمان‌های جعلی نگاه مثبت دارند و بالعکس .

به‌دنبال طرح مجدد در بازگشایی سندیکاهای کارگری و تشکیل دوباره آن طی دهه هشتاد تا کنون اقدام به‌برپایی سندیکاهای ‌کارگری در ایران از سوی دستگاه‌های امنیتی و قضایی سرکوب شد. در نتیجه محافل کارگری ناگزیر از گزینش راه‌هایی برای کار آگاه‌گرانه در بین کارگران و مزد و حقوق بگیران شدند و در این‌میان نیز فرصت طلبانی با انگیزه‌های پیش گفته تمایلات موجود در بین کارگران را به‌سود ایده‌آل‌های خود برانگیختند. چه بسیار کارگرانی که در پی آب به‌سراب جریانات به‌غایت انحرافی و فریبکار افتادند. از تشکل‌های قانونی زرد گرفته تا تشکل‌های به‌ظاهر سرخ اما به‌شدت آلوده به امیال بورژوایی. در واقع عامل اصلی بروز چنین گرایشاتی، شرایط خفقان در محیط‌های کار و تولید و ستم‌های ناشی از آن بر کارگران است. بهمین دلیل در اعتراضات کارگری به‌جای ایجاد سازمان‌های کارگری به‌انتخاب خود کارگران؛ شبه نهادهایی در قالب شوراهای سازمانده اعتراضات، اعلام‌ وجود می‌کنند که کارگران هیچ شناختی از موجودیت و فعالیت فیزیکی آنان ندارند و تنها شعارهای این حامیان ناشناخته است که در درون طبقه راه پیدا می‌کند و اگر هم افرادی از این شبه نهادها رونمایی می‌شود تنها برای چهره‌سازی است و نه به‌قصد میانجی برای ایجاد تشکل واقعی کارگری. جریانات اصلی بروز این جعل، چهره‌های شناخته شده را برای حفظ و به کارگیری در موقعیت‌های بهتر و دیگری به‌حاشیه امن و خروج از کشور می‌کشانند و چنین می‌شود که امثال کیخسروی‌ها لیدر و سخنگوی کارگری ایران اینترنشنال می‌شوند و پس از یکدوره معرفی رسانه‌ای به‌مقام «رئیس کنفدراسیون کار ایران» ارتقاء موقعیت می‌یابند. اندیشه و نوع ارزیابی سیاسی کیخسروی در جنبش اعتراضی "زن ، زندگی ، آزادی" در مصاحبه با «اتحادیه آزاد کارگران ایران » و همچنین در مصاحبه‌ها با تلویزیون اینترنشنال نشان می‌دهد که وی فاقد درک درست از جنبش کارگری است و اساسا به‌جنبش کارگری نگاهی بسیار سیاست زده و ابزاری دارد. طی نوشتاری دوقسمتی از مصاحبه او با « اتحادیه آزاد » در مقاله‌ای با عنوان کلید جستجو برای گمراهی زدایی در خیزش اخیر مردمی! (1) دیدگاه او را به‌شکل کاملا آشکاری غیر کارگری می‌بینیم . کیخسروی فاقد درک درستی از مبارزات کارگران و رابطه آن با خیزش‌های مردمی است . تنها و تنها به‌براندازی می‌اندیشد و آنچه برای او مهم نیست آینده طبقه کارگران ایران است. همین جا خوانندگان این نوشتار را به‌خواندن آن نقد دعوت می‌کنم .

چرا «کنفدراسیون کار ایران» جعلی است ؟

در طی سالهای اخیر بنا به‌مناسبات مختلفی به‌موضوع سازمان‌های جعلی پرداخته‌ام . مقالاتی در باره تشکل‌های کارگری و نسخه‌های بورژوایی و خرده بورژوایی (در سه بخش) همچنین مقاله جعل و دروغ به‌طبقه کارگر و جامعه ایران آسیب جبران ناپذیر می‌زند ! و مقاله سازمان‌های جعلی از عوامل موثر در گمراهی و بی‌سازمانی کارگران از جمله مقالاتی است که اتفاقا با موضوع این بحث ارتباط بسیار نزدیکی دارد. در اینجا قصد بازنگاری دلایل نظری اثبات جعلی بودن این نهاد جعلی نو پا نیست. چرا که این به‌اصطلاح «کنفدراسیون » به‌اندازه کافی دلایل جعلی بودن خود را جیغ می‌زند که برای آن ادله و منطق نظری نیاز نیست. کافیست مصاحبه‌های کیخسروی و اساسنامه مصوب را بخوانید تا روشن شود که این تشکل جعلی و در خدمت اهداف غیر و حتی ضد‌ کارگری است .

پبش از آن یاد آور می‌شوم که کیخسروی و بر پادارندگان این‌ نهاد جعلی کوشش بسیاری دارند تا با خرید زمان این موجود جعلی را قابل پذیرش بخش‌هایی از کارگران و معلمان ایران نشان دهند و برای همین هم در مقابل هر نقدی بلافاصله موضوع مورد نقد را از بین می‌برند . برای اثبات این مدعا کافیست به‌اساسنامه مصّوب در اولین انتشار آن نگاه کنید.

در بند ششم و هفتم ماده نهم در باره خاتمه عضویت نهادها اولین نسخه انتشار یافته پس از تصویب در باره سلب عضویت و به‌اصطلاح پایان یافتن عضویت تشکل‌های عضو چنین آمده است :

۶ تشکل‌هایی که عضویت آنها در کنفدراسیون پایان یافته است، ملزم به‌حفظ اطلاعات درونی کنفدراسیون هستند.

۷ نقض بند ۶ طبق قوانین DSGVO آلمان پیگرد قانونی دارد

فعالان کارگری خارج از ایران که این نهاد جعلی را افشا کردند در باره این بند به‌طنز اما به‌درستی چنین نوشته‌اند : خلاصه اگر کسی اسرار درون کنفدراسیون حضرات را افشا کند و بیرون بدهد ، سر و کارش با داروغه‌های اتحادیه اروپاست و توضیح می‌دهند که DSGVO مقررات عمومی اداره حفاظت از داده‌ها است.

بند ۷ بلافاصله از این اساسنامه پاک می‌شود . اینکه این بند از اساسنامه پاک شود اگر طی همان مراحل که اساسنامه در مجمع عمومی مصّوب شده است انجام گیرد البته که اشکالی ندارد اما از آنجا که آقای کیخسروی و دوستان دیگرش اساسا در تشکیل این «کنفدراسیون »هم فعال مایشاء بوده‌اند پس ضرورتی به انجام روش‌ها و راه‌های دموکراتیک نمی‌بینند و خودکار اساسنامه را تغییر خواهند داد و این نکته از آن جهت قابل توجه است که هیچ بعید نیست موسسان اولیه و مدیران کنونی چنین نهاد جعلی به‌یکباره بسیاری از آنچه را مدعی شده‌اند پس گیرند و برای آنکه به‌ماموریت فریبکارانه خود ادامه دهند به‌اصطلاح رد گم کنند. ادامه دارد

***

«چپ» و راست از یک قماشند

پیش به سوی اتحادیه‌های کارگری ملی، مستقل، صنفی، توده‌ای، سراسری، عمومی، برای طبقه کارگر ایران

درافشای یک تشکیلات جعلی کارگری هوادارامپریالیسم

 

اخیرا سازمانی در خارج به معرفی خود پرداخته که از نام کار و کارگر برای نیات شوم خود سوءاستفاده می‌کند. چتر حمایتی امپریالیستی که بر بالای سر این تشکل گرفته شده است، چتر حمایتی امپریالیسم آلمان با موافت دولت آلمان است که فدراسیون اتحادیه کارگران آلمان «د.گ.ب.» (DGB) به عنوان بازیگرِ پیش‌صحنه به عنوان دلسوزان طبقه کارگر ایران برای حمایت از آنها خود را به جلو انداخته است. این فدراسیون اتحادیه کارگری آلمان با امکانات عظیمی که در اختیار دارد، چه از نظر تبلیغاتی، مالی، تدارکاتی، نفوذ سیاسی در داخل آلمان و جهانی، اهرم مهمی در زایمان و  بقاء این موجود تازه از راه رسیده ایفاء خواهد کرد. یعنی بود و نبود این اتحادیه تقلبی ایرانی به مراحم امپریالیسم آلمان وابسته است. دست کثیف دیگری که شما در تمام زد و بندهای امپریالیستی و صهیونیستی برای نابودی ایران  در آن پیدا می‌کنید، حزب صهیونیستی کارگری منصور حکمت یعنی حزب کمونیست کارگری می‌باشد که چند دهه است با امپریالیسم آلمان و محافل صهیونیستی همکاری تنگاتنگ دارد و در تمام خرابکاری‌های ضد مصالح ایران و جنبش کارگری و ملی ایران در کنار امپریالیسم آلمان قرار داشته است. آخرین نمونه آن اردوکشی ناتو در برلن با هزینه 12 میلیون یوروئی سازمان‌های امنیتی بود تا غائله «زن، زندگی، آزادی» را به منزله اهرمی برای مداخله در امور داخلی ایران و سوریه‌ای کردن سرزمین ما مورد استفاده قرار دهد و مشوق تجزیه‌طلبی و نزدیکی به صهیونیسم و نازی‌های اوکرائینی در میان ایرانیان خودتحقیر باشد. ستون‌های این خیانت ملی فرقه رجوی، سلطنت‌طلبان، تجزیه‌طلبان کرد، بلوچ، عرب و آذری بودند که در خدمت سیاست خارجی آلمان به رهبری خانم بئربوک وزیر امور خارجه «ارزشی» آلمان رقاصی می‌کردند. چپ ضدکمونیست نیز آرایشگر آنها بود. پس نزدیکی امپریالیسم آلمان با اپوزیسیون خودفروخته و مزدور ایران تازگی ندارد. حمایت «کارگری» کنونی آلمان از اپوزیسیون مزدور از هفته قبل نیست از مدت‌های مدید بوده و مکمل همان غائله «زن، زندگی آزادی»ست که پس از ناکامی و شکست، اکنون در پرده دوم اجرا می‌شود.

این دسیسه برای نخستین بار نیست که اتفاق می‌افتد. البته این که بورژوازی و محافل ارتجاعی از حسن نیت کارگران، از حرمان و آلام آنها مایه بگذارند تا برای خویش سرمایه‌گذاری کرده و خود را هوادار کارگران و زحمتکشان جلوه دهند امر نادری نیست. در تمام ممالک جهان حاکمیت در قدرت چه برای جلب اکثریت جامعه و چه برای فریب کارگران و زحمتکشان از این ابزار استفاده می‌کند و از این جنبه فرقی میان حاکمیت فرانسه و ایران نیست. حاکمیت آلمان همانقدر در فریب کارگران شیادی به خرج می‌دهد که حاکمیت ایران، تنها فرق در موذیگری «دموکراتیک» آلمان و تجربه عینی بورژوازی این کشور در سرکوب جنبش کارگری با گذار از شیوه‌های متنوع مانورهای مسالمت‌آمیز، تبلیغ صلح خانگی، ترور فعالان سیاسی و کارگری، به راه انداختن بلندگوهای تبلیغاتی برای شستشوی مغزی، هدایت رسانه‌های گروهی می‌باشد تا چنانچه این پیش‌درآمد با شکست روبرو شده و نتیجه‌بخش نبود شیوه سرکوب آشکار و قتل‌عام طبقه کارگر آغاز گردد. کدام حاکمیت غیرپرولتری را می‌شناسید که در تاریخ چنین روشی را اتخاذ نکرده باشد. ابزار «صلح»، «حقوق بشر»، «دموکراسی»، «آزادی»، «مخالفت با اعدام» و... متناسب با وضعیت سیاسی و تشدید مبارزه طبقاتی مورد استفاده قرار می‌گیرند و وقتی کار به بن‌بست بکشد که این ابزار دیگر کارآئی نداشته باشند، دستان خود را رو می‌کنند و نقاب از چهره‌ها برمی‌دارند. بهترین نمونه همین قتل‌عام و نسل کشی در نوار غزه است که همه هواداران «مسالمت»، «صلح خانگی»، «دموکراسی»، «حقوق بشر»، «آزادی» و مخالفت با «مجازات اعدام» را در یک صف جبهه متحد قرار داده است تا تنها برای یک ارزش مورد توافقشان متحدا عمل کنند: غارت خلق‌های جهان، تقویت استعمار و اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی برای تشدید استثمار طبقه کارگر. در ایران که تمام آن ابزارهای اقتصادی، رسانه‌ای، کارشناسان کاردان و با تجربه راهبردی، رفاه نسبی، دموکراسی طبقاتی بورژوائی وجود ندارد، کار از همان بدو امر به سرکوب آشکار و امنیتی کردن محیط کار منجر می‌شود.

این توجه ناگهانی به طبقه کارگر ایران از جانب ارتجاع جهانی، دال بر آن است که طبقه کارگر نیروی قدرتمند و قابل اتکائی بوده و هیچ تحول بنیادی در جامعه ایران نمی‌تواند بدون حضور و فعالیت موثر زحمتکشان در کشور و در جهان صورت گیرد. دشمنان طبقه کارگر و حامیان نظم کنونی نیز این را حس کرده‌اند و بر روی کارگران و رهبران آنها سرمایه‌گذاری می‌نمایند تا بتوانند مثلا در جریان غائله‌های ضدانقلابی نظیر غائله «زن، زندگی، آزادی» از وجود طبقه کارگر نیز استفاده کنند. اغتشاشات سال 1401 نشان داد که علیرغم دسیسه‌چینی چپ ضدکمونیست برای به انحراف کشاندن جنبش کارگری تا آن را به اهرمی برای فشار در ایران در خدمت کنفرانس امنیتی مونیخ و پارلمان اشتراسبورگ و مرکز اتحادیه اروپا در بروکسل ... بدل کند و در این میدانِ فعالیت ضدانقلابی «منشورحداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی در ایران» منتشر کرد، طبقه کارگر با بی‌تفاوتی به این حرکت ارتجاعی، خرابکارانه و تروریستی برخورد نمود و این حرکت حتی بدون آن که رژیم ایران همه قوای خویش را برای سرکوب آن بسیج کند در خود فروپاشید و رهبران هشتگانه‌اش بی‌آبروتر از پیش دست به دامن «کنفرانس امنیتی مونیخ» شدند، در آنجا نمایشات اعتراضی گذاردند، تجزیه‌طلبان ضدانقلابی در کنار تروریست‌های فرقه رجوی و سلطنت‌طلبان پهلوی‌چی جولان دادند و چپ ضدکمونیست وظیفه آرایش آنها را در گوشه و کنار با حضور ناچیز و ذره‌ای خویش به عهده گرفت و تا به امروز هم به همین ننگ اشتغال دارد.

امپریالیسم مکار آلمان متکی بر قرن‌ها تجربه استعماری، سرکوبگرانه و امپریالیستی درک کرد که فقط با تکیه بر مشتی نوجوان بی‌تجربه‌ی غربزده، خودتحقیر، ایران‌ستیز و تهی‌مغز که قربانی تبلیغات «سعودی انترنشنال» و نظایر آنها شده‌اند شاهد پیروزی را درآغوش نمی‌کشد. بدون مشارکت بدنه عظیم کارگری ایران در عرصه نبرد اجتماعی، هیچ اعتراضی قادر نیست خراشی نیز به بدنه حاکمیت ایران وارد کند. امپریالیسم آلمان کشور ایران را که در همکاری با روسیه قرار داشته و در جنگ اوکراین حامی مهمی برای امپریالیسم روسیه به حساب می‌آمد و می‌آید، به علت نقش نظامی، ارتباطات زمینی و هوائیِ تحریم شکن، اطلاعاتی و نفوذ مهم وی در خاورمیانه و آفریقا از دشمنان استراتژیک خود دانسته و از جریان‌های خودفروخته اپوزیسیون ایرانی برای اعتراضات نمایشی و جاسوسی و خرابکاری و تربیت تروریستی بر ضد ایران تحت همان الگوهای مشهور «حقوق بشر»، «مخالفت با اعدام»، «تساوی فمینیستی حقوق زن و مرد»... فعالیت می‌نماید و از نهادهای دست‌پخت ایرانی خویش استفاده می‌نمایند. آلمان به محل تاخت و تاز فرقه رجوی تروریست و حزب صهیونیستی کمونیست کارگری در همه سایه روشن‌های آن بدل شده است. دخالت در امور کارگری ایران برای دسیسه‌چینی آینده در ایران را باید از این منظر مورد ارزیابی قرار داد.

پس می‌بینیم مبارزه برای فریب طبقه کارگر امر جدیدی نیست و بعد از شکست اغتشاشات «زن، زندگی، آزادی» در کنفرانس امنیتی مونیخ «بزرگان قوم» درک کردند که بی‌مایه فطیر است و باید تلاش کنند با ایجاد سازمان‌های تقلبی کارگری در خارج و در داخل کشور، با یاری بلندگوهای بیگانه و دست و دلبازی مالی و تبلیغات عوامفریبانه و تکیه به کمبودهای زندگی طبقه کارگر، هدایت نارضائی برحق و مبارزه مطالباتی آنها را در دست گرفته و از آنها برای منویات شوم خویش به عنوان ابزاری تبلیغاتی و عملی برای براندازی بدون دورنمای رژیم حاکم استفاده کنند. این امکان در غیاب حزب قدرتمند کارگری منتفی نیست.

علم کردن «کنفدراسیون کار ایران» ابتداء در خارج از کشور که حتما با تدارک قبلی و استفاده از تجارب نظری افرادی نظیر اسانلوها، یاران فکری منصور حکمت و عمال آنها پدید آمده در همین خدمت است.

متاسفانه در شرایطی که در درون ایران از ایجاد سندیکاهای آزاد و مستقل کارگری دریغ می‌کنند و مانع می‌شوند تا کارگران در سازمان‌های مطالباتی خویش برای چانه‌زنی و بهبود شرایط زندگی خویش به عنوان یک طرف اختلافات گردآیند و تلاش کنند تا به حقوق حقه خویش دست یابند، زمینه این نوع تحرکات و تحریکات همیشه فراهم است و در آینده نیز فراهم خواهد بود. راه مبارزه با سازمان‌سازی‌های امپریالیستی و خرابکارانه که به ابداع اتحادیه‌های کارگری مجازی مشغولند و یا شوراهای انقلابی کارگری را به جای اتحادیه‌های مستقل کارگری گذارده و مانع می‌شوند که میلیون‌ها کارگر و حتی کارگران متدین و مذهبی در درون اتحادیه‌های مستقل کارگری که حزب سیاسی نیستند، و هدفشان کسب قدرت سیاسی نمی‌باشد، برای تحقق مطالبات انسانی خود گردآیند و به موقع بسیج شوند، تنها مبارزه همه جانبه، متحد، برای تاسیس اتحادیه‌های کارگری مستقل غیرحزبی در ایران می‌باشد که وظیفه‌مند خواهند بود برای جلب اکثریت طبقه کارگر ایران، برای تحقق حداقل حقوق قانونی آنان مبارزه کنند. در مملکتی که دولت سرمایه‌داری اسلامی رسما قانون اساسی کشور را در مورد حقوق کارگران به زیر پا می‌اندازد و دستآوردهای طبقه کارگر ایران را در انقلابی 1357 ناشی از نفوذ کمونیست‌ها جلوه می‌دهد که باید عودت داده شوند، و برای اقداماتش به هیچکس پاسخگو نیست، در چنین کشوری درجه اهمیت یک اتحادیه مستقل کارگری ملی، عمومی، توده‌ای، غیرحزبی، غیرقومیتی و... چند برابر افزایش می‌یابد. خرابکارانی که به نقاب انقلابی در پی آن هستند که اتحادیه‌های کارگری را به شوراهای انقلابی بدل کنند، طبقه کارگر را به انزوا کشانده، از قدرت کمّی آنها کاسته، و با شکست سیاست‌های خرابکارانه خویش که با توهم «براندازی» و «انقلابی» صورت می‌گیرد، عملا روحیه شکست را به طبقه کارگر منتقل می‌نمایند. چپروی خرابکارانه در تاسیس اتحادیه‌های کارگری ملی، عمومی، مستقل، توده‌ای، غیرحزبی آن روی سکه «کنفدراسیون جهانی کار» است، زیرا هر دوی این نیروها در پی سوءاستفاده از نیروی طبقه کارگر نه در خدمت آگاهی بخشیدن به آنها، نه در خدمت تربیت تشکیلاتی، آنها نه در خدمت شناختشان نسبت به نیروی لایزال خودشان بلکه در خدمت مصالح سیاسی گروهی این جریان‌های فاسد و منحرف است تا کشکول گدائی خویش را برای تبلیغات و جمع‌آوری کمک مالی به دست بگیرند و از گروه‌ها و جریان‌های کارگری منحرف در اغتشاشاتی نظیر «زن، زندگی، آزادی» و سیاست سوریه‌ای کردن ایران یاری گرفته تا هیزم شعله‌ور «کارگری» در این تنورها بگذاردند و منشورهای ارتجاعی و صهیونیستی در خدمت امپریالیسم منتشر کنند. این جناح‌ها هر دو از یک قماشند و باید مانع شد که این مرز روشن میان حامیان اتحادیه‌های ملی، سراسری، عمومی، توده‌ای، مستقل، غیرحزبی کارگری با ماهیت ایرانی، ضدامپریالیستی، دموکراتیک، علنی و ضدصهیونیستی که محصول انقلاب 1357 ایران هستند با صف مزدوران بیگانه که قصد دارند با نفوذ در میان طبقه کارگر از آنها برای مقاصد و نیات شوم سیاسی بیگانگان استفاده نمایند جدا کرد. این قماش مخالف تاسیس اتحادیه‌های کارگری صنفی و قدرتمند می‌باشند. برای آنها وجود یک گروه برانداز شورائی که گویا  ناجی طبقه کارگر است کافی است. چنین تفکرات و گروه‌هائی با این مغزهای محدود و شعورهای ناچیز و بی‌اعتمادی به قدرت عظیم توده کارگران فقط نقش مخرب در جنبش کارگری بازی می‌کنند که باید آنها را افشاء و منزوی کرد. این مطلع و فعال کارگری چه خوب نوشته:

«... طبقه کارگر ایران همواره دستخوش انواع جعل و دروغپردازی و شبیه‌سازی‌‍‌هایی در عرصه تشکیلات بوده است. این ویژگی و استعداد جعل در جنبش کارگری معلول شرایط سرکوب و دیکتاتوری است. آنجا که هرگونه فعالیت آزاد و مستقل از کارگران برای ایجاد نهادهای صنفی- طبقاتی از بین برود و انواع ممنوعیت‌های قانونی و فراقانونی مانع ایجاد و گسترش فعالیت‌های کارگران در سازمان‌های صنفی- طبقاتی گردد، زمینه و بستر رشد فریبکاری و فرصت‌طلبی با انواع انگیزه‌های شخصی و سیاسی و اقتصادی فراهم می‌گردد و از آنجا که عوامل دولتیِ حافظ سرمایه‌ از وجود هر نهاد دروغین استقبال می‌کنند تا به آنجا که دایرکنندگان و جاعلین چنین نهادهایی در پراکندگی کارگران موثر افتد مزاحمتی برای آنان ندارند.»

در شرایط کنونی کشور ما، امپریالیسم به «آلکسی ناوالنی‌های کارگری»، مانکن‌های مو بلوند فمینیست، زنان عریان و از هر قید و بند آزاد ایرانی، برای رهبری غائله‌های آتی نظیر «زن، زندگی، آزادی» تحت رهبری امپریالیسم آلمان خانم «بئربوک» وزیر امور خارجه و بانی سیاست خارجی «ارزشی» آلمان و سازمان کارگری نفوذی «د.گ.ب.» نیاز دارد و این نوع جوجه‌ها را لای پوست پیاز برای بزنگاه خوابانده است.

تا زمانی که کارگران ایران اتحادیه‌های کارگری، مستقل، ملی، عمومی، صنفی خویش را نداشته باشند که در عرصه اقتصادی، بهبود معیشت و امنیت شغلی خویش برای مطالبات دموکراتیک خود مبارزه کرده، بر سر خواسته‌های خود چانه‌زنی نمایند و به عنوان یک طبقه سیاسی- اقتصادی به رسمیت شناخته شوند و همواره مرجع تماس بوده و از مقامات رسمی جمهوری اسلامی پاسخ بطلبند، خطر انحراف و خرابکاری در جنبش کارگری چه از جانب نفوذی‌های حزب کمونیست صهیونیستی کارگری، «کنفدراسیون کار ایران»، گروه‌‌های «شورائی» که جای حزب را با اتحادیه عوض کرده‌اند و عملا در مبارزه طبقه کارگر تخریب می‌نمایند، وجود دارد. دولت ایران با سیاست کارگری خویش آب به آسیاب این مجموعه می‌ریزد.

نقل از توفان شماره 289 ارگان مرکزی حزب کارایران

***

سوئد در نسل کشی فلسطین شریک است
مصاحبه با خبرنگار ونویسنده سرشناس سوئد
 

کیسا اکیس اکمن خبرنگار و نویسنده مشهور و سرشناس چپ سوئدی است.وی اکنون به‌عنوان سردبیر مجله" پارابل" که یک نشریه مستقل و چپ ضد سرمایه‌داری و ضد امپریالیستی است فعالیت می‌کند و در چندین روزنامه معتبر سوئدی نیز قلم می‌زند. کیسا اکمن چندین کتاب تا کنون نوشته است که از معروفترین آنها، کتاب "جامعه طبقاتی و افزایش شکاف طبقاتی است".وی در این کتاب از حوادث مرگبار کارگران که در رسانه‌های رسمی مورد توجه قرار نمی‌گیرند، سخن گفته و نظام سرمایه‌داری را شدیدا به چالش می‌گیرد.وی با بیان اینکه سرمایه‌داری مدام در سودای سود است می‌گوید:

"سرمایه‌داری در سه عرصه به‌حقوق کارگران یورش می‌برد.

"یکم با خصوصی‌سازی و ورود به بخش رفاه،دومً با مشارکت در فعالیت‌های بانکی و سفته‌بازی به‌میزان فزاینده و سوم با کاهش دستمزدها و/یا انتقال سرمایه به کشورهایی با نیروی کار ارزان."

کیسا اکمن در یکی از برنامه تلویزیونی تحت نام"جهان ایده" سیستم سرمایه‌داری را  شدیدا مورد انتقاد قرار داد و صریحا ماهیت تولید هرج و مرج‌طلبانه و آنارشیستی آن را به زیر سئوال برد. او همچنین در صحبت از ربات‌سازی به‌نظریه پردازانی مانند پل میسون که معتقدند ربات‌سازی مشاغل را تصاحب می‌کند و نرم افزار محصولی است که خودش را می‌سازد اعتراض کرده و پرده از استثمار نامرئی اتوماتیسیون برداشته است.

کیسا اکمن یکی از شخصیت‌های برجسته حامی خلق فلسطین نیز می‌باشد که در بسیاری از تظاهرات‌های ضد صهیونیستی شرکت کرده و سخنرانی‌های درخشانی در همبستگی با جنبش مقاومت فلسطین و در محکومیت نسل‌کشی در غزه ایراد نمود.

کیسا اکمن در تابستان 2015، یکی از سرنشینان کشتی‌ صلح  "شیپ تو غزه" برای ایجاد افکار عمومی جهانی علیه شکستن تحریم و محاصره غزه توسط رژیم صهیونیستی و اشغالگر اسرائیل بود.وی به‌همراه 17 نفر دیگر توسط ارتش متجاوز اسرائیل دستگیر گردید و یک هفته در زندان گیون در رمله مورد بازجویی شدید قرار گرفت. او معتقد است که اسرائیل به‌عنوان یک کشور «بر اساس اشغال، آوارگی مردم و آپارتاید ساخته شده است» و این باید همواره مورد انتقاد قرار گیرد و مبنای بحث علل بحران فلسطین باشد.

هئیت تحریه توفان الکترونیکی مصاحبه کوتاهی با کیسا اکیس اکمن در مورد فلسطین داشته که در زیر ملاحظه می‌فرمائید.

پرسش: ابتدا از شما تقاضا می‌کنیم به اختصار خود را برای خوانندگان نشریه ما « توفان الکترونیکی» معرفی کنید.
 
پاسخ: من کیسا اکیس اکمن هستم خبرنگار، نویسنده و موسس مجله پارابول Parabol.من چهار کتاب در باره حقوق زنان، سرمایه‌داری و بحران یورو در یونان نوشته‌ام . من همچنین گاهی برای بخش فرهنگی و پر تیراژ روزنامه افتون بلادت Aftonbladet Kultur و"دالا دموکراتن"  Dalademokraten و روزنامه نروژی مبارزه طبقاتی  Klassekampen می‌نویسم. من در سطح بین‌المللی با هدف جلوگیری از قاچاق زنان، به‌عنوان مثال فحشا و رحم اجاره‌ای سخنرانی می‌کنم.
 
پرسش :در سال 2015 شما برای همبستگی با مردم غزه با کشتی صلح ،"شیپ تو غزه" به آن دیار سفر کردید و توسط ارتش اسرائیل دستگیر شدید. هدف از این سفر و اتفاقاتی که درحین دستگیری برای شما افتاد را برایمان به اختصار شرح دهید
پاسخ:ایده کشتی صلح به‌غزه به منظور شکستن محاصره غزه است و بنابر این هر ساله قایق‌هایی وجود دارند که در بنادر مختلف اروپا در مسیر خود در غزه توقف می‌کنند. در هر بندری تظاهرات و جلساتی برای جلب توجه به اشغال فلسطین توسط اسرائیل برگزار می‌شود. در قایق‌ها دارو، ویلچرها (صندلی‌های مختص آسیب دیدگان جسمی و سایر موارد مورد نیاز غزه وجود دارد.زیرا محاصره اسرائیل اجازه واردات یا صادرات چیزی را نمی‌دهد. ایده این است که فعالان و نویسندگان و سیاستمداران با قایق‌ها به جهان خارج نشان دهند که محاصره غیرقانونی چگونه فلسطین را ویران می‌کند. این یک ضربه تبلیغاتی عظیم علیه اسرائیل است و بنابر این آنها سرمایه‌گذاری زیادی برای توقف قایق‌ها می‌کنند.
در پاسخ به پرسش شما که چه بر سر ما آمد، باید عنوان کنم آنها ما را در آب‌های بین‌المللی اسیر کردند، از تازر و گلوله استفاده کردند، دوازده ساعت ما را تحت بازجویی قرار دادند، سپس یک هفته ما را در زندان انداختند و بعد ما را اخراج کردند.
 
پرسش :شنیدیم در سوئد تظاهرات زیادی علیه رژیم صهیونیستی پس از 7 اکتبر برپا شده و تظاهرات همچنان و هر هفته بصورت گسترده‌ای ادامه دارد. همبستگی با مردم فلسطین در سوئد را چگونه می‌‌بینید؟آیا حزبی در پارلمان وجود دارد که از مردم فلسطین حمایت کند؟
پاسخ :با آشکار شدن جنایات جنگی اسرائیل، همبستگی مردم سوئد نیز بسیار وسیع و همواره در حال افزایش است. متأسفانه ما قدرتی در کنار خود نداریم زیرا سوئد به ناتو پیوسته و خود را در حوزه منافع آمریکا قرار داده است. امروز تفاوت بزرگی با سال 2003 است که احزاب سیاسی، روزنامه‌ها و اتحادیه‌های کارگری مخالف جنگ در عراق بودند و به‌تظاهرات پیوستند.
 
پرسش:آیا فکر می‌کنید اعتراضاتی که تا کنون در راستای همبستگی با مردم فلسطین انجام شده کافی است یا باید اقدامات جدید و رادیکال اتخاذ شود و آن را توسعه داد؟ 
 
پاسخ:تظاهرات خوب است، اما ما باید قدم بعدی را برداریم و به شرکت‌ها و مقامات سوئدی که با شرکت‌های اسرائیلی همکاری می‌کنند اشاره کنیم. 34 درصد اقتصاد اسرائیل را تجارت خارجی تشکیل می‌دهد و نسبت به‌تحریم فوق‌العاده حساس است. به‌همین دلیل بسیار مهم است که تجارت با شرکت‌های اسرائیلی غیر اخلاقی و تابو تلقی شود. سوئد سلاح‌های زیادی از اسرائیل می‌خرد و در نسل‌کشی شریک است.
ازاینکه مصاحبه با ما را پذیرفتید بسیار سپاسگزاریم
کیسا اکمن: منهم از شما تشکر می‌کنم
 

***

یکی از دستاوردهای مهم "طوفان الاقصی"

مقاله‌ای که از نطر خوانندگان گرامی می‌گذردبخش دوم سخنرانی دکتر آزاده ثبوت در رابطه با همبستگی مردم ایرلند با فلسطین در کلاب‌هاوس است که محمد جواد محمد حسینی زحمت تنظیم آن را بعهده گرفته است.هئیت تحریر یه توفان الکترونیکی بخاطر طرح نکات صحیح و آموزنده در این مقاله آن را مجددا اصلاح و تنظیم و در دوبخش انتشار می‌دهد. به این امید که برای خوانندگان عزیز مفید افتد.اینک به بخش دوم و پایانی توجه فرمائید!

هئیت تحریریه

بخش دوم

اما چرا در سالی که دولت اسرائیل تشکیل شد آنچنان مقاومتی از سوی فلسطینی‌ها صورت نگرفت؟

 

در اواسط دهه ۳۰ شورشی قابل توجه رخ می‌دهد، عزالدین قسام، عالم مسلمان سوری الاصل که بعد از شورش ناموفق علیه حکومت فرانسه در سوریه، به فلسطین می‌گریزد، یک جنبش ضد امپریالیستی را در فلسطین ایجاد کرد. او تا سال ۱۹۳۵ به آموزش نظامی هوادارانش مشغول بود. در اواخر نوامبر به حیفا می‌رود تا دهقانان را به‌شورش تشویق کند، اما قبل از اینکه بتواند این کار را انجام دهد، انگلیسی‌ها او را به‌قتل رساندند. شهادت او جرقه‌ای برای شکل‌گیری شورش‌های بعدی می‌شود. بزرگترین و طولانی‌ترین شورش فلسطینی‌ها علیه حکومت بریتانیا در سال ۱۹۳۶ اتفاق می‌افتد.

مقامات بریتانیا از روند سراسری بودن این اعتراضات نگران شدند. ۲۰ هزار سرباز را برای سرکوب وارد فلسطین کردند. اما فلسطینی‌ها شیوه‌هایی خلاقانه برای مقاومت ابداع کردند. با تشکیل یک کمیته عالی، انتقال زمین به مهاجرین صهیونیست را متوقف کردند. بعد از شش ماه، اعتصابات سراسری در فلسطین براه افتاد. این اعتصابات با نافرمانی مدنی همراه شد و در مواردی به شهرک نشینان صهیونیست حمله صورت گرفت.

خانم دکتر ثبوت می‌گوید: زنان نیز در این مبارزه نقش داشتند و برخی از آن‌ها در مرز لبنان دستگیر شدند و به‌زندان افتادند زیرا برای مبارزان فلسطین اسلحه قاچاق می‌کردند. در‌ واقع مهمترین نقش را در این دوران، زنان دهقان فلسطینی داشتند، زیرا هم در مبارزه مسلحانه شرکت داشتند و هم برای چریک‌های فلسطینی غذا تهیه می‌کردند و هم در انتشار اطلاعات و هشدارها مبنی بر نفوذ انگلیسی‌ها در روستاهای فلسطین نقش داشتند. در فاصله ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ که این شورش جریان داشت، حدود ۶ هزار فلسطینی کشته و ۶ هزار نفر نیز بازداشت شدند. دو هزار خانه ویران شد و به این ترتیب فلسطینی‌ها شکست بزرگی متحمل شدند. رهبرانشان نیز کشته و یا تبعید شدند. پس از این شورش بزرگ، سرکوب ادامه پیدا کرد.بیش از ۱۰ درصد از جمعیت مرد بالغ فلسطینی زخمی و زندانی و یا تبعید شدند. و به‌تدریج بر جمعیت یهودیان مهاجر افزوده گشت. توجه به این نکته حائز اهمیت است، زیرا تصور می‌شود همزمان با تاسیس اسرائیل، یهودی‌ها وارد فلسطین شدند، حال آنکه این روند کاملاً تدریجی بود و پیش از تاسیس دولت اسرائیل بنا بر گزارش‌های «ایلان پایه» مورخ برجسته یهودی و «رشید الخالدی» و سایر مورخان برجسته بیش از ۳۰۰ روستا و شهر فلسطین تا پس از تاسیس اسرائیل ویران و ساکنانش اخراج شده بودند، به‌دیگر سخن یک نسل‌کشی و پاکسازی قومی. (تکیه از ماست(

در سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ این روند به اوج خود می‌رسد. در این سالها شبه نظامیان صهیونیست برای تخلیه روستاها دست به‌تجاوز دسته‌جمعی زدند. در روایت‌های روستائیان «دیر یاسین» یا «طنطوره» می‌بینیم که روستائیان تهدید می‌شوند که در صورت مقاومت مردان کشته شده و به زنان تجاوز می‌شود. یک جو وحشت و ارعاب به‌وجود می‌آید که باعث می‌شود بسیاری از روستائیان زمین‌های خود را ترک کنند و در فاصله این دو سال بخش زیادی از روستا‌های فلسطینی خالی از سکنه شود. تقریباً ۵۰۰ روستا در این فاصله از نقشه حذف می‌شوند. (تکیه از ماست(

این اخراج‌ها برای بوجود آمدن یک استعمار مستعمره نشین  بود. یعنی مردمی از خانه‌ها و سرزمین مادریشان اخراج می‌شوند تا یک دولت-ملت جدید شکل بگیرد و بعد آن گروه مهاجر گروهی باشند که حق تعیین سرنوشت و شکل‌گیری دولت دارند. (تکیه از ماست) و این روند با بی‌رحمی و شقاوت کم‌نظیر هنوز هم ادامه دارد. در سال ۱۹۴۷ بریتانیا طرح تقسیم فلسطین را به‌سازمان ملل ارائه می‌دهد. طبق این طرح ۵۵ درصد از کل کشور از جمله بهترین زمین‌های کشاورزی به‌جمعیت یهودی مهاجر اختصاص داده می‌شود و ۴۵ درصد به‌مردم بومی فلسطین. جالب اینجاست که در آن زمان جمعیت یهودی رقم بسیار کمتری از جمعیت بومیان فلسطینی بود. این طرح توسط مردم فلسطین و مردم کشورهای عربی رد می‌شود.

بن گوریون اولین نخست وزیر اسرائیل خطاب به‌ناهوم گلدمن رئیس اسبق کنگره جهانی یهود گفت: «اگر من یک رهبر عرب بودم، هرگز با اسرائیل به‌توافق نمی‌رسیدم، این طبیعی است. ما کشور آنان را گرفته‌ایم، ما اسرائیلی هستیم، اما دو هزار سال قبل و این برای آنان چه معنا می‌دهد؟ یهودی‌ستیزی هیتلر و نازی‌ها وجود داشته، اما آیا تقصیر آن‌ها بوده است؟ آن‌ها فقط یک چیز را می‌فهمند، ما اینجا آمدیم و کشورشان را دزدیده‌ایم. چرا باید این را بپذیرند؟» (خواننده خوب توجه کند که این نوشته یک صهیونیست جنایتکار است، آنوقت دولتمردان استعمارگر غرب و ایرانیان جیره خوار آن‌ها در این نبرد نابرابر و غیرعادلانه حق را به اسرائیل می‌دهند.- توفان) (تکیه از توفان است(

به‌تأکید دکتر ثبوت، هم قبل و هم بعد از سال ۱۹۴۸ قتل عام‌های متعددی هم داخل سرزمین فلسطین و هم خارج از آن در اردوگاه‌هایی مانند صبرا و شتیلا» اتفاق افتاد. توجه به این قتل عام‌ها از این جهت ضروری است که پی‌ببریم پروژه استعمار ماندگار، پروژه‌ای ناتمام، در ۱۹۴۸ یا ۱۹۶۷ متوقف نشد و هنوز هم ادامه دارد و آنچه در فلسطین رخ می‌دهد جنگ نیست، نسل‌کشی است. درک این موضوع در مواجهه ما با قضیه مهم است

.آپارتاید در اسرائیل

دکتر ثبوت در این بخش به‌جداسازی استراتژیک یا آپارتاید در جغرافیای سرزمین‌های اشغالی فلسطین پرداخت و گفت: اولین بار سازمان‌ملل در سال ۲۰۱۷ و سازمان حقوق‌بشر «بیت سلم» که یک سازمان حقوق‌بشر اسرائیلی است، گفتند که آپارتاید در اسرائیل کاملاً تثبیت شده است و این یک اتفاق راهبردی است. این روش اصلی اسرائیلی‌ها برای کنترل و سرکوب فلسطینی‌هاست تا همبستگی را بین آنها از میان ببرد. دکتر ثبوت محقق ایرانی دانشگاه کوئینز ایرلند، فلسطینی‌های ساکن سرزمین تاریخی فلسطین را به ۴ دسته تقسیم می‌کند: ۱- قریب به دو میلیون فلسطینی شهروند اسرائیلی که ساکن بیت‌المقدس‌اند و مسیحیان هم داخل آن‌ها هستند. این جمعیت در اسرائیل به «عرب اسرائیلی» ملقبند و ساکن غرب اورشلیم می‌باشند. به‌دیگر سخن نژاد پرستان آنها را کاملاً هویت‌زدایی کرده‌اند. ۲- فلسطینی‌های ساکن شرق اورشلیم. ۳- فلسطینی‌های کرانه‌باختری رود اردن که نه‌تابعیت دارند و نه‌دولت، جمعیتشان به ۳ میلیون نفر می‌رسد. ۴- فلسطینی‌های نوار غزه که حدود ۲.۳ میلیون نفرند و در زندانی روباز عملاً اسیرند. این‌ها را از نظر فیزیکی از هم جدا کرده‌اند.

دکتر ثبوت می‌گوید: «امیر هاس» روزنامه‌نگار اسرائیلی که خود یکی از فرزندان بازماندگان هولوکاست است، تحقیقات زیادی در این باره دارد و می‌گوید: «مردم فلسطین مانند مردم غیرسفید آفریقای‌جنوبی به‌گروه‌هایی تقسیم شدند که ارتباط آن‌ها با یکدیگر قطع است و اسرائیل به‌شکل متفاوت با این گروه‌ها رفتار می‌کند. در حالی که یهودیان اسرائیل در کل کشور همچون یک ملت هستند و با برخورداری از تمامی حقوق زندگی می‌کنند

.

ظلم نژادی به‌یهودیان عرب و سیاه پوست در اسرائیل

دکتر ثبوت همچنین به‌یهودیان عرب نیز اشاره و تاکید کرد و گفت: اهمیت سرنوشت یهودیان عرب در این است که ثابت می‌کند که پروژه اسرائیل یک پروژه استعماری است، نه‌یک پروژه مذهبی. بخشی از یهودیان عرب پیش از تاسیس اسرائیل در فلسطین ساکن بودند و بومیان فلسطین هستند.

«اوی شلایم» محقق عرب یهودی عراقی که تاریخ و سرنوشت یهودیان عرب ساکن اسرائیل را بررسی کرده است، می‌گوید: «قربانیان ایجاد اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تنها فلسطینی‌ها نبودند، پروژه صهیونیستی ضربه‌ای هم به‌موقعیت یهودیان در سرزمین عربی وارد کرد و آن‌ها را از هموطنانی پذیرفته شده به‌افرادی مظنون به‌همکاری با دولت جدید یهودی تبدیل کرد.» «اوی شلایم» به‌تجربه خانواده خود اشاره می‌کند که در زمان مهاجرت به اسرائیل، چون پدرش مدتها در عراق بود و نمی‌توانست عبری صحبت کند، به‌خاطر آن پیشینه عربی تحقیر می‌شدند. او اشاره می‌کند که کودکان و خانواده‌های عرب در اسرائیل چطور از سوی اشکنازی‌های یهودیان اروپایی تحقیر می‌شدند. بنابراین در اسرائیل نسبت به‌یهودی شرقی و یهودی غرب هم تبعیض نژادی صورت می‌گیرد.» یک عرب یهودی اسرائیلی دیگر هم گفته است: «هویت شخص من در تقابل به‌گفتمان دوگانه‌ساز اروپا محور عرب و یهودی قرار می‌گیرد. من وقتی خودم را به‌عنوان یک عرب یهودی در اسرائیل معرفی می‌کنم، به من به‌عنوان یک پارادوکس (عرف ستیز) می‌نگرند. در حالی که ما هیچ وقت عرب را در مقابل یهودی نمی‌دیدیم.» در جامعه اسرائیل، آن گروه مسلط قومی، یهودیان اروپایی اشکنازی هستند که تمام مناصب حکومتی اسرائیل را در دست دارند. ما در اسرائیل یهودیان سیاه پوست هم داریم، از کشورهای آفریقایی چون اتیوپی و سومالی. در اردوگاه پناهندگان فجایعی هم مستند شده که در قبال این یهودیان صورت می‌پذیرد. سال گذشته در روزنامه گاردین نوشته بود که به‌زنان اینها موادی تزریق شده بود که اگر مهاجرت اینان پذیرفته شد، نتوانند باردار شوند، تا جمعیت سیاه پوست در اسرائیل زیاد نشود. این کار سالها قبل در مورد زنان اتیوپیایی انجام شده بود.

دکتر ثبوت در مورد مسیحیان فلسطین گفت: تا پیش از تاسیس اسرائیل جمعیت مسیحیان ۱۵ تا ۲۰ درصد جمعیت فلسطین بود، امروز جمعیت مسیحیان فلسطین به ۲ درصد رسیده است. در کتاب «سیاست آزار و اذیت» تألیف «میتری راهب» آمده است: صهیونیسم مسیحی یکی از حامیان اصلی پروژه اسرائیل است و برای صهیونیسم مسیحی، مسلمان و مسیحی فلسطین تفاوتی ندارد، چرا که اساساً یک پروژه استعماری سیاسی است مبتنی بر برتری مرد سفید پوست اروپایی. بیشتر از آنچه یهودیان در کشورهای مختلف در شکل‌گیری اسرائیل نقش داشتند، مسیحیان انجیلی در این زمینه نقش داشتند.

خانم دکتر ثبوت اضافه کرد، مسیحیان انجیلی جمعیت بزرگی از ایالات متحده را تشکیل می‌دهند که از حیث سیاسی گرایش محافظه‌کارانه دارند و حزب جمهوری‌خواه در سیاستمدارانی مانند ترامپ متجلی می‌شوند و حمایت آتشینی در قبال اسرائیل دارند. در حالی که مترقی‌ترین گروه‌های حامی فلسطین در آمریکا یهودی‌های آمریکایی هستند، مسیحیان انجیلی از اسرائیل حمایت همه جانبه می‌کنند.

***

تظاهرات‌های ضد صهیونیستی و ضد اشغالگری و در همبستگی با خلق فلسطین ادامه دارد

هزاران نفر از مردم سوئد در حمایت از فلسطین به خیابان‌ها آمدند تظاهرات‌های ضد صهیونیستی و ضد نسل‌کشی در غزه بویژه پس از بمباران وحشیانه کودکان و مردم گرسنه در صف غذا که منجر به‌جانباختن ١١٢ نفر و مجروح شدن بیش از ٧٠٠ نفر گردید،افزایش یافته و با خشم و شکوه تمام در شهرهای جهان ادامه دارد. در شهرهای بزرگ اسپانیا،فرانسه، ایرلند، المان، ایتالیا، انگلیس، آمریکا، هندوستان، پاکستان، اندونزی، مالزی، نیوزلند و نروژ، سوئد... تظاهرات‌های اعتراضی علیه رژیم جنایتکار اسرائیل و نسل‌کشی در غزه صورت گرفته است رفقای هوادارحزب کارایران (توفان) فعالانه در بسیاری از این تظاهرات‌ها شرکت کردند و با خلق فلسطین ابراز همبستگی نمودند. در سوئد در طی یک ماه اخیر چندین تظاهرات بزرگ در شهرهای استکهلم و مالمو... برگزار شد. روزهای  شنبه 9و 16 و 23 و 30 مارس تظاهرات‌های باشکوهی با شرکت هزاران نفر در استکهلم علیه رژیم صهیونیستی اسرائیل برگزار شد و با مردم فلسطین ابراز همبستگی نمودند.

حاضران در این راهپیمایی در میان دریایی از پرچم‌های فلسطین و با سر دادن شعار «آزادی برای فلسطین»، پس از تجمع در میدان نورا بانتورگت استکهلم، به‌سمت سفارت اسرائیل حرکت کرده و خواستار پایان دادن به‌حملات رژیم صهیونیستی، اعلام آتش‌بس فوری و ورود بلامانع کمک‌های بشردوستانه به‌نوار غزه شدند.

شرکت کنندگان در این راهپیمایی‌ها در حالی که بنرها و پلاکاردهایی با خود حمل می‌کردند که روی آنها پیام‌هایی مانند «کودکان در غزه کشته می‌شوند»، «نسل‌کشی را متوقف کنید» و «زنده‌باد فلسطین» نوشته شده بود، در مقابل پارلمان سوئد در استکهلم تجمع کردند.

به‌گزارش عملیات «طوفان‌الاقصی» در حالی وارد صدو هفتامین روز خود شده است که خبرها از تشدید حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به‌مناطق مسکونی، درمانی و مدارس غزه حکایت دارد و این منطقه از زمین، دریا و آسمان زیر بمباران سلاح‌های مرگبار رژیم آپارتاید تل‌آویو قرار دارد و این در حالی است که مقامات واشنگتن حمایت همه جانبه خود از رژیم صهیونیستی را به اوج خود رسانده‌اند.

شرایط مردم غزه آنقدر وخیم است که حتی شبکه آمریکایی ان‌بی‌سی (NBC) نیز بامداد شنبه به‌نقل از تیم خبری خود گزارش داد که وضعیت ساکنان غزه در زیر حملات بی‌امان و همه جانبه رژیم صهیونیستی اسفبار و وحشتناک است.

این شبکه آمریکایی به‌نقل از خبرنگاران مستقر خود در غزه، اعلام کرد: وضع بسیار سخت و خطرناکی را تجربه می‌کنیم. در معرض بمباران بسیار سنگین هوایی و حملات خمپاره‌ای (صهیونیست‌ها) قرار داریم. مردم به‌هر اندازه بتوانند کشته‌ها و مجروحان خود را منتقل می‌کنند اما آمبولانس‌ها قادر به‌خروج از مکان خود نیستند.تظاهرات‌های درخشان جهان در دفاع از خلق فلسطین فشار شدیدی را برآمریکا و متحدین اروپایی‌اش گذاشت و یکی از دلایل مهم عدم وتو آمریکا به‌طرح آتش‌بس فوری همین اعتراضات جهانی در کف خیابان بوده است. .

***

گزارش دریافتی از سوئد به‌مناسبت ٨ مارس روز جهانی زن

بمناسبت روز جهانی زن مراسم باشکوهی در استکهلم، پایتخت سوئد، در سالن «شیستاترف» در همبستگی با زنان غزه با حضور بیش از ٢٠٠ نفر از زنان و مردان ازادیخواه برگزار شد. این مراسم توسط گروه دوستان فلسطین در لین‌شوپینگ با همکاری گروه فلسطین در استکهلم سازماندهی شد. مجری این مراسم ٨ مارس که به‌مدت ۴ ساعت به‌طول انجامید، نویسنده و خبرنگار معروف و چپ سوئد و سردبیر مجله «پارابول»، کیسا اکمن بود. وی مراسم رابا این سخنان اغاز کرد «.... رهبران غرب سعی می‌کنند نسل‌کشی را با اشاره به ٧ اکتبر توجیه کنند. اما وقتی امپریالیست‌ها می‌گویند که به‌فکر مردم هستند - پس این فقط یک چیز دارد. آنها در شرف رفتن به‌جنگ هستند. رابطه اسرائیل و آمریکا یک چیز واضح است، آنچه در جریان است جنگ بین اسرائیل و حماس نیست، حتی جنگ اسرائیل با غزه نیست، بلکه نسل‌کشی فلسطینیان توسط غرب به‌سرکردگی آمریکاست.

علیرغم اینکه سازمان‌ملل، ICJ، WHO، عفو بین‌الملل و خود پاپ از جهان خارج می‌خواهند تا جنایات جنگی را متوقف کنند، اما اقدامی صورت نمی‌گیرد. مردم غزه چیزی برای خوردن ندارند جز برگ و چیزی برای نوشیدن جز آب باران کثیف ندارند. با این حال غرب بیشرمانه می‌گوید اسرائیل حق دفاع از خود را دارد! برای امپریالیست‌ها و استعمارگران غربی سلاخی بیش از ١٧ هزار زن و کودک فلسطینی مهم نیست، هیچ ارزشی ندارد. امروز در اینجا گرد آمدیم تا به‌مناسبت روزجهانی زن و در چنین شرایط دهشتناکی با زنان غزه ابراز همبستگی نمائیم.... ما امروز در یک شرایط نابرابر به‌دفاع از زنان غزه می‌پردازیم، در شرایطی که دولت ما، احزاب پارلمانی ما، شرکت‌های ما، سندیکا‌های ما، رسانه‌های ما... همه از نسل‌کشی در غزه حمایت می‌کنند و یا بیشرمانه سکوت کرده‌اند. ما باید با اتکا به‌نیروی خودمان به‌مبارزه برحقمان در دفاع از از زنان فلسطین ادامه دهیم...» بخش دیگر برنامه پنلی بود که با تنی چند از مردان و زنان فلسطینی و یک زن مبارز شیلیایی عضو گروه« شیپ تو غزه» برگزار شد. سخنان يکی از زنان غزه که جان سالم بدر برده بود در مورد جنایات و تجاوزات جنسی و شکنجه‌های جسمی و روانی در غزه تکان دهنده بود و همه حضار را بشدت تحت‌تاتیر قرار داد.وی که اشک از چشمانش جاری شده بود با صدای بلند و خشمگینش گفت « اسرائیل و حامیانش ننگ بشریت‌اند، زنان فلسطین هرگز تسلیم نخواهند شد».....این جلسه پرشور که توام با نمایشگاه عکس و سرانجام با پرسش و پاسخ بود با موفقیت تمام به پایان رسید. رفقای هوادار حزب‌کار ایران (توفان) نیز در این مراسم شرکت فعال داشتند و با بحث و گفتگو با رفقای فلسطینی و سوئدیهای مبارز و چپ در مورد اوضاع ایران و منطقه به‌تشریح مسائل مهم جاری پرداختند.

***

ضرورت همبستگی زنان مبارز ایران با زنان منطقه بویژه زنان فلسطین
٨مارس روز جهانی زن از جنبش کارگری آغاز گردید و بذر آن در سال ۱۹۰۸ کاشته شد،زمانی که ۱۵ هزار زن در شهر نیویورک راهپیمایی کردند و خواهان ساعات کار کمتر، حقوق بیشتر و حق رأی شدند.حزب سوسیالیست آمریکا، یک سال بعد از این راهپیمایی، اولین روز جهانی زن را اعلام کرد. اما ایدهٔ جهانی شدن این روز از کلارا زتکین كمونيست برجسته آلماني بود.او این پیشنهاد را در سال ۱۹۱۰ در کنفرانس جهانی زنان کارگر در کپنهاگ ارائه داد. در این کنفرانس ۱۰۰ زن از ۱۷ کشور جهان حضور داشتند که همگی به اتفاق آراء با پیشنهاد او موافقت کردند

گرامی داشت هشتم مارس روزجهانی زن یعنی تائید پیکار زنان کارگر جهان در جهت بهبود وضع اقتصادی خود و برابری در حقوق صنفی و سیاسی با مردان ، یعنی تائید جنبش‌های انقلابی و مترقی زنان جهت کسب برابری کامل با مردان، یعنی تائید مبارزه برای رهائی فکر و اندیشه زن از حصاری که تفاوت جنسیت بدور او کشیده است ، یعنی تائید آزادی، برابری و محو هرگونه ستم جنسی و طبقاتی! این روز تاریخی و سنت مبارزاتی آن را گرامی بداریم.

امروز سرنوشت زنان ایران با سرنوشت زنان عراق، افغانستان، لیبی، یمن، سوریه، بحرین و بویژه فلسطین و سایر زنان منطقه گره خورده است. این است که طرح مطالبات بر حق زنان ایران و مبارزه علیه رژیم سرمایه‌داری جمهوری‌اسلامی بدون پیوند آگاهانه با مبارزه علیه تجاوزات امپریالیستی و صهیونیستی فاقد محتوا و ترقی خواهد بود. نمی‌توان مدافع حقوق زنان ایران بود اما از تجاوز نظامی به‌غزه و نسل‌کشی در این باریکه فلسطین حمایت نمود و یا بی‌تفاوت از کنارش گذشت. این سیاست ارتجاعی و امپریالیستی که در قالب مبارزه با «اسلام سیاسی» و «بنیاد گرایی» و حماس ستیزی تئوریزه و تبلیغ می‌شود یک ترفند صهیونیستی است که سرنخش به‌تل‌آویو وصل است. چگونه می‌توان مدافع حقوق زن و برابری بود اما علیه نسل‌کشی و قتل‌عام زنان در غزه واکنشی نشان نداد. تا امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع طبقاتی در جهان حاکم است تصور رهایی از قید استثمار و نابرابری اقتصادی و اجتماعی توهمی بیش نیست. گرامی داشت هشتم مارس یعنی تائید پیکار زنان کارگر جهان در جهت بهبود وضع اقتصادی خود و برابری در حقوق صنفی و سیاسی با مردان ، یعنی تائید جنبش‌های مترقی زنان جهت کسب برابری کامل با مردان، یعنی تائید مبارزه برای رهائی فکر و اندیشه زن از حصاری که تفاوت جنسیت بدور او کشیده است ، یعنی تائید آزادی، برابری و محو ستم طبقاتی! آنرا گرامی بداریم. هشتم مارس روز همبستگی زنان سراسر جهان برهمه زنان و مردان مبارز مبارک باد!

***
نکاتی پیرامون کمکهای"بشردوستانه"امپریالیسم آمریکا به‌بشریت !؟

بعد از درگذشت استالین بزرگ و قدرت‌گیری رویزیونیستهای خائن ، از خروشچف تا گورباچف ، چنانچه انتظار می‌رفت ، "شوروی" از درون فروپاشید و کار جهان یکسره شد به‌کام آمریکا ! حدود ده سال بعد از فروپاشی شوروی به‌دست رهبرانِ در حرف سوسیالیسم و در عمل امپریالیسم "شوروی" ، یازده سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله به‌برج‌های دوقلو طرّاحی گردیدوپس از آن همه مخالفان سیاست آمریکا در جهان"تروریست" شدند و بر این پایه ، حملات نظامی و تجاوز و بمباران"بشردوستانه"آمریکا به افغانستان برای "دموکراسی و حقوق زنان" شروع گردید . افغانستان اِشغال شد ! امپریالیستهای"ناتویی" به‌ریاست آمریکای قلدر و زورگو ، بعد از بیست سال اِشغالگری و غارت افغانستان ، فرار را برقرار ترجیح دادند و در حال فرار بوق پیروزی هم سردادند . بعد نوبت عراق شد تا با بمباران سفره‌ای و اِشغال عراق ، مردم عراق را با کمک‌های "بشر دوستانه" به "دموکراسی"برسانند ولی در عوض یک میلیون عراقی را قتل‌عام کردند و عراق را چاپیدند و مردمانش را به‌خاک سیاه نشاندند از این نوع کمک‌های"بشر دوستانه"و"حقوق‌بشری" هم برای کشور آباد و ثروتمند لیبی هم دریغ نکردند و از لیبی ویرانه‌ای ساختند و هزار هزار جوانان بیکار و بدون آینده را در دریای مدیترانه به امواج سپردند و میلیاردها دلار ثروت مردم لیبی را دزدیدند و در آخر کار هم مجبور شدند لیبی را با دهها گروه مسلح و با جگیر رها کنند .

ملت سوریه هم از "کمکهای بشر دوستانه" دولت جنگ افروز آمریکا و اذناب "ناتوی"اش بی‌نصیب نماند و سوریه را به‌معنای واقعی کلمه شخم زدند و صدها هزار نفر را قتل‌عام کردند نوبت به‌روسیه که رسید . گفتند که کشور روسیه بسیار بزرگ و ثروتمند است چرا به‌پنج قسمت تقسیمش نکنیم !؟ برای  .این هدف ابتدا کودتایی در اوکراین با هزینه پنج میلیارد دلار راه‌اندازی کردند و فاشیستهای "هنگ آزوف" را به‌قدرت رساندند وزان پس سیل "کمک‌های بشردوستانه" اعم از مالی ، تسلیحاتی ، اطلاعاتی و لجستیگی به اوکراین سرازیر کردند تا بلکه ملت و کشور قدرتمند روسیه را تجزیه کنند و به‌تاراج ببرند ‌! کاری که اسلاف بی‌پدرشان ، به‌رغم کشتار دهها میلیون انسان ، از پس آن بر نیامدند و اجبارا پوزه برخاک مالیدند و لعنت ابدی را نثار خود کردند

از آنجاییکه امپریالیسم آمریکا و متحدین‌اش در جنگ علیه روسیه طرفی نبستند ، ماشین جنگی‌شان را به‌سمت خاورمیانه گسیل دادند و صهیونیست‌های هار و فاشیست اسراییل را به‌انواع سلاح‌های کشتارجمعی مسلح و به‌جان مردم بی‌دفاع فلسطین انداختند . ارتش نئونازی اسراییل بیش از پنج ماه با تمام قدرت نظامی‌اش و به‌کمک "جامعه جهانی" ، متشکل از آمریکا ، انگلستان ، فرانسه و آلمان ، باریکه غزه را با هدف پاکسازی قومی و الحاق ۳۶۰ کیلومترمربع از سرزمین باقی مانده فلسطینیان ، از طریق شهرک‌سازی و یا حملات هوایی ، زمینی و دریایی و همراه با شیوه ضدبشریِ قحطی و گرسنگی دادن ، چنان فاجعه انسانی به‌بار آوردند که نازیسم آلمان هیتلری را روسفید کردند ! گفتنی است که اخیرا خبرگزاری‌های دلار بگیر و دروغپرداز غربی گزارش دادند که "دولت جوبایدن" ، از طریق آسمان بسته‌های "بشردوستانه"برای مردم گرسنه غزه پرتاب نموده است و علاوه برآن قصد دارد با ساخت اسکله ، کمک‌های "بشردوستانه"به‌غزه برساند !؟ از این تبلیغات مسخره و تهوع‌آور دولت آمریکا ، اگر بگذریم ، به‌خبر مضحک و جوک مانند BBC برمیخوریم که : "ارتش اسراییل اعلام کرده که پیش از حمله به‌رفح آوارگان فلسطینی را به "جزایر بشردوستانه" انتقال خواهد داد‌" !؟ عجب اوضاعی ! آوای‌وحش دزدان و آدمکشان بین‌المللی ، با زوزه‌های"بشردوستانه" ، از هر طرف به‌گوش می‌رسد و ارتش جنایتکار و نژادپرست اسراییل هم"بشردوست" شد !؟

مثل روز روشن است که "حقوق‌بشر و کمک‌های بشردوستانه" ، توبخوان جنایتکارانهِ آمریکای "متمدن"و چند متحد اروپایی وحشی‌ترش ، بستگی به‌رنگ پوست آدم‌های کره زمین دارد . هر قدر رنگ پوست آدمیان تیره‌تر از غرب سفیدپوست باشد ، بهمان‌اندازه غرب "متمدن" وحشی‌تر عمل می‌کند . می‌نماید که دوران قدرقدرتی و یکّه‌تازی امپریالیستهای غربی دارد به پایان خود نزدیک و نزدیکتر می‌شود . می‌نماید عنان اختیار از دست راهزنان بین‌المللی دارد خارج می‌گردد . تاریخ نشان داده است که ملت‌های آزاده و میهندوست ، در مقابل تجاوز و تحریم و اِشغال ، هر چقدر هم دشمن قوی باشد ، پیروز خواهند شد !! لنین به‌درستی گفت که :‏"تمام تاریخ سرمایه ، تاریخ ستمگری و غارت و تاریخ خون و دنائت است ." ‏نابود باد امپریالیسم ، صهیونیسم ، فاشیسم و راسیسم !! ‏زنده باد سوسیالیسم

 

***

به‌مناسبت چهارده مارس روز دانشمند

این روز، ١۴ مارس به‌مناسبت تولد آلبرت انیشتین، فیزیکدان و دانشمند آلمانی نام‌گذاری شده است. او برای خدماتش در زمینه فیزیک نظری و به‌ویژه کشف قانون اثر فوتوالکتریک، جایزه نوبل در رشته فیزیک را دریافت کرد.

انشتین جنگجوی ضد‌جنگ و سلاح اتمی بود و دارای آرمان سوسیالیستی بود یکی از اعضای فدراسیون دانشمندان آمریکایی در گفتگو با انیشتن مبنی برنوشتن نامه‌ای به‌دولت که تحقیقات هسته‌ای به‌جای جنگ به‌مقاصد انسانی محدود شود. «من نه‌تنها صلح‌طلب هستم، بلکه صلح‌طلبی جنگجو هستم. من آماده‌ام برای صلح مبارزه کنم- انشتین» البرت انشتین در پاسخ به این پرسش که چرا سوسیالیسم یک ضرورت تاریخی برای جامعه‌بشری و یگانه راه نجات بشریت است، اینطور بیان داشت : «آیا برای شخصی که کار شناس مسایل اقتصادی و اجتماعی نیست، می‌تواند بیان و نظریات او برای سوسیالیسم مفید باشد؟ من به‌دلایل مختلف به آن باور دارم، بلی !من اکنون به‌جایی رسیده‌ام که ممکن است به‌طور مختصر نشان دهم که ماهیت بحران در زمان ما چیست. این موضوع به‌رابطه فرد با جامعه مربوط می‌شود. انسان می‌تواند در زندگی جمعی معنا پیدا کند؛ به‌عبارتی انسان تنها با وقف خود در جامعه می‌تواند به این هدف نائل شود.

به‌نظر من، هرج‌ومرج اقتصادی در جامعه سرمایه‌داری به‌شکلی که امروز وجود دارد، منبع واقعی شرارت است. ما جامعه عظیمی از تولیدکنندگان را می‌بینیم که اعضای آن‌ها بی‌وقفه در تلاش‌اند تا یکدیگر را از ثمرات کار جمعی خود محروم کنند؛ البته نه از طریق زور بلکه با رعایت وفاداری به‌قوانین وضع‌شده قانونی. من به‌خاطر سهولت در فهم، در این بحث همه کسانی را که در مالکیت وسایل تولید مشارکت ندارند، «کارگر» می‌نامم. صاحب وسایل تولید در موقعیتی است که نیروی کار یعنی کارگر را خریداری می‌کند. با استفاده از وسایل تولید، کارگر کالاهای جدیدی تولید می‌کند که به‌مالکیت سرمایه‌دار تبدیل می‌شود. نکته اساسی در مورد این فرایند، رابطه بین آنچه کارگر تولید می‌کند و آنچه دریافت می‌کند، است. آنچه کارگر دریافت می‌کند نه با ارزش واقعی کالاهایی که تولید می‌کند، بلکه با حداقل نیازهای او و نیاز سرمایه‌داران به‌نیروی کار در رابطه با تعداد کارگران رقابت کننده تعیین می‌شود. درک این نکته ضروری است که حتی از نظر تئوری، دستمزد کارگر با ارزش محصول او تعیین نمی‌شود. سرمایه خصوصی تمایل دارد در دستان کمی متمرکز شود، بخشی به‌دلیل رقابت بین سرمایه‌داران و تا حدی به این دلیل که توسعه تکنولوژیکی و افزایش تقسیم‌کار به‌تشکیل واحدهای تولیدی بزرگ‌تر البته به‌ضرر واحدهای کوچک‌تر می‌انجامد. نتیجه این تحولات یک الیگارشی سرمایه‌خصوصی است که قدرت عظیم آن را حتی یک جامعه سیاسی سازمان‌یافته دموکراتیک نمی‌تواند به‌طور مؤثر مورد بررسی و کنترل کند. این امر از آن‌ جهت درست است که اعضای نهادهای قانون‌گذاری توسط احزاب سیاسی انتخاب می‌شوند که هزینه آن‌ها عمدتاً توسط سرمایه‌داران تأمین می‌شود. نتیجه این می‌شود که نمایندگان مردم در واقع به‌اندازه کافی از منافع اقشار محروم جامعه محافظت نمی‌کنند. در منطق سرمایه‌داری، تولید برای سود انجام می‌شود نه‌برای استفاده در جهت رفاه مردم. ارتش بیکاران تقریباً در همه‌جا وجود دارد و کارگر دائماً در ترس از دست دادن شغل خود است. پیشرفت تکنولوژیکی به‌جای کاهش بار کار اغلب منجر به‌بیکاری بیشتر مردم می‌شود. انگیزه سود همراه با رقابت بین سرمایه‌داران، عامل بی‌ثباتی در انباشت و استفاده از سرمایه است که منجر به افسردگی‌های فزاینده می‌شود. رقابت نامحدود منجر به‌هدر رفتن عظیم نیروی کار و فلج‌کننده آگاهی‌های اجتماعی افراد می‌شود. من این خصلت سرمایه در فلج کردن افراد را بدترین شر سرمایه‌داری می‌دانم. کل سیستم آموزشی ما از این شرارت رنج می‌برد. من متقاعد شده‌ام که تنها یک راه برای از بین بردن این بدی و شرهای بزرگ وجود دارد و آن چیزی نیست جز ایجاد اقتصاد سوسیالیستی، همراه با یک سیستم آموزشی که به‌سمت اهداف اجتماعی سوق می‌یابد. در چنین اقتصادی، وسایل تولید متعلق به‌خود جامعه است و به‌شیوه‌ای برنامه‌ریزی ‌شده مورد استفاده قرار می‌گیرد. یک اقتصاد برنامه‌ریزی ‌شده که تولید را با نیازهای جامعه تنظیم می‌کند، کارهایی را که باید انجام شود بین همه افراد قادر به‌کار توزیع می‌کند و امرارمعاش هر فرد اعم از مرد، زن و کودک را تضمین می‌کند. آموزش افراد علاوه بر ارتقاء توانایی‌های ذاتی خود، باعث ایجاد احساس مسئولیت در قبال همنوعان خود در مقام تجلیل از قدرت و موفقیت در جامعه کنونی ما می‌شود...»

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر

اشکال بروز رویزیونیسم معاصر

۱- همزیستی مسالمت آ‌میز

«همزیستی مسالمت آ‌میز» در‌واقع محوری است که تمام نظریات رویزیونیست‌های معاصر بدور آن‌می‌چرخد، بر

روی آن پایه‌می‌گیرد. بیهوده نیست که در پیرامون آن این همه گفتند و نوشتند. بیهوده نیست که «همزیستی مسالمت

آ‌میز» را «قانون اساسی زندگی تمام جوامع مدرن»‌می‌شمارند، «بهترین و تنها راه حل قابل قبول برای حل مهمترین

مسائلی که جامعه ما با آن‌ها روبرو است»‌می‌دانند، «راه رسیدن به سوسیالیسم در مقیاس جهانی» جلوه‌می‌دهند.

«همزیستی مسالمت آ‌میز» گویا عاملی است که وجود آن شرط ضروری پیروزی در مبارزه انقلابی است. چنان‌که

پیروزی خلق کوبا، پیروزی خلق الجزیره و پیروزی خلق‌های دیگر در ز‌مینه نیل به استقلال ملی در شرایط

«همزیستی مسالمت آ‌میز» صورت گرفته است. «در سال‌های اخیر پیروزی‌های مهم جدیدی در مبارزه پرلتاریا و در

مبارزه خلق‌ها برای رهائی ملی بدست آمده است: جریان انقلابی نهائی با موفقیت تکامل‌می‌یابد و این تکامل در

شرایط «همزیستی مسالمت آ‌میز است.» «همزیستی مسالمت آ‌میز بهترین وسیله کمک به جنبش کارگری انقلابی

جهانی است برای آن‌که به هدف‌های طبقاتی مهم خود دست یابد».

«همزیستی مسالمت آ‌میز» آنچنان سحر آ‌میز و معجزه گر است که «خلق‌های مبارز را از تسلط سازمان‌های

انحصاری خارجی نجات‌می‌بخشد» و امکان‌می‌دهد که «ضربه هلاکت باری بر تمام سیستم مناسبات سرمایه داری

وارد آید».ملاحظه‌می‌شود که وجود عامل «همزیستی مسالمت آ‌میز» کافی است برای آن‌که خلق‌ها را از مبارزه طبقاتی، ازمبارزه ملی، از انقلاب، از دیکتاتوری پرلتاریا، از کوشش بخاطر ساختمان سوسیالیسم بی‌نیاز سازد.

 

عجب آن‌که رویزیونیست‌ها «همزیستی مسالمت آ‌میز» را که ساخته و پرداخته خود آن‌هاست و سراسر انحراف از

مارکسیسم لنینیسم است به لنین نسبت‌می‌دهند در حالی که این «تئوری هیچ وجه مشترکی با تئوری لنینی همزیستی

مسالمت آ‌میز ندارد.تئوری همزیستی مسالمت آ‌میز لنینی نتیجه ناگزیر تئوری لنینی پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشور واحد است. درگذشته مارکس و انگلس بر آن بودند که انقلاب سوسیالستی باید بطور همزمان در تمام کشورهای سرمایه داری و یالااقل در چند کشور بزرگ سرمایه داری آغاز گردد تا به پیروزی برسد. البته این حکم در آن‌موقع، در دورانی که سرمایه داری قوس صعودی خود را‌می‌پیمود، در دورانی که سرمایه داری در مرحله رقابت آزاد بود صحیح بود.لنین در بحبوحه جنگ جهانی اول در موقعی که هنوز هیچ کشور سوسیالیستی در جهان پا بعرصه وجود نگذاشته بود با تجزیه و تحلیل دقیق و علمی امپریالیسم، بر اساس قانون ناموزونی تکامل اقتصادی سیاسی سرمایه داری در دوران امپریالیسم به این نتیجه رسید که انقلاب سوسیالیستی در شرایط امپریالیسم،‌می‌تواند در عده معدودی از کشورها و حتی در یک کشور واحد روی دهد و پیروز شود و حتماً ضرورتی ندارد که انقلاب سوسیالیستی در یکی از مترقی ترین کشورهای سرمایه داری باشد. انقلاب در آن کشوری بوقوع خواهد پیوست که نقطه گرهی تضادهای گوناگون و حلقه ضعیف امپریالیسم است.

لنین‌می‌گوید:

«سوسیالیسم نمی‌تواند در عین حال در تمام کشورها پیروز گردد. سوسیالیسم ابتدا در یک یا چند کشور به پیروزی

خواهد رسید در حالی که کشورهای دیگر تا مدتی بصورت کشورهای بورژوائی یا ماقبل بورژوائی باقی خواهند ماند».

 نتیجه ناگزیر انقلاب سوسیالستی در کشور واحد این است که این کشور تا مدتی کم و بیش طولانی در احاطه سرمایه

داری باقی خواهد ماند و بناچار در کنار کشورهای امپریالیستی زیست خواهد کرد. انقلاب اکتبر صحت این تئوری را

باثبات رسانید.پیروزی انقلاب سوسیالستی در کشور واحد به این معنی است که امپریالیسم از سرکوب انقلاب ناتوان است. ولی این به این معنی نیست که بورژوازی امپریالیستی از کوشش برای برانداختن کشوری که در آن انقلاب سوسیالیستی بهپیروزی انجا‌میده و قدرت بدست طبقه کارگر افتاده باز خواهد ایستاد و به همزیستی مسالمت آ‌میز برای همیشه تن خواهد داد. کشور سوسیالیسم پیروز تنها با تقویت نیروی خود در تمام ز‌مینه‌ها، پیروزی از سیاست صلح و تکیه برمبارزه انقلابی زحمتکشان جهان و جنبش‌های آزادی بخش ضد امپریالیستی‌می‌تواند دست و پای امپریالیسم را ببندد ونفشه‌های آن را عقیم گذارد. این است آن سیاستی که همزیستی مسالمت آ‌میز را به امپریالیسم تحمیل خواهد کرد.

چنان‌که‌می‌بینیم لنین نه از همزیستی مسالمت آ‌میز «قانون اساسی جوامع مدرن»‌می‌سازد و نه آن را برای طبقه

کارگر عامل دست یافتن به هدف‌های طبقاتی‌می‌شمارد.

مقایسه تئوری لنینی همزیستی مسالمت آ‌میز با آنچه امروز رویزیونیسم معاصر در زیر نام «همزیستی مسالمت آ‌میز»

بکار‌می‌بندد نشان‌می‌دهد که رویزیونیسم چگونه و در چه جهت در تئوری لنینی به سود امپریالیسم و ضد انقلاب

تجدید نظر کرده است.

الف- بنابر تئوری لنینی، همزیستی مسالمت آ‌میز فقط مناسبات ‌میان دوسیستم اجتماعی و اقتصادی مختلف، مناسبات‌

میان کشور سوسیالیستی و کشورهای سرمایه داری را در بر‌می‌گیرد و به هیچ وجه مربوط به مناسبات کشورهای

سرمایه‌داری‌میان خود و مناسبات‌ میان طبقات آنتاگونیست نیست. اما رویزیونیست‌ها همزیستی مسالمت آ‌میز خود را

به همه کشور‌ها به همه طبقات به همه احزاب کمونیست تعمیم‌می‌دهند و برای آن معجزات بی‌شماری قائل‌اند.

***

 

پاسخ به یک پرسش در فیسبوک

پرسش: با درود به دست اندران دلسوز و زحمتکش حزب کارایران .سئوالم این است چرا بیش‌تر کسانی که درانقلاب شرکت کردند، بخصوص چپ ها وکمونیست‌ها چه درایران و چه درخارج اظهار پشیمانی وندامت می‌کنند. دلیلش چیست، چرا از اعتقاداتشان دست کشیدند؟ کانادا.امضا محفوظ

پاسخ: رفیق گرامی ،نخست باید روشن کنیم که منظورشما از"چپ ها وکمونیست‌ها"،چه نیروهایی هستند. متاسفانه بخاطر فضای انقلابی پس ازسرنگونی رژیم شاه هر نیرویی با یک برنامه واساسنامه التقاطی که هیچ سنخیتی با برنامه یک تشکل کمونیستی نداشت خودرا کمونیست نامید و درآن فضای هیجانی جولان داد وبا انحرافاتش خاک در چشم کارگران ریخت.بسیاری ازاین جریانات ماهیت خرده بورژوازی داشتند ،مارکسیسم لنینیسم را نفهمیده بودند وفقط برای خودنمایی های روشنفکرانه فضا را با تئوری‌های اکونومیستی ،آنارشیستی ، شبه ترتسکیستی وحزب ستیزانه خود دود اندود کرده بودند.

   بسیاری ازاین گونه افراد در اثرشكنجه‌های وحشیانه ساواک و ساواما، ضعف شدید ایدئولوژیك و تزلزل به ایمان و اعتقاد راهشان، توبه كردند، بعضی‌ها بدون شكنجه از سرترس و برای حفظ جان و منافع‌شان توبه كردند و به ثناگویی رژیم‌های شاه وشیخ پرداختند، بعضی‌ها در زندان مقاومت كردند، بدون توبه كردن از زندان آزاد و به خارج آمدند و در خارج بِه هارترین جناح‌های سرمایه‌داری متمایل به فاشیسم پیوستند. اینها همه نشان می‌دهد كه راه مبارزه و رسیدن بِه هدف، هدف رهایی انسان از قید استثمار و ظلم و ستم، راهی بس طولانی است. مبارزه طبقات و مبارزه طبقاتی با بروز جامعه طبقاتی شروع شده و تا محو این جامعه ما با افت و خیزهای مختلفی روبرو هستیم! هر انسانی بنابر سرشت و عقیده و مرام خود راه خود را انتخاب می‌کند و در این جوامع جانب طبقه‌ای را خواهد گرفت؛ یكی از طبقه حاكم ملك و مال و مالكیت فردی و دیگری براساس منافع جمع و مالكیت جمعی در مقابل هم صف آرائی خواهند كَرد. عده‌ای هم در این میان منتطر فرصت مناسب برای منافع خود بِه كمین می‌نشینند و پاندول قدرت به هر سمتی رفت، آنها هم به آن طرف به حركت درمی‌آیند؛ یعنی نان را به نرخ روز می‌خورند.

این ویژگی‌ها فقط مختص كشور ما ایران نیست، امری فرا ملی و در همه كشورها این روند و نزاع طبقاتی وجود دارد. چیز عجیبی نیست و ما نیز تافته جدا ‌بافته‌ای از این قاعده عمومی نیستیم!

همواره شكست انقلاب طیف عظیم سرخوردگی و توبه كاری و ندامت و بدبینی و فروپاشی فكری و روحی را موجب خواهد شد. سقوط اخلاقی، دزدی و فساد و بدبینی ناشی از شكست انقلاب و فقدان افق روشن و امید به آینده محصول همین شكست است كه باید مرمت گردد و دوباره سربرآورد! راه سعادت بشر مبارزه علیه ستمگری در هر شكل و هیبت است. به قول «ویکتور هوگو» «زنده آنهایند که پیکار می‌کنند، آنان که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است، آنها که نشیب تند سرنوشتی بلند بالا می‌روند. آنها که اندیشمند به سوی هدفی عالی راه می‌سپرند و روز و شب پیوسته در خیال خویش یا وظیفه‌ای مقدس دارند یا عشقی بزرگ».

بنابر این پیكار برای رهایی بشریت، پیكار در این راه جای هیچ ندامتی نیست! برای ممانعت ازاین پشیمانی‌ها وتعرض ایدئولوژیک بورژوازی امپریالیستی باید به حزبیت و لنینیسم روی آورد . فقط درکادرحزب پرولتری، با تشکل و آگاهی  می تواند مانع چنین سقوطی شد.راه دیگری متصور نیست. پیروز باشید

***

پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام

 

پرسش: دوستان محترم توفان، ضمن عرض سلام وتشکر از نشریات شما که هر ماه بدستم می رسد، سئوالی دارم درمورد تامین منافع ملی کشورها درجهان ضمن مرزبندی با ماهیت سرمایه دارانه کشورهای ضعیف یا نسبتا قوی جهان . اکنون دراوضاع واحوال بین المللی منطقه وجهان ورشد تضادهای قدرت های بزرگ چه تاکتیک وسیاستی منافع ملی کشورها وصلح جهانی را تامین می کند و بطور مشخص کشور ما ایران را ؟.با تشکر. هادی منوچهری-فرانسه  

پاسخ: تشکر از نامه واین پرسش مهمتان.بطور مختصر اینکه باید امروزبا توجه به وضعیت متشنج جهان ،جهانی که در حال گذار به نظم چندقطبی است و امپریالیسم آمریکا و متحدینش با چنگ ودندان می کوشند با جنگ ومداخله نظامی وعملیات مستقیم وغیر مستقیم تروریستی  مانع چنین گذاری شوند، تاکید گردد هیچ کشوری حق ندارددرامورداخلی کشوردیگری به صورت خودسرانه وتفسیرهای من درآوردی دخالت وبه آن حمله کندوبساط استعمار کهن یا نوین را مجددا درجهان برپا نماید .

بایدتاکیدگرددکه سرنگونی ویاتغییرحکومت‌های کشورهابه عهده مردم همان کشورهاست ونه قوای اشغالگر ومتجاوز خارجی باید براساس استفاده از شکاف‌های امپریالیستی بطور دقیق تحلیل شود که دُول روسیه وچین به رغم ماهیت سرمایه دارانه یاامپریالیستی درشرایط کنونی جهان نمی توانند خطربلاواسطه ای برای صلح جهانی ارزیابی کرد ، بلکه برعکس این امپریالیسم متجاوزغرب به سرکردگی آمریکاست که باسیاستِ نظم نوین جهانی به میدان آمدودرپی جهانی کردن سرمایه به هروسیله ای متوسل می شود ، تهدید وخطرمهمی برای صلح جهانی است وبه زیر بار نظم جدید جهانی نظم چند قطبی نمی رود.در بحران اوکراین این آمریکا ودنبالچه اش اروپاست که بدنبال گسترش وتوسعه ناتو به تحریک ومیلیتاریسم می پردازند.

برای ممانعت از جنگ وحفظ صلح درشرایط کنونی باید نوک حمله رابسوی جنگ افروزان ناتویی نشانه گرفت وبااین تهاجم لجام گسیخته مبارزه کرد. برخیها می گویند «جنگ جنگ است امپریالیست امپریالیست است، مرگ بر جنگ ،زنده باد صلح

! این دوستان متوجه نیستند برای پیشگیری ازجنگ باید ابتدا عاملان اصلی جنگ را هدف قرارداد. درغیراینصورت بروز جنگ اجتناب ناپذیر است و همواره با جنگ روبرو خواهیم بود وشعار صلح بی معنی می‌شود. مثلا مسبب اصلی جنگ درسال ١٩٣٩ آلمان نازی بود و برای تامین صلح می بایست فاشیسم و ماشین جنگی هیتلر را نابود کرد. امروز نیز مسبب اصلی جنگ وویرانی آمریکا وناتو هستند وبرای صلح باید ماشین جنگی ومخوف ناتو را تضعیف ونابود کرد. علل جنگ اوکراین نیز که یک اقدام پیشگیرانه جهت ممانعت ازپیشروی وتوسعه طلبی ناتو تحت رهبری آمریکا برای حفظ دلارو تثبیت هژمونی خود دراروپا وجهان است، درهمین چهارچوب قابل تبیین می باشد.
روسیه درپی تغییر مبادله ارزی و استقرار نظم جهانی چند قطبی برای توازن قوا وحفظ امنیت داخلی ومرزی خود است.ازاین رو سیاست روسیه یک سیاست نه تعرضی بلکه ماهیت بازدارندگی دارد وبنفع صلح است.

جهت گیری دولتها بسوی شرق وپیمان همکاری‌های شانگهای و بریکس ودلارزدایی درجهان امر مثبتی است وبه نفع منافع ملی کشورها بویژه کشورهای ضعیف ودرحال توسعه است. روشن است این نظم حدید جهانی نظم سوسیالیستی نخواهد بود بلکه نظم جدید سرمایه داری است که شرایط مناسب تری برای نیروهای انقلابی وکمونیستی برای مبارزه فراهم خواهد کرد. درچنین شرایطی کمونیست‌ها باید بیش ازسایر نیروهای غیرپرولتری و بورژوازی علیه عمده ترین دشمن بشریت یعنی امپریالیسم آمریکا وناتو جهت گیری نمایند و پرچمدار مبارزه برای حفظ صلح واحترام به حقوق ملل درعرصه جهانی باشند. این تاکتیک به هیچ وجه به معنای سازش طبقاتی کمونیست‌ها با بورژوازی کشورهای مفروض نیست بلکه مبارزه طبقاتی درشرایط مناسب تری علیه بورژوازی و سیاست های نئولیبرالی وبسیج کارگران علیه سرمایه داران دریک فضای بین المللی آرامتری پیش می رود.

از منظر حزب ما  مبارزه وتلاش برای انحلال ناتو وتضعیف ابرقدرت امپریالیستی وبرچیدن سلطه جبهه پانصدساله استعماری غرب درشرایط کنونی جهان امر مثبتی است وبنفع منافع ملی کشورهای مستقل است. اتخاذ این سیاست که گویا امپریالیست امپریالیست است ویا ارتجاع ارتجاع است، سرمایه داری سرمایه داری است .... ناشی ازتحلیل مشخص ازشرایط مشخص نیست وسیاست انحرافی وآلوده به تفکرات ترتسکیستی است.

درایران نیز وظیفه ما کمونیست‌هاست که ضمن حمایت از سیاست گردش به شرق وهمکاری‌های شانگهای و بریکس بر مبارزه داخلی علیه نظام سرمایه داری وسیاست های نئولیبرالی، علیه فقر و فاقه وظلم وستم مبارزه کنیم و به سازماندهی کارگران ،با سلاح تشکیلات، با سلاح حزبیت و سازمانهای توده ای کارگری و اتحادیه های مستقل کارگری خودرا برای تلاطمات آینده آماده کنیم.اینهاست مهمترین نکاتی که باید درشرایط کنونی بدانها توجه کرد و به پیشروی ادامه داد.برایتان آرزوموفقیت می کنیم. به مکاتبه با ما ادامه دهید.پیروز باشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است